در دانشگاه اموری (Emory University) ایالت جورجیا، یک کلاس غیرمعمول با ترکیبی غریب از ادبیات کلاسیک، آثار معاصر و انیمیشن پرطرفدار باب اسفنجی (SpongeBob)، به دانشجویان کمک میکند تا درباره ماهیت کار و نقش آن در زندگی امروز بیاندیشند. ایروینگ گو (Irving Goh)، استاد ادبیات تطبیقی، دو بار در هفته سمیناری با عنوان «کار، کار، کار، کار، کار» برگزار میکند که نامش را از آهنگ معروف ریحانا در سال ۲۰۱۶ گرفته. او میخواهد دانشجویانش بفهمند که کار تا چه اندازه به همه ابعاد زندگی نفوذ کرده است.
فهرست درسی این کلاس، طیفی وسیع دارد؛ از «مسخ» (Metamorphosis) اثر فرانتس کافکا تا «تفکیک» (Severance) اثر لینگ ما و از داستان کوتاه «بارتلبی کاتب» (Bartleby, The Scrivener) اثر هرمان ملویل تا قسمت «بهترین روز عمرم» (Best Day Ever) از انیمیشن باب اسفنجی شلوار مکعبی. در نگاه اول، کنار هم قرار گرفتن این آثار عجیب به نظر میرسد؛ اما گو معتقد است که همه آنها پرسشهایی بنیادین درباره کار، معنا و آزادی مطرح میکنند.
در قسمت «بهترین روز عمرم»، باب اسفنجی روز رویایی خود را با رفتن به محل کارش در رستوران آقای خرچنگ آغاز میکند. ایروینگ گو میپرسد: «آیا واقعاً بهترین روز باید اینطور شروع شود؟» این سوال، سرآغازیست برای بحث درباره اینکه چگونه فرهنگ و رسانه، کار را نهتنها امری ضروری، بلکه حتی بخشی از آرزوهای ما تصویر میکنند.

باب اسفنجی با شادی در رستوران آقای خرچنگ کار میکند
گو از داستان «بارتلبی کاتب» برای بررسی پدیدهای استفاده میکند که در سال ۲۰۲۲ با عنوان «ترک آرام» (quiet quitting) شهرت یافت؛ دورانی که بسیاری از کارکنان پس از فشارهای دوران همهگیری کووید، تصمیم گرفتند کارهای فراتر از مسئولیت رسمیشان را کنار بگذارند. بارتلبی نیز با جمله مشهور «ترجیح میدهم انجام ندهم» از وظایف حاشیهای میگریزد. اما همانطور که گو یادآور میشود، این انتخاب نه به تعادل زندگی، بلکه به فروپاشی و حتی مرگ او میانجامد.
به گفته ایروینگ گو، دو سال پس از همهگیری کووید، جامعه شاهد نوعی بازگشت بومرنگی به کار بوده است. افرادی که پیشتر شغل خود را ترک کرده بودند، دوباره به همان کار و همان ریتمهای طاقتفرسای پیش از کووید-۱۹ برگشتند. این بازگشت، پرسشی اساسی ایجاد میکند که چرا نمیتوانیم خود را از چرخه کار جدا کنیم؟
در رمان «مسخ» اثر کافکا، شخصیت اصلی پس از تبدیل شدن به حشرهای غولپیکر، به طور فیزیکی از کار محروم میشود. در رمان «سال استراحت و آرامش من» (My Year of Rest and Relaxation) اثر اوتسا مُشفق، قهرمان داستان میخواهد یک سال تمام را در خواب بگذراند. با این حال، گو میگوید که هر دو شخصیت در دل بیمعنایی یا انزوا، باز هم تمایل به بازگشت به کار دارند.
گو اعتراف میکند که خودش هم نمونه زنده بسیاری از الگوهاییست که در کلاس بررسی میکند. او میگوید: «دوست ندارم اعتراف کنم، اما از کار کردن لذت میبرم. به این ترتیب مشکل اینجاست که چرا همیشه در حال کار هستم؟» این کلاس دانشگاه اموری، با ترکیب منابع ادبی و فرهنگی غیرمنتظره مثل انیمیشن باب اسفنجی، میکوشد به نسل جدید کمک کند تا رابطهشان با کار را دوباره تعریف کنند؛ رابطهای که تحت تأثیر فناوری، همهگیری و تغییرات اقتصادی-اجتماعی، بیش از هر زمان دیگری در حال دگرگونی است.
نظر شما درمورد حضور باب اسفنجی در فهرست درسی دانشگاه چیست؟ دیدگاه خود را از طریق کامنت با تیم بازار و دیگران به اشتراک بگذارید.
منبع: Bloomberg
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
source