در این مطلب به ۱۰ تا از بهترین بازیهای سبک وحشت و بقاء (Survival Horror) میپردازیم و آثار علمیتخیلی و وحشتبرانگیز مختلفی را بررسی میکنیم. در ادامه همراه مجله بازار باشید.
از زمانی که «رزیدنت ایول» (Resident Evil) در سال ۱۹۹۶ طوفانی در دنیای بازی به پا کرد و مرتب کردن آیتمها در کولهپشتی، آن هم در میانهی یک آخرالزمان زامبیمحور را رواج داد، بازیکنان پیوسته خود را در حال مبارزه تا آخرین فشنگ یافتهاند. اکنون پس از گذشت ۳۰ سال، ژانر «وحشت و بقا» (Survival Horror) به فرمت غالب و فرمانروای مطلق برای کسانی بدل شده که به دنبال ترسهای عمیق در بازیهای ویدیویی میگردند؛ ژانری که محبوبیتش ذرهای کم نشده و پرقدرتتر از همیشه به مسیر خود ادامه میدهد و حالا، با از راه رسیدن موج جدیدی از کابوسهای آمادهی انتشار، فرصتی بهتر از اکنون برای رتبهبندی بهترین بازیهای این سبک پیدا نمیشود.
اما چه چیزی یک بازی را شایستهی تایتل وحشت و بقا میکند؟ امروزه به بسیاری از بازیها این برچسب زده میشود اما کفهی ترازوی آنها چنان به نفع اکشن سنگینی میکند که نمیتوان واقعاً آنها را نمونهای اصیل از این ژانر دانست. به باور ما، وحشت و بقای واقعی را میتوان در چهار فاکتور کلیدی خلاصه کرد؛ چهار ستون اصلی که همگی، اجزای حیاتیِ آثار کلاسیکی را تشکیل میدهند که فهرست ما را ساختهاند:
- تعادل قدرت باید به شکلی واضح به نفع دشمن سنگینی کند.
- بازیکن باید در محیطهایی هزارتو-مانند به کاوش پرداخته و همزمان معماها را حل کند.
- اغلب، مدیریت منابع به شکلی مخاطرهآمیز و حیاتی در جریان است.
- فشاری بیامان، یا از سوی یک تعقیبکنندهی دائمی یا از جانب یک محیط خفقانآور، بر بازیکن تحمیل میشود.

اکنون که این چارچوب را مشخص کردیم، به سراغ فهرست ۱۰تایی ما از بهترین بازیهای وحشت و بقای تمام دوران میرویم.
۱۰. «کلاک تاور» (Clock Tower)

گرچه اغلب از بازی Sweet Home (محصول ۱۹۸۹) بهعنوان بنیانگذار سبک وحشت و بقا یاد میکنند اما این Clock Tower است که شاید نقشی تعیینکنندهتر در این ژانر ایفا کرد؛ یک اثر کلاسیک ترسناک ۱۶-بیتی محصول ۱۹۹۵ که انتشارش تنها به ژاپن محدود ماند. ردپای این بازی و نوآوریهای آن را میتوان به سادگی در سراسر این فهرست مشاهده کرد. بازیکنان کنترل جنیفر (Jennifer) را بر عهده میگیرند؛ یک نوجوان یتیم که در عمارتی شبیه به رزیدنت ایول گرفتار شده است. شما باید با استفاده از مکانیزم «اشاره و کلیک» (point-and-click) مسیر خود را از میان مجموعهای از اتاقهای خفقانآور که با جزئیاتی چشمگیر طراحی شدهاند باز کنید.
اما مکانیزم تعریفکنندهی Clock Tower که جایگاه آن در این فهرست را تثبیت میکند، معرفی و پایهگذاری گیمپلی تعقیبکنندهی بیامان (stalker) بود. چهار سال پیش از آنکه Nemesis در رزیدنت ایول با فریادهای STARS به شهرت برسد، Clock Tower ما را وادار به فرار از Scissorman (مرد قیچیبهدست) میکرد. او درست مانند Mr X ،Pyramid Head و Xenomorph در Alien: Isolation، نیرویی تقریباً توقفناپذیر به شمار میرود که همیشه در همان نزدیکی در کمین نشسته است. با گذر زمان، این نوع از دشمن تعقیبکننده به یکی از ستونهای اصلی و جداییناپذیر ژانر وحشت و بقا بدل شد. ما تمام این کابوسهای ماندگار را مدیون همان Scissorma هستیم.
۹. «سایلنت هیل» (Silent Hill)

