بیش از پنج سال پس از انتشار این بازی، Cyberpunk 2077 بالاخره به بازی ویدئویی خوبی تبدیل شده است. در نتیجه، بسیاری از بازیکنان بالاخره تصمیم گرفتند آن را امتحان کنند که انیمه عالی Edgerunners از نتفلیکس نیز در این امر بیتأثیر نبوده است. در ادامه همراه مجله بازار باشید تا ۹ بازی مشابه سایبرپانک ۲۰۷۷ را بررسی کنیم.
حالا که به دنیای سایبرپانک وارد شدهاید، دنبال چیزی بیشتر میگردید اما بسته الحاقی آینده با حضور ادریس البا حتی تاریخ انتشار مشخصی ندارد. حالا باید به سراغ چه چیزی رفت؟ نقاط قوت Cyberpunk 2077 شامل اقتباس عالی آن از یک دنیای نقشآفرینی رومیزی کلاسیک در یک جهان باز گسترده، مبارزات تیراندازی اولشخص رضایتبخش با گزینههای ساخت شخصیت متنوع و داستانی قوی با شخصیتهای بهیادماندنی است. بسیاری از مأموریتهای فرعی بازی نیز دارای آزادی عمل و غیرقابلپیشبینی بودن بالایی هستند که حس یک شبیهساز همهجانبه (immersive sim) را منتقل میکند.
ما تمام این ویژگیها را در نظر گرفتیم تا پیشنهادهایی برای بازی بعدی شما ارائه دهیم. همانند راهنمای قبلیمان درباره بهترین بازیها پس از The Witcher 3، برخی از این بازیها از نظر حس و حال و گیمپلی شباهت مستقیمی با Cyberpunk 2077 دارند تا تجربهای آشنا را فراهم کنند. اما اگر دنبال یک تجربه متفاوت و تأثیرگذار هستید، چند گزینه غیرمنتظره هم داریم که جنبههای دیگر Cyberpunk را بازتاب میدهند.
Deus Ex (و شاید Deus Ex: Invisible War)
- اگر میخواهید بیشتر داشته باشید: جاهطلبی بیمهار سازندگان، فضای سایبرپانک، قابلیتهای ارتقایافته، مدهای مشکوک
- تفاوتهای قابلتوجه: شبیهسازی بسیار دقیقتر دنیا، سیاستها و توطئههای دهه نودی جذاب، و واقعاً در حد و اندازه شهرتش ظاهر میشود
- دسترسپذیری:
Deus Ex: ویندوز (Steam Deck: بسته به شرایط)، مک، پلیاستیشن ۲
Deus Ex: Invisible War: ویندوز (Steam Deck: بسته به شرایط)، ایکسباکس
شهرت Deus Ex از خودش جلوتر است. این بازی، شبیهساز همهجانبهای است که ایدههای مطرحشده در بازیهای پیشگامی چون Ultima Underworld، System Shock و Thief را در قالب یک ماجراجویی جهانی و گسترده ترکیب میکند. این بازی فوقالعاده جاهطلبانه است، تجربهای بینهایت رضایتبخش، منبع بیپایانی از میمهای اینترنتی و از نظر فنی، نسبت به استانداردهای امروزی پر از نقص است. اما اگر بتوانید از اصطکاک اولیه عبور کنید، احتمالاً عاشقش خواهید شد.
نسخه اصلی Deus Ex، دیوساکسترین دیوساکس است. تمام دنبالههای بعدی سعی در سادهسازی و پالایش داشتند، اما فقط اثر سال ۲۰۰۰ امکان تجربه کامل جنون و نبوغ Ion Storm را فراهم میکند. اشتباهات زیادی دارد: صداگذاری بدنام بد، نوشتاری گاه احمقانه و اغراقآمیز، ارتقاهای نهچندان راحت، و مبارزات بیرمق. Cyberpunk 2077 در برخی از این حوزهها عملکرد بهتری دارد. اما اگر از آن دسته بازیکنان اولشخص دوست هستید که دوست دارید در یک جهان پر از سیستمهای بههمپیوسته غرق شوید، Deus Ex یک تجربه واجب است.
