با نقد و بررسی قسمت پنجم از فصل دوم سریال The Last of Us همراه مجله بازار باشید تا در کنار یکدیگر، به پرداختهای موضوعی، کلیاتی و جزئیاتی این اپیزود نگاهی بیندازیم و آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
یادم میآید زمانی که سری بازیهای لست آو آس را تجربه میکردم و به قسمت دوم این سری رسیدم، هر لحظه آرزوی این را داشتم که به روزِ دوم سیاتل برسم و یکی از شخصیتهای منفور این جهان روایی را از بین ببرم؛ با اینکه میدانستم که در حال ارزیابی مسیر اشتباهی هستم و حتی متوجهی این موضوع بودم که «انتقام» بدتر از خود مرگ است اما دقیقا در جایِ الی زندگی میکردم و آن حسوحال انتقاممحورِ وجودمیام، طوری من را هدایت میکرد که انگار خودِ من، الی هستم اما آیا سریال The Last of Us هم این کار را انجام داده است؟ یا انجام میدهد؟
پاسخش کمی دشوار است چرا که عوامل متعددی دستبهدست یکدیگر میدهند تا نتوانم آنطور که باید و شاید با این سریال ارتباط گرفته و بهدرستی در قالب یک تماشاگر، داستانش را ادامه دهم اما چه میشود کرد؟ شغل من واجب میکند که تماشایش کنم با اینکه کیفیت کلی محصول اچبیاو مکس جذاب و منحصربهفرد محسوب میشود اما در جزئیات، نالایق سری بازیهای The Last of Us است. مثل همیشه این را هم اضافه کنم که من تمام سعی و تلاشم را میکنم که در نقد و بررسی فصل دوم لست آو آس از کمترین مقایسه بین «بازیها و سریال» بهرهوری نمایم با اینکه میدانم، خودِ کرکتر بلارمزی بهاندازهی دهها مقاله و گزارش، این امکان را برایم فراهم میسازد تا به نقد این سریال بپردازم؛ بگذریم و بهادامهی روندمان برسیم.
طبق روال هر نقد و بررسی اپیزودیک لست آو آس باید بگویم: در ادامهی این مطلب، داستان فصل دوم این سریال لو داده میشود، بههمین خاطر اگر فصل اول، دوم یا نقدها و بازیهای این سری را تجربه نکرده و یا نخواندهاید، اول بهسراغ آنها رفته و بعد از تماشا، مطالعه یا تجربهشان، بهسراغ این نوشته بیایید؛ امیدوارم تا بهاینجا و هفتهبههفته از پوشش رسمی مجلهبازار و بررسیهای The Last of Us لذت برده باشید.
باز هم همهچیز «دوسویه» بهتصویر کشیده میشود
داستان این اپیزود از کرکتری «مونث» شروع میشود، کرکتری که در اپیزود قبلی بهعنوان فرمانده گروه ولفها شناخته شد و به ایزاک اجازهی ورود به این گروه را داد؛ در تصویر دوم هم با شخصیت خانوم دیگری آشنا میشویم که با نام «پارک» شناخته میشود، او بهدلیل زندانی کردن همتیمیهایش در طبقات پایین ساختمانهای آزمایشی ولفها و کشتهشدنشان، موردِ سوال و هدف قرار گرفته و ممکن است اعدام شود اما چیزی که در این میان مشخص میشود این است که خانوم پارک، حتی پسر خود را هم فدا کرده تا هوای آلودهی هاگِ قارچهای سریال به طبقات بالایی نرسد.
این بدان معنا است که خانوم پارک با مطلع شدن از هوای آلودهی هاگها که جدید بهنظر میآید، مطالعاتی انجام داده که در نهایت منجر به قرنطینه شدن طبقات زیرین شده است؛ بهنظرم طبقات زیرین در این سکانس نشان از آسیبپذیری قشر سطح پایین جامعه است و یک رابطهی دوسویه را نشان میدهد، رابطهای از جنس مادرانگیای که بین فداکاری و سربازمحوری مانده اما باز هم وظایف خود را کنترل کرده، مادری که مورد قضاوتی اشتباه قرار گرفته و حالا بعد از مشخص شدن هدف این مادر، او از یک خیانتکار بیبدیل تبدیل بهقهرمانی خرسند اما افسرده میشود، قهرمانی که همانند کهنالگوی «مادر و پسری» فرزند خویش را بهدستان خویش از دست داده است.