در اواخر دههی ۹۰، زمانی که کپکام با برداشت سرخوشانه (campy) و زامبیمحور رزیدنت ایول بر جداول فروش حکمرانی میکرد، کونامی تصمیم گرفت تا با اولین تلاش خود در این ژانر، مسیری کاملاً متفاوت را در پیش بگیرد. دستاورد آنها یک کلمه بود: «هراس». هراسی خالص، محض و بیامان. سایلنت هیل (Silent Hill) داستان هری میسون را روایت میکند؛ یک مرد کاملاً معمولی که در جستجوی دخترخواندهی گمشدهاش، قدم به شهر مهگرفته و کابوسوار سایلنت هیل میگذارد. آنچه در ادامه رخ میدهد، روایتی خفقانآور و آکنده از وحشتهایی نامتعارف است؛ تصاویری که تا آن زمان، هرگز مشابهش را در یک بازی ویدیویی ندیده بودیم.
این اثر برخلاف رقبای همعصر خود، به جای پسزمینههای ایستا و از پیش-رندر-شدهی رزیدنت ایول، یک محیط کاملاً سهبعدی واقعی را برای کاوش ارائه میداد. محدودیتهای سختافزاری آن دوران، پردازش فواصل دور (draw distances) را دشوار میساخت؛ به همین دلیل، شهر خیالی بازی در لایهای غلیظ و دائمی از «مه» فرو رفت تا این ضعف فنی را پنهان سازد اما این محدودیت فنی، از سرِ اتفاقی خوشیُمن (Serendipitously)، نه تنها به امضای بصری این مجموعه بدل شد بلکه شاید بتوان آن را باشکوهترین پیوند میان «محدودیت فنی» و «خلق اتمسفر» دانست که تاریخ بازیهای ویدیویی تا به امروز به خود دیده است. سایلنت هیل به تنهایی، شاخهی «وحشت روانشناختی» (psychological horror) را در دل این ژانر پایهگذاری کرد؛ مسیری که به خلق دنبالهها و بازسازیهای متعددی انجامید که همواره از آنها بهعنوان برخی از گزندهترین و وهمآورترین بازیهای ساخته شده یاد میشود.
۸. «رزیدنت ایول ۷: بایوهازارد» (Resident Evil 7: Biohazard)

شاید اکنون خاطرهای دور به نظر برسد اما دورانی دردناک وجود داشت که مجموعهی رزیدنت ایول ارتباط خود را با ریشههای وحشت و بقایش به کلی از دست داد. گرچه رزیدنت ایول ۴ به درستی مورد ستایش قرار میگیرد اما این بازی به شکلی چشمگیر کفه را به سمت اکشن سنگین کرد؛ رویکردی که زمینه را برای رزیدنت ایول ۵ و ۶ فراهم آورد تا عملاً این ژانر را بهطور کامل رها کنند. در سال ۲۰۱۷، کپکام سرانجام با Resident Evil 7: Biohazard به آن حس و حال کلاسیک وحشت و بقا بازگشت اما این بازگشت را از زاویهی دید کاملاً جدید «اول شخص» و با بهرهگیری از اتمسفری به مراتب کثیفتر (grimy) و شخصیتهایی که یادآور فیلم «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» بودند، به سرانجام رساند. قهرمان جدید ما یعنی ایتن وینترز، مجبور میشود تا با خانوادهی «بیکر» (Baker) ساکن مردابهای لوئیزیانا روبرو شود؛ خانوادهای که او را وادار به تحمل مجموعهای از چالشهای هولناک و خونین میکنند.