دنباله آن در سال ۲۰۰۳، یعنی Invisible War، بهخاطر سادهسازی فرمول بازی قبلی و سازگاری با محدودیت رم ۶۴ مگابایتی ایکسباکس اصلی، مورد انتقاد قرار گرفت. این بازی دیگر آن جسارت نسخه قبل را ندارد و بسیاری از طرفداران را ناامید کرد. اما اگر انتظاراتتان را مدیریت کنید، همچنان میتواند سرگرمکننده باشد، و اگر دنبال یک imsim خوب هستید، خب، Cyberpunk 2077 که این نیاز را برطرف نمیکند.

Deus Ex: Invisible War
با انتشار Human Revolution در سال ۲۰۱۱ و دنبالهاش در ۲۰۱۶، اینها بازیهایی بهمراتب مدرنتر از نسخه اصلی Deus Ex یا دنباله آن، Invisible War، هستند. اگر حالوهوای قدیمی نسخههای کلاسیک برایتان جذاب نیست، این پیشدرآمدها همان خیالپردازی سایبر پانکی را در آیندهای تاریک و پیچیده ارائه میدهند، اما با ظرافتهایی بیشتر. در این بازیها شما نقش آدام جنسن را بازی میکنید. یک پلیس سابق که حالا به کارشناس امنیتی شرکتهای بزرگ تبدیل شده. جنسن بهاندازه V در Cyberpunk شخصیتی خنثی نیست، اما آزادی عمل خوبی در انتخابها و نقشآفرینی دارید که باعث تفاوت در نتیجه برخوردها و روایت داستان میشود. این بازیها ارزش تکرار دارند.
همانند نسخههای اصلی، Human Revolution و Mankind Divided احتمالاً کمی بیشتر از Cyberpunk به مخفیکاری اولویت میدهند. فضای این بازیها نیز اندکی واقعگرایانهتر است (گرچه تئوریهای توطئه دیوانهوار از عناصر اصلی داستاناند) و با اینکه دیستوپیاییاند، اما بهاندازه Night City ناامیدکننده و افسردهکننده نیستند. بهعنوان پیشدرآمد، شاید بپرسید که آیا باید آنها را قبل یا بعد از نسخههای اصلی بازی کرد. به نظر من، این پیشدرآمدها مانند «فلاشبک دنبالهای» به نسخههای اصلی عمل میکنند؛ بهویژه پس از انتخابهای پایانی در Invisible War؛ بنابراین بهتر است آنها را بعد از تجربه کلاسیکها بازی کنید؛ چراکه نوعی حس مرموز در گفتگوها و مأموریتهای نسخههای جدیدتر شکل میگیرد اگر قبلاً دو بازی اول را تجربه کرده باشید و این حس برای ژانر سایبرپانک ارزشمند است.
Shadowrun
- اگر به دنبال چیزی بیشتر هستید: آیندهای باورنکردنی تاریک و دیستوپیایی، اسلحه و سایبورگها، الهامگرفته از بازیهای رومیزی
- تفاوتهای شاخص: کوتاه و روان، نوشتار و دنیاسازی سرگرمکننده بهجای ادا و اطوار، موسیقی واقعاً خوب
- دسترسپذیری:
Shadowrun (1993): SNES
Shadowrun (1994): Genesis
Shadowrun (1996): Sega CD
شما روی تختی در سردخانه از خواب بیدار میشوید، بدون اینکه هویتی از خود بدانید، از موقعیت تهدیدآمیزی که در آن قرار دارید خبر داشته باشید، یا اینکه بدانید در آستانه تجربه یکی از بهترین نقشآفرینیهای پنهان در دوران ۱۶-بیتی هستید. Shadowrun ساختهی Beam Software برای SNES یک بازی واقعاً بیادعا اما پرجاذبه بود — سفری شگفتانگیز به سیاتل سایبر پانکی آینده که برتری پنهان آن بیشتر از طریق تعریف و تمجیدهای دهانبهدهان میان بازیکنان منتقل میشد.
یک ماجراجویی ایزومتریک مبتنی بر مکاننما در آیندهای کثیف و آکنده از نژادهای غیرانسانی، سایبورگها و جادو، که حقیقتاً شبیه هیچ چیز دیگری نبود. (Shadowrun مخصوصاً برای کسانی که مثل من هیچ پیشزمینهای از بازی رومیزی یا رمانهای FASA نداشتند، تجربهای تازه بود. درحالیکه گیمپلی آن روان و لذتبخش است، فضای کلی بازی واقعاً بینظیر است، با موسیقی متن درخشان و دیالوگهایی موجز و زبالهوار در سبک زبان آینده.
