حتی با وجود جنجالهای دنیای واقعی پیرامون نویسندهاش، جی.کی. رولینگ، مجموعه هری پاتر (Harry Potter) همچنان یکی از محبوبترین و پایدارترین پدیدههای فرهنگ عامه در دوران مدرن به شمار میرود. مجموعه اصلی هفت جلدی کتابها، با فروش صدها میلیون نسخه، غوغایی جهانی به پا کرد و یک نسل کامل از خوانندگان را با دنیای پرجزئیات و غنی خود از جادو، دوستی و نبرد ابدی میان خیر و شر، مسحور ساخت.
این موفقیت ادبی بیسابقه، به مجموعهای هشتگانه از فیلمهای سینمایی بسیار پرفروش ترجمه شد که دنیای جادوگری را با جلوههای بصری خیرهکننده و گروهی از بازیگران که گویی برای آن نقشها آفریده شده بودند، زنده کرد. اکنون که شبکه اچبیاو (HBO) نیز برای بازآفرینی این حماسه در قالب یک سریال تلویزیونی لایو-اکشن آماده میشود، قدرت ماندگار این داستان انکارناپذیر است.

با این حال، این سفر از صفحات کتاب به پرده نقرهای، کاملاً هم بینقص نبود. در حالی که فیلمهای هری پاتر تا حد زیادی در به تصویر کشیدن روح حاکم بر کتابها موفق عمل میکنند، در عین حال حاوی معدودی انتخابهای خلاقانه هستند که تقریباً به شکلی یکپارچه، مورد نفرت و انزجار طرفداران پروپاقرص قرار گرفتهاند. برای بسیاری از تماشاگران، این صحنهها همچون لکههایی آزاردهنده بر پیکره یک دستاورد سینمایی درخشان، خودنمایی میکنند.
۵) به آتش کشیدن بارو در هری پاتر و شاهزاده دورگه
یکی از گیجکنندهترین صحنههایی که به کل این مجموعه سینمایی اضافه شد، حمله مرگخواران به خانه خانواده ویزلی در طول فیلم هری پاتر و شاهزاده دورگه (Harry Potter and the Half-Blood Prince) است. این صحنه که اصلاً در کتاب وجود ندارد، نشان میدهد که بلاتریکس لسترنج (هلنا بونهام کارتر) و فنریر گریبک (دیو لگینو) در تعطیلات کریسمس ناگهان در «بارو» (The Burrow) ظاهر میشوند، هری (دنیل ردکلیف) را به تعقیب و گریز در مزارع اطراف میکشانند و در نهایت کل خانه را به آتش میکشند. این سکانس به احتمال زیاد با هدف تزریق دُزی از هیجان و اکشن به داستانی خلق شد که بخش عمده آن بر کشمکشهای احساسی و ارائه اطلاعات متمرکز است.
مشکل اینجاست که کل این رویداد از نظر روایی کاملاً بیهدف است و یک حفره داستانی بزرگ ایجاد میکند؛ چرا که در فیلم بعدی، خانه بدون هیچ توضیحی، به شکلی جادویی به حالت اول بازگشته است. طرفداران هری پاتر به ویژه از این جهت آزردهخاطر شدند که زمان صرفشده برای این صحنه نمایشیِ بیمعنی، میتوانست برای اقتباس بخشهای حیاتی از پیشینه داستانی و گذشته ولدمورت استفاده شود؛ بخشهایی که تا حد زیادی از فیلم حذف شدند. در نهایت، سوزاندن بارو مانند تلاشی سخیف برای خلق درامی تصنعی احساس میشود که نه تنها چیزی به داستان اضافه نمیکند، بلکه صرفاً روایت تثبیتشده را مختل میسازد.

۴) متلاشی شدن ولدمورت در هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش ۲
تقابل نهایی هری و لرد ولدمورت (ریف فاینز) نقطه اوج تمام این حماسه به حساب میآید و مرگ لرد تاریکی لحظهای است که از نظر مضمونی اهمیتی حیاتی دارد. در کتاب، طلسم مرگبارِ خود ولدمورت به سویش بازمیگردد و او مرگی عادی و انسانی را تجربه میکند؛ بدنش با صدایی سنگین بر زمین میافتد. این پایانبندی به شکلی قدرتمند بر مضمون محوری داستان تأکید دارد: ولدمورت، علیرغم تلاش وسواسگونه و جنونآمیزش برای جاودانگی، چیزی جز یک انسان فانی به نام تام ریدل نبود.
اقتباس سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش ۲ (Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2) اما پایانی را برگزید که از نظر بصری بسیار تماشاییتر، اما از نظر مفهومی توخالی بود. ولدمورت به جای آنکه مانند یک انسان بمیرد، به آرامی متلاشی میشود و مانند پوستههای خاکستر در باد پراکنده میگردد. این انتخاب به شدت مورد نفرت طرفداران است، زیرا آن لحظه را از معنای اصلی خود تهی میکند. نمایش بصری تبدیل شدن بدن او به غبار، او را بیشتر شبیه به یک موجود فراطبیعی جلوه میدهد تا آن انسانِ اسیرِ ترسی که واقعاً بود. این صحنه، بیانیه عمیق کتاب در مورد فناپذیری را فدای یک جلوه بصری کلیشهایِ «ناپدید شدن شرور» میکند.
۳) رقص هری و هرماینی در چادر (یادگاران مرگ: بخش ۱)
در فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش ۱ (Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 1)، پس از آنکه رون ویزلی (روپرت گرینت) آنها را ترک میکند، هری و هرماینی در لحظهای از یأس و اندوه کامل فرو رفتهاند. هری تلاش میکند با دعوت از هرماینی (اما واتسون) برای رقصیدن با آهنگی که از رادیو پخش میشود، حال او را کمی بهتر کند. این صحنه، که در کتاب نیست، دو دوست صمیمی را نشان میدهد که در آن فضای تاریک و غمانگیزِ شکار هورکراکسها (Horcrux)، لحظهای لطیف و آرامشبخش را با هم شریک میشوند. اگرچه نیت سازندگان احتمالاً نمایش پیوند عمیق و افلاطونی آنها بود، اما از نظر بسیاری از طرفداران، این صحنه یک تصمیم اشتباه و نابهجا بود.