در یکی از تصاویر همین سکانس هم میتوانیم تابلویی را ببینیم که بهآزمایش بررسی درد از روی چهره اشاره مینماید و حالا چهره مادر را ببینید و در عینحال به چهرهی سرد و متاسف فرد روبروییاش دقت کنید، من اینگونه متوجه شدم که سازندگان سریال The Last of Us به میمیکها و علائم چهرهای سریال بهشدت اهمیت میدهند و تا جای ممکن تلاش میکنند که نوع روایتشان را با چهرهی بازیگرهایشان منطبق کرده و بهتصویر بکشند؛ شاید باورتان نشود اما بهبهترین شکل ممکن از پس این کار برآمدهاند اما باز هم زمانی که پای سریال، به بازیگری و نقشآفرینی کرکترهای «الی» و «دینا» میرسم، ناامید میشوم و دوستدارم به ادامهی تماشای اپیزود در حالپخشم نپردازم و به سریال دیگری رجوع کنم.
با اینکه، بازیگر «دینا» نسبتبه دو اپیزود قبلی بهتر شده و حسوحال نزدیکتری را به من میرساند اما از آن طرف بازیگر الی بههیچوجه ممکن این ادبیات تصویری را رعایت نکرده و در برقراری ارتباط موفق نمیشود؛ شاید اولین دلیل این موضوع، عدم تطابق چهره الی سریال با چهره الی بازیهای ویدیویی (برای کسانی امثال من که اول بازیها را تماشا کردهاند و بعد پای سریال نشستهاند) باشد اما بهنظرم، مهمترین عاملی که باعث میشود بلارمزی را بازیگری ناتوان و ضعیف خطاب کنم، نبود همان میمیک صورت است، میمیکی که خالقان اثر بهدنبال آن هستند و بهخوبی میتوانیم در سِیر دیگر کرکترهای این محصول تماشا کنیم اما متاسفانه، بههیچوجه در طول نقشآفرینی بلارمزی ظاهر نمیشوند، او انگار نهانگار که بهدنبال انتقام است.
منظور من از بازی چهره، آن لبولوچههای منفور دو اپیزود قبلی دنیا و اداهای مضحک و بیمزهی الی نیست، اینها میمیک محسوب نمیشوند بلکه خلاقیتهایی بهحساب میآیند که بهنظرم، «بیمزگی» را توضیح میدهند. شاید بلارمزی به سری فیلمهای American Pie میپیوست، میتوانست نقش بهتری را ارائه دهد اما نه سنش میخورد و نه همان بهتر که نتوانسته در American Pie حضور یابد چرا که این سری فیلمها را هم از بین میبرد و به زیر میکشید. من هِیتر بلارمزی نیستم چرا که نقش او در سریال گیم آو ترونز را دوستداشتم اما این بازیگر نوجوان یا شاید هم نونهال، در حد و اندازهی لقمهی بزرگی مثل «الی» نیست.
الیِ سریال The Last of Us شبیه پتومت رفتار میکند
الیِ سریال The Last of Us شبیه پتومت رفتار میکند؛ انگار هیچچیزی نمیداند، انگار یادش رفته که در زمان حیات جول چهکارهایی که نمیکردهاند و چه تجربههایی که نداشتهاند، شاید خالقان اثر فراموش کردهاند که چیزی بهنام فصل اول The Last of Us وجود داشته است، شاید هم بهکل فراموش کردهاند که اصلا چنین چیزی میتوانسته وجود داشته باشد، نمیدانم، در هر صورت الی بلارمزی آن چیزی نیست که باید باشد، چه ظاهر این شخصیت، چه رفتار و چه باطن کرکتریاش، تماما پارادوکس است و مفلوکانه حاضر میشود.
اگر از بازیگری ضعیف بلارمزی بگذریم، به هنر تصویری «انتقامانگیزی» میرسیم؛ این اپیزود مثل تمام قسمتهای پیشین این سریال در یک رابطهی دوسویه روایت میشود، برای مثال آن نقاشی دینیای که برروی دیوار توسط اسکارها کشیده شده بود را یادتان میآید؟ که زیر آن سربازان همان اسکارها کشته شده بودند (توسط ولفها)؟ من که بهخوبی یادم میآید و این نقطهتقابل همیشگی سریال است، دقیقا «برعکس» همان پیامی که روایت میشود باز هم عکسِ دیگری وجود دارد. در نقدهای قبلی به این موضوع اشاره کردم که همهی ما در داستانِ خودمان «آدمخوبه» هستیم و دیگران «آدمبده» و The Last of Us به همین موضوع اشاره مینماید.