صبر کنید، گفتم نسخه SNES بازی “کثیف” است؟ نه، کثافت واقعی در Shadowrun سال ۱۹۹۴ روی Genesis است؛ نسخهای که حس دیستوپیا را افزایش میدهد و رویکردی مبتنی بر سیستمهای پیچیدهتر در نقشآفرینی دارد. اگرچه این نسخه بهاندازه بازی داستانمحور SNES بلافاصله جذبکننده نیست، ولی خیلی زود در چرخه لذتبخشی از انجام قراردادها، دزدیدن دادههای شرکتها، و تیراندازی به دشمنان سایبر پانکی غرق میشوید. بزرگترین نوآوری این نسخه در سکانسهای بسیار عمیق «نفوذ شبکهای» (netrunning) است؛ بخشهایی که واقعاً خطرناکاند، در مقایسه با بخشهای سطحی و بیشتر شبیه مینروب نسخه SNES.
یک نسخهی دیگر هم در سال ۱۹۹۶ برای Sega CD توسط کمپانی Compile (سازندگان Zanac و Puyo Puyo!) عرضه شده، اما هنوز ترجمهای از نسخه ژاپنی آن در دسترس نیست. اگر دنبال نسخهای جدیدتر هستید، استودیو Harebrained Schemes از سال ۲۰۱۳ یک سهگانه از نقشآفرینیهای ایزومتریک برای PC منتشر کرده که بازخوردهای نسبتاً خوبی گرفته، هرچند بهتر است قبل از تجربه، درباره باگهای برطرف نشدهاش تحقیق کنید. همچنین یک بازی تیراندازی رقابتی اولشخص هم در سال ۲۰۰۷ برای Xbox 360 و ویندوز منتشر شد که بهتر است نادیدهاش بگیرید.
Crysis
- اگر به دنبال چیزی بیشتر هستید: اکشن ابرانسانی، دویدن و تیراندازی با اسلحهها
- تفاوتهای شاخص: یک تجربه تیراندازی اولشخص با تم نظامی، روایت خطی، بدون امکان شخصیسازی شخصیت اصلی، با فضایی علمی تخیلی نزدیکتر به واقعیت
- دسترسپذیری:
Crysis: ویندوز، Xbox 360، PS3
Crysis Remastered: ویندوز (ممکن است روی Steam Deck بهخوبی اجرا نشود)، Xbox One، Xbox Series S/X، PS4، PS5، نینتندو سوئیچ
Crysis شاید در نگاه اول کمی ناهماهنگ با این فهرست به نظر برسد، اما با درنظرگرفتن اینکه این بازی هم یک تیراندازی علمی تخیلی با قابلیتهایی خاص است که سبک استاندارد گیمپلی اولشخص را به طرز چشمگیری تغییر میدهد، و همچنین فانتزی اکشن ابرانسانیِ انفجاری را به تصویر میکشد، میتواند تنوع خوبی برای کسانی باشد که Cyberpunk 2077 را تمام کردهاند و فقط میخواهند دوباره وارد فضای تیراندازی شوند.
Crysis تجربهای خطی و اکشنمحورتر از Cyberpunk 2077 ارائه میدهد؛ درحالیکه بازی سایبرپانک مملو از انتخابهای داستانی، آمار و ارتقا است، اینجا بیشتر با اکشنی خالص طرف هستید. بااینحال، مراحل ابتدایی بازی سطحی از آزادی عمل را ارائه میدهند که در بین بازیهای این سبک نادر است.
در Cyberpunk، ساختهای شخصیت معمولاً بر سرعت و شیوههای فوق کشنده متمرکزند. برای داشتن چنین سطحی از لذت، لباس نانویی Crysis با چهار حالت قابلتغییر لحظهای در خدمت شماست: زره، سرعت، قدرت ضربه، و حالت همیشه محبوب نامرئی شدن. دشمنان در Crysis قوی و کشندهاند، پس باید دائماً در حالت آمادهباش باشید و بین حالتهای لباس جابهجا شوید تا برتری پیدا کنید. هیجان غلبه بر دشمنان به کمک فناوری پیشرفته، یکی از فانتزیهای بنیادین ژانر سایبرپانک را منعکس میکند.