دیگر خبری از لگدهای چرخشی، رویدادهای QTE (دکمهزنی سریع) و زرق و برقهای انفجاری بیهوده نبود. در عوض، مدیریت دقیق منابع بازگشت؛ تعادل قدرت دوباره به نفع آنتاگونیست سنگین شد و آن دشمن تعقیبکنندهی بیامان (Stalker) که مدتها انتظارش را میکشیدیم، دوباره پدیدار گشت. غیرممکن است که از وحشت و بقا صحبت کنیم و نامی از رزیدنت ایول نبریم اما تنها به لطف این رنسانس (Renaissance) و تولد دوبارهی ژانر در رزیدنت ایول ۷ است که این دو نام همچنان مترادف یکدیگر به شمار میروند. در غیر این صورت، وحشت و بقا اکنون تنها به یک پاورقی ناچیز در تاریخچهی این مجموعه بدل شده بود.
۷. «اوتلست» (Outlast)

اغلب، بهترین المانهای ژانر وحشت و بقا، بازتابی مستقیم از فیلمهایی به شمار میروند که الهامبخش آنها بودهاند و برای اثبات این ادعا، هیچ مثالی بهتر از Outlast (محصول ۲۰۱۳) وجود ندارد. این اثر، یک سقوط اول شخص به ورطهی یک بیمارستان روانی دورافتاده است؛ بازیای که با مهارتی استادانه، ژانر سینمایی فوتیج-یافته (found footage) را به یک کابوس تعاملی پنج ساعته بدل ساخت.
Outlast تجربهای بیامان را ارائه میدهد. این بازی، کاملاً به سبک سنتی ژانر، تقریباً هیچ وسیلهای برای دفاع در اختیارتان قرار نمیدهد اما نوآوری اصلی بازی اینجا است: Outlast به شکلی هوشمندانه، دیدن را به یک منبع مصرفی تبدیل میکند. از آنجایی که اکثر راهروهای این بیمارستان وهمآور، تنها از طریق لنز سبز و پُر-نویزِ دوربین دید در شب شما قابل مشاهدهاند، جمعآوری و انبار کردن باتری برای زنده نگه داشتن دوربین، به امری حیاتی بدل میشود. باتریهای قلمی در Outlast دقیقاً همان ارزشی را پیدا میکنند که گلولهها در رزیدنت ایول دارند. بدون آنها، شما در برابر هیولاهایی که در تاریکی مطلق کمین کردهاند، کاملاً نابینا خواهید بود. زمانی که میتوانید تهدیدی که تعقیبتان میکند را ببینید، Outlast به اندازهی هر بازی دیگری در این فهرست، رعبآور است اما لحظهای که باتریتان تمام میشود و چراغها خاموش میشوند، این بازی در جایگاهی بیرقیب و منحصربهفرد قرار میگیرد.
۶. «الن ویک ۲» (Alan Wake 2)

بازی Alan Wake 2 نیز درست مانند Outlast، نور را به یک کالای مصرفی حیاتی بدل میسازد اما برخلاف نسخهی پیشین خود که مسیری اکشن-محورتر را دنبال میکرد، این دنباله تعادلی بینقص میان گیمپلی پرتنش وحشت و بقا و یک کابوس سینمایی و سورئال برقرار مینماید. این داستان وهمآور از استودیوی Remedy، دو سفر در هم تنیده را به موازات هم پیش میبرد: ماجراهای نویسنده، الن ویک و مامور FBI، ساگا اندرسون. در نقش الن، شما باید در نسخهای کابوسوار از نیویورک سیتی، به نبرد با اشکال شبحوار برخیزید و معماهایی به سبک رزیدنت ایول را رمزگشایی کنید اما هرچه بیشتر پیشروی میکنید، دنیا عجیبتر میشود؛ شما با نوشتن، مسیرهای جدیدی را بر واقعیت تحمیل خواهید کرد، شاهد یک فیلم ترسناک عجیب فنلاندی خواهید بود، یک تاک-شوی اضطرابآور را تحمل میکنید و خود را در میان بهترین راک اپرایی مییابید که تا به حال با اسلحهتان، راه خود را از میان آن باز کردهاید.