انتقاد اصلی این است که این رقص، هالهای از تنش عاشقانه را میان هری و هرماینی ایجاد میکند که در منبع اصلی داستان وجود ندارد. برای بسیاری از خوانندگان کتاب، رابطه آنها همواره مانند یک دوستی خواهر-برادری به تصویر کشیده شده بود و این صحنه اضافهشده، نوعی خیانت به آن پویایی تلقی شد. این صحنه همچنین به آتش بحثهای میان طرفدارانی دامن زد که معتقد بودند هری باید با هرماینی میماند و در عین حال، آنهایی را که به رابطه عاشقانه تثبیتشده رون و هرماینی باور داشتند، ناامید کرد. این لحظه، هرچند با بازیگری خوب اجرا شد، اما در نهایت به عنوان یک افزوده گیجکننده که روابط هستهای سهگانه هری پاتر را مخدوش میکند، احساس شد.
۲) فریاد دامبلدور در هری پاتر و جام آتش
شاید هیچ دیالوگی در کل مجموعه فیلم هری پاتر به اندازه واکنش آلبوس دامبلدور (مایکل گمبون) پس از بیرون آمدن نام هری از جام آتش، خشم طرفداران را شعلهور نکرده باشد. کتاب به شکلی مشهور، رویکرد مدیر مدرسه را اینگونه توصیف میکند: «”هری، آیا تو اسمت را در جام آتش انداختی؟” او با آرامی پرسید.» این متانت و آرامش کنترلشده، یکی از ویژگیهای بارز شخصیت دامبلدور در کتابها است؛ جادوگری که به ندرت آرامش خود را از دست میدهد.
با این حال، نسخه سینمایی هری پاتر و جام آتش (Harry Potter and the Goblet of Fire) تفسیری رادیکال و کاملاً متفاوت از این صحنه ارائه میدهد. دامبلدور (مایکل گمبون) به جای آرامش، با شتاب از اتاق عبور میکند، با پرخاشگری هری را میگیرد و سوال را در صورت او فریاد میزند. این نمایش افسارگسیخته به طور گسترده به عنوان یک تحریف کامل از شخصیت مدیر مدرسه خردمند و آرامی که در کتابها میشناسیم، تلقی میشود. این لحظه از آن زمان به یک «میم» (meme) اینترنتی بدنام تبدیل شده است و برای همیشه در یاد طرفداران به عنوان لحظهای ثبت شد که دامبلدورِ سینما کاری را کرد که دامبلدورِ کتاب هرگز انجام نمیداد.

۱) شکستن چوبدستی اِلدر توسط هری (یادگاران مرگ: بخش ۲)
تصمیمی که در هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش ۲ (Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2) گرفته شد، یعنی شکستن چوبدستی اِلدر (Elder Wand) به دو نیم و انداختن آن، مسلماً منفورترین تغییر نسبت به کتابها به شمار میرود. در رمان، آخرین اقدام هری به مراتب متفکرانهتر و با درک عمیقتری از قدرت و تاریخچه عظیم آن چوبدستی انجام میشود. او ابتدا از چوبدستی اِلدر برای ترمیم چوبدستی محبوب و شخصی خودش (ساختهشده از پر ققنوس) که در طول سفر شکسته بود، استفاده میکند. سپس تصمیم میگیرد چوبدستی اِلدر را به مقبره دامبلدور بازگرداند، با این نیت که وقتی روزی خودش به مرگی طبیعی و شکستناخورده از دنیا رفت، قدرت چوبدستی نیز به طور طبیعی با او از بین برود.
پایانبندی فیلم به طور کامل این نتیجهگیری هوشمندانه و ظریف را نادیده میگیرد. فیلم با وادار کردن هری به شکستن چوبدستی، نه تنها شانس به دست آوردن دوباره چوبدستی اصلیاش را از او میگیرد، بلکه راهحلی سادهانگارانه و به عقیده بسیاری، کمتر منطقی را برای مسئله قدرت چوبدستی ارائه میدهد. این تغییر، لحظات پایانی سفر هری را اساساً دگرگون میکند و یک انتخاب بالغانه را با ژستی دراماتیک، اما در نهایت کمتر رضایتبخش، جایگزین میسازد. از نظر بسیاری از طرفداران، این تصمیم نشاندهنده سوءتفاهمی ناامیدکننده از مضامین اصلی داستان است.
شما کدام لحظه از مجموعه فیلمهای هری پاتر را بیشتر از همه ناپسند میدانید؟ نظر خود را در پایین بنویسید و به این گفتگو بپیوندید.
منبع: Comicbook
بهترین بازی های ترسناک با امید لنون؛ میزگیم ویژه هالووین

![]()
source