فراموش نکنیم که پیش از آنکه Cyberpunk به نمایش قدرت گرافیکی تبدیل شود، Crysis نماد سنجش قدرت کامپیوترها بود. ما امروز میپرسیم «آیا سیستم من Cyberpunk را اجرا میکند؟» چون روزگاری میپرسیدیم «آیا سیستم من Crysis را اجرا میکند؟» دو دنباله هم برای این بازی وجود دارد که هرچند خطیتر از نسخه نخست هستند، اما اگر حالوهوای یک سهگانه تیراندازی علمی تخیلی را دارید، بازیهایی سرگرمکنندهاند.
Dishonored
- اگر به دنبال چیزی بیشتر هستید: روایتی اولشخص و درگیرکننده با پایانهای مختلف
- تفاوتهای شاخص: دنیای استیمپانک، شبیهساز کامل محیط (immersive sim)، بدون امکان شخصیسازی شخصیت، بدون سیستم نقشآفرینی مبتنی بر آمار
- دسترسپذیری:
Dishonored: ویندوز (قابلاجرا روی Steam Deck)، Xbox 360، Xbox One، Xbox Series S/X، PS3، PS4، PS5
Dishonored 2: ویندوز، Xbox One، Xbox Series S/X، PS4، PS5
Dishonored تفاوتهای زیادی با Cyberpunk 2077 دارد، اما اگر در Cyberpunk با ساختی مخفی کارانه بازی کردهاید و از لحظاتی که بازی به سمت سبک «immersive sim» (شبیهساز محیطهای تعاملی) متمایل میشد لذت بردید، این سری میتواند تجربهای متفاوت اما رضایتبخش باشد. افزون بر این، Dishonored آزادیهایی فراتر از انتخاب دیالوگ در روایت داستان ارائه میدهد؛ مثلاً تصمیم میگیرید هدف ترور خود را مسموم کنید؟ یا شخصی را که او به دیدنش رفته؟ یا هر دو؟ یا هیچکدام؟ پیامد هرکدام چیست؟ باید دوباره بازی کنید تا بفهمید (… البته بیخیال کلید Quickload شوید).
در مقام یک بازی استیمپانک، دنیای Dishonored شباهتهایی با Cyberpunk دارد؛ هر دو جهانهایی خیالی بر پایه صنعت و فناوری هستند. گرچه Dishonored فضایی تاریکتر و احساسیتر دارد، و بیشتر به سمت فانتزی و جادو متمایل است. اما بیایید صادق باشیم: گاهی تفاوت بین قلمروهای جادویی مرموز با موجودات قدرتمند و فضای سایبر با هوش مصنوعیهای غالب، تنها در ظاهر و زیباییشناسی است.
هرچند Dishonored یک بازی جهان باز نیست، اما امکان کاوش زیادی در محیطهای کوچکتر آن وجود دارد — و این محیطهای فشرده کاوش را متمرکزتر و ارزشمندتر میکنند. بهجای سایبرور و ارتقاهای جسمی، شخصیت شما از جادوی تاریک و رمزآلود بهرهمند میشود؛ قدرتهایی که تحت قراردادی ترسناک به دست میآیند و شما را به تأمل درباره اخلاق، مرگ و انسانیت وامیدارند؛ درحالیکه بیصدا از کوچههای سنگفرششده، ساختمانهای ویکتوریایی و خیابانهای تاریک پر از موش و طاعون عبور میکنید. Cyberpunk فانتزی خیابانگردی در تاریکی را به تصویر میکشد؛ Dishonored آن را با پچپچ و سایهها ارائه میدهد. فراموش نکنید به قلب گوش دهید… Dishonored دو قسمت اصلی و چند بستهی الحاقی دارد. پیشنهاد میکنم با بازی نخست شروع کرده و به ترتیب انتشار پیش بروید.