در سمت دیگر، فصلهای مربوط به ساگا را داریم؛ جایی که روایت، به ترکیبی هوشمندانه از اتمسفر Hannibal و Zodiac تغییر ماهیت میدهد. در این بخشها، کاوش و مبارزاتی به سبک سایلنت هیل، به شکلی یکپارچه در کنار المانهای پلیسی و کارآگاهی (police procedural) مینشینند. همزمان که شما بر روی پروندهی زنجیرهای از قتلهای آئینی وحشتناک تحقیق میکنید، باید سرنخها را بر روی تختهی شواهد خود مرتب سازید و برای یافتن حقیقت، به اعماق ذهن مظنونان پرشمار پرونده نقب بزنید. Alan Wake 2 مسیری منحصربهفرد برای پیوند زدن گیمپلی آشنای وحشت و بقا با سبک سینمایی دیوید لینچ (Lynchian) پیدا میکند. این ترکیب، به تجربهای عمیقاً جاهطلبانه و اغلب آزاردهنده میانجامد؛ اثری که همزمان هم به ریشههای ژانر وفادار میماند و هم حسی کاملاً نو و بدیع را به مخاطب هدیه میدهد.
۵. «آمنژیا: نزول تاریک» (Amnesia: The Dark Descent)

تقریباً تمام بازیهای مدرن ژانر وحشت و بقا، تا حدی خود را مدیون Amnesia: The Dark Descent میدانند. این بازی با نوآوریهای خود در گیمپلی، به اصلاح مسیری کمک کرد که بیش از حد به سمت اکشن منحرف شده بود و جانی دوباره به کالبد ژانر دمید. در این اثر اول شخص و جریانساز از استودیوی Frictional Games (محصول ۲۰۱۰)، شما کنترل دنیل را بر عهده میگیرید؛ مردی که تنها در قلعهی تاریک برننبرگ (Brennenburg) به هوش میآید و هیچ خاطرهای از چگونگی ورودش به آنجا ندارد. همزمان با کاوش در محیط، شما از وجود سایهای آگاه میشوید که در تعقیب شما است و با موجودات دیگری روبرو میشوید که در صورت مشاهدهی شما، بیدرنگ به سویتان حملهور میشوند. در حالی که تنها سلاح شما یک فانوس است، تنها راه دفاعیتان، فرار و پنهان شدن در تاریکی خواهد بود.

این تجربهی موش و گربهوار، امروزه به یکی از ویژگیهای رایج ژانر بدل شده اما در سال ۲۰۱۰، تضادی آشکار با بازیهای اکشن-محور ترسناکی مانند Resident Evil 5 ایجاد میکرد که تنها یک سال پیش از آن منتشر شده بود اما Amnesia یک بازی قایمباشک ساده نیست؛ این اثر یک پیچیدگی هوشمندانهی دیگر را نیز در خود جای داده است؛ مکانیزمی که شما را وادار به حرکت دائمی میکند. اگر بیش از حد در تاریکی بمانید، به تدریج عقل خود را از دست خواهید داد. این قانون، شما را مجبور به حفظ یک تعادل بسیار حساس و ظریف مینماید: از یک سو باید از تاریکی که شما را به مرز جنون میکشاند دوری کنید و از سوی دیگر، باید مکرراً از همان تاریکی برای پنهان شدن از دست تعقیبکنندهی خود بهره ببرید.
دنبالههای متعدد Amnesia، همگی مکانیزمهای «نزول تاریک» را به شکلی هوشمندانه گسترش دادند اما شاید اهمیت میراث این بازی را بتوان در تأثیر آن بر سایر توسعهدهندگان جستجو کرد؛ تصمیم کپکام برای تغییر زاویهی دید Resident Evil 7 به اول شخص، موفقیت خود را تا حد زیادی مدیون مسیری است که Amnesia پیش از آن هموار کرده بود. نزول تاریک هنوز هم اثری قدرتمند و تاثیرگذار محسوب میشود؛ نفوذ این بازی عمیق است و راه را برای سبک گیمپلی اول شخص هموار ساخت تا در کنار دوربین سوم شخص سنتی این ژانر، جایگاهی برابر و شایسته به دست آورَد.
۴. «رزیدنت ایول ۱» (Resident Evil)