بگذارید به شیمی فاجعهی الی و دینا هم نپردازم که من را یاد سریالهای تینیجری سالهای ۲۰۱۰ میندازد، سریالهایی که آن زمان بهشدت ما را سرگرم میکردند اما در حالحاضر، حداقل در دنیای Last of Us چنین چیزهایی هجو بهحساب میآینده و بیمزه محسوب میشوند. حضور جسی در سریال هم امیدوار کننده بود با اینکه احتمالا در قسمتهای بعدی متوجهی چگونگی حضورش میشویم اما قطعا این مورد را با یک سورپرایز بزرگ درک خواهیم کرد، کسانی که بازیهای این سری را تجربه کردهاند، خوب میدانند که در مورد چه چیزی صحبت میکنم. در طول داستان معلوم شد که شخصیت تامی (برادر جول) هم بهدنبال الی و دینا میگردد و حال جسی است که آنها را پیدا کرده و از دست زامبیهای جهان لست آو آس و ولفها نجاتشان داده اما با چیز بدتری در پارک کنار ولفها روبرو شدهاند.
اسکارها واقعا وحشی هستند یا ما آنها را وحشی میبینیم؟
چیزی که بهسکانس ضدونقیضی میپردازد، دینی اشتباه در بیانی اشتباه، ذهنی اشتباه در کاری اشتباه، گروه اسکارها همانند تروریستهایی مثل داعش، دچار شستشوی مغزیای شدهاند که بهطور وحشیانهای عملیاتهای دینی و معنویشان را انجام میدهند ک مثالش را بهخوبی در این اپیزود تماشا کردیم؛ بهنظرم قسمت پنجم از فصل دوم لست آو آس شروع کننده داستان «انتقام» الی از دنیای پیرامونش محسوب میشود با اینکه هنوز هم میتوانیم رگ و ریشههای جول را تماشا کنیم، مثل کنسرت زندهی الی با گیتارهای اطرافش و فلشبک پایانی سریال، هنوز هم سعی میکنند که پدرو پاسکال را در قامت داستان نشان دهند و ما را برای تماشای جول تشنه نگه دارند، با اینکه میدانیم جول بهکام مرگ رفته اما این را هم میدانیم که او هنوز در تصاویر هنری سریال زنده است.
سکانسهای انتقامی الی و نورا هم بهخوبی ساخته شدهاند اما نه در حد و اندازهی بازیهای ویدیویی، باز هم بلارمزی در ایفای نقشش عقب میماند و نمیتواند آن خشم جسورانهی الی را نشان دهد، بیشتر شبیه به حس تنفری ظاهر میشود که از درون چیزی برای ارائه ندارد و صرفا ظاهری است و این مورد بهنظرم یکی از موضوعات منفی اثر محسوب میشود، کاتِ این سکانس هم مثل بازیهای ویدیویی بود و تقریبا نورپردازیها و صداگذاریها هم مشابه بازیهای Last of Us بودند اما یکچیز «کم» بود، چیزی بهنام نزدیکی منِ بیننده با بازیگر اصلی سریال که تا بهحال بارها و بارها به آن اشاره داشتهام چرا که اون در نقش یک شخصیت اشتباهِ انتقامی، غلط حرکت میکند، در محیط بیرونی افسرده لست آو آس شاداب است اما در درون، خشمگین میشود در صورتی که نوع و جنس الی در طول بازیهای ویدیویی لست آو آس، هم باهوشتر بود و هم خشمگینتر و احساساتیتر به راهش ادامه میداد اما احساساتی از جنس سخت و سرد نه خنده و هجو.
با اینکه پایانبندی کلی قسمت پنجم از فصل دوم سریال The Last of Us را دوستداشتم اما هرچقدر که این سریال جلو میرود از آن ناامیدتر میشوم و تنها چیزی که من را پای تماشای این محصول نگه میدارد، اول از همه، شغل من است و دیگری، بازیگرهایی که واقعا ارزش تماشا و دیده شدن را دارند البته بهغیر از بلارمزی و سه الی چهار مورد دیگر که در طول نقدهایم به آنها اشاره داشتهام؛ شاید در ادامه به بنده بد و بیراهه بگویند اما پای حرفم هستم و خواهم بود، بلارمزی در حد و اندازهی The Last of Us نیست.
نظر شما چیست؟ با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
source