Observer
- اگر بیشتر میخواهید: زیباییشناسی و مضامین سایبرپانک
- تفاوتهای چشمگیر: نقشآفرینی نیست، ریتم بسیار کندتر، جهان باز ندارد، شخصیت اصلی قابل شخصیسازی نیست، ترس روانشناختی
- دسترسیپذیری: ویندوز (Steam Deck بسته به شانس شما)، مکاواس، لینوکس، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن۴، پلیاستیشن۵، نینتندو سوئیچ، آمازون لونا
یک بازی ترس روانشناختی از تیم بلوبر (Layers of Fear، Blair Witch، The Medium)، Observer یک بازی رازآلود سایبر پانکی با الهام از Blade Runner است که از زاویه اولشخص دنبال میشود. با محیطهایی کوچکتر و سایبر پانکی که به همان اندازهی دنیای Cyberpunk 2077 پرجزئیات هستند، Observer احتمالاً بیش از آنکه باشکوه و وسعت ۲۰۷۷ شما را درگیر کند، با آرامش و نزدیکی بیشتری به ژانر جذبتان میکند.
Observer یادآور رمانهای کلاسیک سایبر پانکی مانند «آیا اندرویدها خواب گوسفند برقی میبینند؟» یا «نورومانسر» است. روایت آن کندتر است، دامنهی داستانی کوچکتری دارد که مستقیمتر و همراستا با شالودهی ژانر سایبرپانک عمل میکند. البته اهداف آن نیز به اندازهی Cyberpunk بلندپروازانه نیست؛ خبری از آمار و ویژگیهای دقیق نقشآفرینی، اسلحه و درگیریهای پرتنش نیست. گیمپلی عمدتاً بر پایهی تغییر میان دیدهای افزوده مختلف به جهان اطراف بنا شده است (از نظر مفهومی چندان متفاوت با بخشهای braindance در Cyberpunk نیست، گرچه کمتر خطی است) و جستوجو در محیطها برای کنار هم گذاشتن قطعات روایت.
با حضور راتگر هاورِ Blade Runner در نقش شخصیت اصلی (یکی از آخرین بازیهایش)، Observer از لحاظ لحن، حس و بار معنایی ژانر سایبرپانک عملکردی دارد که Cyberpunk 2077 خیلی زود از آن فاصله میگیرد.
Fallout 3، Fallout 4 و Fallout: New Vegas
- اگر بیشتر میخواهید: نقشآفرینی اولشخص با محیطهای عظیم و مأموریتها و فعالیتهای فراوان
- تفاوتهای چشمگیر: فضای پساآخرالزمانی، تجربهای نهچندان مبتنی بر اکشن
- دسترسپذیری:
Fallout 3: ویندوز (Steam Deck بسته به شانس شما)، ایکسباکس ۳۶۰، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن۳
Fallout: New Vegas: ویندوز (Steam Deck بسته به شانس شما)، ایکسباکس ۳۶۰، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن۳
Fallout 4: ویندوز (Steam Deck بسته به شانس شما)، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن۴
اگر به دنبال یک نقشآفرینی اولشخص جهان باز در دنیایی علمی تخیلی هستید، بهسختی میتوان از بازیهای اخیر Fallout گذشت. این بازیها دارای دنیاهایی بسیار گستردهتر برای گشتوگذار و مأموریتهای بسیار بیشتری هستند، و تجربهی Fallout 3، ۴ و New Vegas پس از Cyberpunk یک مسیر طبیعی به نظر میرسد.
Fallout پس از یک فاجعهی اتمی اتفاق میافتد و در دستهی علمی تخیلی پساآخرالزمانی قرار میگیرد. اما مانند Cyberpunk، Fallout نیز به نمایش تئاتری تکنولوژی دنیای ساختگیاش علاقهمند است: با انواع و اقسام اختراعات عجیب و غریب روبهرو میشوید، برخی در دل آخرالزمان ساخته شدهاند و برخی دیگر پشت درهای قفلشده و در دخمههایی از دنیایی فراموششده، منجمد ماندهاند. به جز در Fallout 4، شخصیت اصلی شما ساکت است. و در کل، روایت به اندازهی Cyberpunk 2077 غالب نیست.
ریتم Fallout اندکی کندتر از Cyberpunk است. خبری از سرعتهای بالا و اتومبیلرانی یا درگیریهای ناگهانی نیست. گرچه هدفگیری اهمیت دارد، اغلب نبردها از سیستم V.A.T.S. بهره میبرند که به شما اجازه میدهد به اعضای خاص بدن دشمن حمله کنید. این سیستم همیشه حس رضایتبخشی از یک اکشن نیمهنوبتی میدهد که همچنان شبیه به زمان واقعی باقی میماند. تنوع ساخت شخصیت در بازی زیاد است. بهطور کلی، نبردها بیشتر به نمایش ظاهر و اعمال قهرمانانهی شخصیتتان اختصاص دارند، چیزی که Cyberpunk 2077 کمتر به آن میپردازد—شخصیت V را پس از صفحهی ساخت شخصیت، بهندرت میبینید.