تصور اینکه «وحشت» در دنیای بازیهای ویدیویی بدون ظهور رزیدنت ایول، امروز چه شکلی میداشت، بسیار دشوار است. اولین نسخه از این مجموعهی طولانی (و فوقالعاده موفق) در سال ۱۹۹۶ از راه رسید و بازیکنان را برای کاوش به عمارت اسپنسر دعوت کرد؛ عمارتی مملو از زامبی و آکنده از معما؛ منصفانه است اگر بگوییم ژانر وحشت و بقا از آن لحظه به بعد، دیگر هرگز به عقب بازنگشت.
گرچه استانداردهای امروزی، آن بازی را ابتدایی جلوه میدهند اما رزیدنت ایول قالبی را بنا نهاد که تمام آثار بعدی این فرنچایز از آن پیروی کردند: انزوای مطلق، منابع بهشدت محدود، حس خفقانآور و بیامان هراس و جامپاسکرهای ناگهانی. این بازی، مسیر را برای یک ژانر کامل هموار ساخت و بدون آن، «وحشت و بقای مدرن» به سادگی وجود خارجی نمیداشت. بله، Sweet Home طرح اولیه را ترسیم کرد اما این رزیدنت ایول بود که آن ایدهها را به شکلی استادانه به اجرا درآورد و وحشت و بقا را به دست تودههای مردم رساند. البته که این فرمول از آن زمان بارها و بارها بهبود یافته است و بسیاری از آن بازیهای بهبودیافته نیز در همین فهرست حضور دارند اما هر نسخه در این مجموعهی با دَوام کپکام، خود را مدیون آن اولین نسخه میداند. شاید رزیدنت ایول در قیاس با اکثر دنبالههایش و حتی بازسازی درخشان خود، اثری ضعیفتر به نظر برسد اما هیچکدام از آنها بدون این بنیانگذار، هرگز فرصت وجود یافتن پیدا نمیکردند. اهمیت این بازی برای ژانر (و متعاقباً برای این فهرست) انکارناپذیر است.
۳. «بیگانه: انزوا» (Alien: Isolation)

فیلم «بیگانه» (Alien) محصول ۱۹۷۹ را باید یک شاهکار تمامعیار در خلق هراس دانست؛ اثری که تنش و تعلیقی خفقانآور را تنها با تهدید یک زنومورف مرگبار بنا مینهاد. برگردان چنین مفهومی به مدیوم بازی ویدیویی، روی کاغذ، کار سادهای به نظر نمیرسید و تاریخ نیز تلاشهای شکستخوردهی بسیاری را به خود دید؛ تا اینکه در سال ۲۰۱۴ استودیوی Creative Assembly با Alien: Isolation (بیگانه: انزوا) از راه رسید. Alien: Isolation تمام آن المانهای آشنای اکشن تفنگهای پالس، تفنگداران دریاییِ از جان گذشته و گالنها خون اسیدی را به نفع المانهای خالصِ وحشت و بقا کنار میگذارد. بازی از شما میخواهد تا با هوش خود، بر یک تعقیبکنندهی فناناپذیر که شما را در ایستگاه فضایی وسیع «سواستوپول» (Sevastopol) شکار میکند، غلبه کنید.

زنومورف در Alien: Isolation به لطف یک هوشمصنوعی بسیار پیچیده، کاملاً به همتای سینمایی خود وفادار مانده و موفق میشود تجربهی گیمپلی وحشتناکی را دقیقاً بر پایهی تمام آن چیزهایی که در شاهکار ریدلی اسکات دیده بودیم، بازآفرینی کند. این موجود به معنای واقعی کلمه، ذهنی مستقل برای خود دارد؛ او قادر است تاکتیکهای شما را بیاموزد و مسیرهای جدیدی برای شکار کردنتان ابداع نماید. در فهرستی که مملو از دشمنان تعقیبکنندهی نمادین حضور دارند، هنوز هم دشوار میتوان موجودی کاملتر از این perfect organism را بهعنوان شکارچی نهایی تصور کرد. Alien: Isolation در حالی که تنها مخفیکاری، شجاعت و چند ابزار محدود را برای بقا در اختیارتان میگذارد، یک شبیهساز وحشت تمامعیار را ارائه میدهد؛ اثری که نه تنها در همان لحظهی انتشار، تایتل «بهترین بازی ویدیویی تاریخ بیگانه» را از آن خود کرد بلکه جایگاهش را بهعنوان یکی از برترین نمونههای تاریخ ژانر وحشت و بقا نیز تثبیت نمود.
۲. «سایلنت هیل ۲» (Silent Hill 2)

Silent Hill 2 یک سفر روانشناختی و فزاینده، آزاردهنده به اعماق افکار سرکوبشدهی قهرمان به ظاهر سادهی خود و ارواح معذبی است که او در مسیرش با آنها ملاقات میکند. این اثر با مفاهیمی چون تراژدی احساسی، گناه، خشم، سوءاستفاده و شیوههای هولناکی که تراماهای ناشی از آنها باعث میشوند که خود را آشکار سازند، دستوپنجهنرم مینماید اما نکته اینجا است که بازی با چنان ظرافت و بلوغی به این مضامین میپردازد که نظیرش در این ژانر به ندرت یافت میشود. Silent Hill 2 تجسم تمام آن چیزی است که یک بازی وحشت و بقای بینقص باید باشد. این بازی تعادلی استادانه میان حس یأس و ناامیدیِ بیامان و ارائهی انگیزهای حداقلی برای ادامهی مبارزه برقرار میسازد. «جیمز» (James) روحی شکنجهدیده به شمار میرود اما نیروی اشتیاقش برای ادامهی مسیر، او را به پیش میراند؛ حتی زمانی که موفقیت، امری تقریباً ناممکن به نظر میرسد و گرچه این، اولین سایلنت هیل حاضر در این فهرست نیست اما بدون هیچ تردیدی بهترینِ آنها شمرده میشود.
نسخهی اصلی Silent Hill 2 که در سپیدهدم هزارهی جدید توسط تیم سایلنت (Team Silent) کونامی خلق شد، شاید گزندهترین و غمبارترین بازی ساخته شده در تاریخ باشد. ۲۳ سال بعد، استودیوی Bloober Team با موفقیت توانست آن «جادوی یأسآور» را بازآفرینی کند و ریمیکی خلق نماید که یک سقوط عمیق و تأثیرگذار به درون وحشتی حقیقتاً ناراحت کننده است. با این بازسازیِ سال ۲۰۲۴، چشمانداز کابوسوار «تیم سایلنت» به شکلی شایسته حفظ شد. این اثر، یادآوری مدرن است؛ نه فقط برای دورانی که کونامی استاد بلامنازع ژانر وحشت و بقا به شمار میرفت بلکه یادآوری برای نمایش قدرت انکارناپذیر آن «اندوه جاودانهی» نهفته در Silent Hill 2 محسوب میشود.
پس رزیدنت ایول ۴ و دد اسپیس کجا هستند؟