اگر بخواهید فقط یکی از اینها را بازی کنید، New Vegas را انتخاب کنید. بهترین است، تمام. Fallout 4 ممکن است مدرنتر احساس شود، اما روایتش به آن اندازه جذاب نیست و بیش از حد با کارهای بیثمر مثل ساختوساز پایگاه و اعلانهایی پر شده که باید باز هم به کمک یک سکونتگاه دیگر بروید که با مهاجمان یا هیولاهای رادیواکتیو دستوپنجه نرم میکند. خدایا، فقط نوشتن این جمله هم من را خسته کرد. اگر کمپین Cyberpunk 2077 را تمام کردهاید و به دنبال یک نقشآفرینی اولشخص همهجانبهی دیگر هستید، Fallout باید یکی از اولین مقصدهای شما باشد.
Prey
- اگر بیشتر میخواهید: فضای علمی تخیلی با توجه دقیق به زیباییشناسی، اکشن تنشزا
- تفاوتهای چشمگیر: شبیهسازی فراگیر، سبک مینیمالیستی بهجای ماکسیمالیستی، تعداد بسیار کمتر شخصیتهای غیرقابلبازی، تأکید بیشتر بر مخفیکاری
- دسترسپذیری: ویندوز (Steam Deck مناسب)، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن۴، پلیاستیشن۵
چی؟ باز هم یک بازی دیگر از Arkane؟ شک نکنید. بازی Prey سال ۲۰۱۷ تقریباً هیچ ارتباطی با بازی سال ۲۰۰۷ با همین نام ندارد، اما یک ماجراجویی علمی تخیلی شبیهسازی فراگیر بسیار لذتبخش است که پر از رازهای تاریک شرکتی برای کشف کردن است.
این یکی دیگر از بازیهای اولشخص کند و همهجانبهایست که ارزش تجربه را دارد. اگر قسمتهایی از Cyberpunk که شبیه شبیهسازیهای محیطی بودند شما را مجذوب کردند، در Prey این جزئیات نقش اصلی را بازی میکنند. گرچه اکتشاف زیادی دارید و ایمیلهای زیادی برای خواندن، Prey معمولاً بیشتر و برای مدتهای طولانیتر در حالت «اکشن» باقی میماند.
اگر به فضای علمی تخیلی دقیق و پرجزئیات Cyberpunk 2077 علاقهمند شدید که بر پایهی خط زمانی متفاوتی با تمرکز بر تکنولوژی آینده ساخته شده، باید حتماً Prey را امتحان کنید. Prey جهانی را تصور میکند که در آن مسابقهی فضایی هیچگاه متوقف نشده. این دنیا دارای زیباییشناسی منحصربهفرد و خاصی است که در خدمت خیالپردازی تکنولوژیک بازی است، هم در تواناییهای تقویتشدهی مرموزی که استفاده میکنید، و هم در فناوری شبهفضایی و قدیمیای که همهجای محیط دیده میشود.
Cloudpunk
- اگر به دنبال این هستید: فضاسازی سایبر پانکی، بازی متمرکز بر روایت با انتخابهای اخلاقی، بازیهایی با عنوان «پانک»
- تفاوتهای قابل توجه: شخصیت اصلی غیرقابل شخصیسازی، فاقد مکانیکهای نقشآفرینی
- دسترسپذیری: ویندوز (سازگار با Steam Deck)، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن ۴ و ۵
Cloudpunk یک بازی ماجراجویی دلنشین و پرجاذبه است که شما را در نقش «رانیا»، رانندهای برای یک سرویس تحویل مرسوله شبیه DoorDash قرار میدهد. در این بازی، در سطح شهر آسمانخراشنشان «نیوالیس» پرسه میزنید؛ شهری که با گرافیکهای مدرن-رترو و فریبندهای جان گرفته—درحالیکه بستهها را تحویل میدهید و همزمان با آن، در دل داستانی جذاب پیرامون قدرت شرکتهای بزرگ، هوش مصنوعی و شورشهای کلاسیک و اصیل فرو میروید.