مجموعهی رزیدنت ایول (Resident Evil) با وجود آنکه مشهورترین نام در ژانر وحشت و بقا به شمار میرود، اغلب به سمت قلمروی اکشن-محور منحرف شده است؛ مسیری که به شکلی ویژه در نسخههای ۴ تا ۶ این مجموعه به چشم میخورد. همین واقعیت دقیقاً در مورد تمام سهگانهی دد اسپیس (Dead Space) نیز صدق میکند؛ مجموعهای که آنقدر مهمات در اختیار شما میگذارد که هرگز نیازی به همهی آنها پیدا نخواهید کرد و تمرکز خود را به جای یک مبارزهی ناامیدانه برای زنده ماندن، بر سکانسهای اکشن پر زرقوبرق میگذارد. وحشت و بقا حداقل از منظر ما، با شانسهای ناممکن، یک تعقیب بیامان و این حس دائمی تعریف میشود که شما هرگز آنطور که باید، برای رویارویی با تهدید پیش رویتان مجهز نیستید. پس با وجود آنکه رزیدنت ایول ۴، دد اسپیس و بسیاری دیگر، آثار همیشگی، بزرگ و بدون شک بازیهای ترسناکی به شمار میروند اما با معیارهای سختگیرانهی وحشت و بقا که ما برای این فهرست تعیین کردهایم، فاصلهی اندکی دارند و نتوانستند در آن جای بگیرند.

۱. «رزیدنت ایول ۲» (Resident Evil 2)

همانطور که تا بهحال بارها اشاره کردهایم، در ذهن اغلب بازیکنان، ژانر وحشت و بقا با نام رزیدنت ایول معنا پیدا میکند. با وجود آنکه رقابت برای کسب عنوان بهترین نسخه در این مجموعه بسیار داغ است اما رأی قاطع ما، به بازسازی باشکوه سال ۲۰۱۹ از Resident Evil 2 تعلق میگیرد. نسخهی اصلی Resident Evil 2 (محصول ۱۹۹۸)، تمام دستاوردهای فرمول وحشت و بقای نسخهی اول را وام گرفت و آنها را به شکلی استادانه پالایش کرد. محیطها وهمآورتر و دشمنان رعبآورتر طراحی شده بودند. این نسخه، جایی بود که برای اولینبار با لیکر بدنام و Mr. X (مستر ایکس) روبرو شدیم؛ همان دشمن تعقیبکنندهای که استانداردهای جدیدی برای این ژانر تعریف کرد. ماجراهای لیان و کلر در راکون سیتی نه تنها به معیاری جدید برای خودِ رزیدنت ایول، که به یک شاخص کیفی برای تمام این سبک بدل شد.
بازسازی سال ۲۰۱۹، دقیقاً همان کاری را با نسخهی ۱۹۹۸ کرد که آن نسخه با جَدِ خود انجام داده بود. این ریمیک نه تنها به یک نمونهی درخشان از چگونگیِ بازآفرینی یک بازی قدیمی برای نسل جدیدِ بازیکنان تبدیل شد بلکه به شکلی قاطع ثابت کرد که قوانین اصیل وحشت و بقا، تا چه حد تا به امروز قدرتمند و پابرجا ایستادهاند. Resident Evil 2 تجسم تمام آن چیزی است که از ژانر وحشت و بقا انتظار دارید: تلاشی دائمی برای مدیریت منابعی که همواره حس میکنید کافی نیستند؛ تعقیبهای بیامان در دل محیطهایی هزارتو-مانند؛ معماهای پیچیدهای که راه را سد میکنند و یک حالت اضطراب و ناامنی دائمی که این حس را القا میکند که شاید هرگز زنده از این مهلکه جان به در نبرید.
Resident Evil 2 نه بر یک، بلکه بر دو نسلِ کامل از بازیسازان ژانر وحشت و بقا تأثیر گذاشت. از این اثر بارها تقلید شده اما کمتر رقیبی توانسته به جایگاه آن نزدیک شود. در نگاه ما بازی Resident Evil 2 نه تنها بهترین دستاورد در مشهورترین مجموعهی این ژانر به شمار میرود بلکه با اقتدار بر قلهی خودِ این سبک ایستاده است. این لیست هم به پایان رسید؛ نظر شما چیست؟ نظراتتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
منبع: IGN
بهترین بازی های ترسناک با امید لنون؛ میزگیم ویژه هالووین

![]()
source