مانند بازی Observer، Cloudpunk نیز بیشتر بر روایت تمرکز دارد و برخلاف Cyberpunk 2077، فاقد صحنههای پر از اکشن و مأموریتهای جانبی بیشمار است. فضای داستانی آن بیش از آنکه شبیه بازیهای مدرن سایبرپانک باشد، یادآور رمانهای کلاسیک این ژانر است. این یعنی خبری از نگاه سطحی به «نورهای نئون و ساختمانهای بلند» نیست؛ در عوض، بازی با مفاهیم اجتماعی عمیقتری سروکار دارد که در مسیر روایت با آنها روبرو خواهید شد.
در کنار مأموریت اصلی، بازی دارای تعدادی مأموریت فرعی و فعالیتهای جانبی است که میتوانید به دلخواه در آنها شرکت کنید. تصمیمهای روایی که در طول بازی خواهید گرفت، گاهی چالشبرانگیز، غافلگیرکننده و وادارکننده به تفکر درباره مفاهیم بزرگتری هستند؛ نه فقط اطلاعات سطحی درباره دنیای بازی. اگر از حجم بالای تیراندازیها، جلوههای پرزرقوبرق AAA و شلوغی بیش از حد خسته شدهاید، Cloudpunk با فضاسازی آرام و ریتم ملایم خود میتواند تجربهای متفاوت و قابل تأمل را برایتان رقم بزند.
The Witcher 3: Wild Hunt
- اگر به دنبال این هستید: طراحی بازی توسط CD Projekt Red، تجربهای روایی و نقشآفرینانه با کیفیت
- تفاوتهای قابل توجه: زاویه دید سومشخص، دنیای فانتزی
- دسترسپذیری: ویندوز (سازگار با Steam Deck)، ایکسباکس وان، ایکسباکس سری S/X، پلیاستیشن ۴ و ۵، نینتندو سوئیچ
بیایید صادق باشیم؛ دلیل اصلی انتظارات بالا از Cyberpunk 2077 چیزی نبود جز شاهکار CD Projekt Red در سال ۲۰۱۵: The Witcher 3: Wild Hunt. این بازی یکی از برترین نقشآفرینیهای تاریخ است که با گیمپلی چشمگیر، دنیایی فانتزی و غنی، موسیقی دلنشین، و شخصیتهایی ماندگار که تا همیشه در ذهن شما خواهند ماند، تعریف شده است. اگر هنوز آن را بازی نکردهاید، واقعاً منتظر چه هستید؟
با اینکه Witcher 3 از لحاظ زاویه دید (سومشخص به جای اولشخص) و ژانر (فانتزی بهجای سایبرپانک) تفاوتهای بارزی با Cyberpunk دارد، اما در دیگر جنبهها اشتراکات زیادی میان آنها وجود دارد؛ و حقیقت آن است که در تمامی این جنبههای مشترک، Witcher 3 عملکردی بهتر دارد:
- شخصیتپردازی عمیقتر
- مأموریتهای اصلی و فرعی جذابتر
- مکانیکهای نقشآفرینی کاملتر
- نقشهها و مسیرهای پیمایش بهتر
(البته باید اشاره کرد که همانطور که ماشینهای «وی» در Cyberpunk و اسب «گرالت» در Witcher گاهی رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهند، این شباهت خندهدار نیز بین آنها وجود دارد!)
اگرچه Witcher 3 پایانبخش یک سهگانه است، اما برای شروع ماجراجویی با گرالت، کاملاً قابل قبول است. حتی ممکن است بعد از تجربهی Wild Hunt، علاقهمند شوید که دو بازی قبلی را نیز تجربه کنید؛ مسیر معکوس اما جذابی که اتفاقاً میتواند برداشت شما را از داستان عمیقتر نیز بکند. از نظر ساختار، Witcher 3 جهانبازتر از دو قسمت قبلی است و حس غیرخطیتری دارد. بااینحال، بازیهای قبلی نیز گزینههای روایی و پایانهای جایگزین متعددی ارائه میدادند، فقط با ساختاری سادهتر.
در پایان، ذکر این نکته ضروری است که نسخه بازسازیشدهای از Witcher 1 نیز در دست ساخت است، که میتواند تجربهی آن بازی قدیمی و نسبتاً سختگیر را بهروزتر و لذتبخشتر سازد.
منبع: kotaku
source