Cosmonaut Variety Hour یوتیوبر مشهور، در نقدهای خود از Invincible به‌عنوان «نزدیک‌ترین چیز به انیمه شونن آمریکایی» یاد کرده است؛ این اظهارنظری است که کاملاً با آن موافقم. درحالی‌که Invincible از نظر سبک و فرهنگ با بسیاری از انیمه‌های اکشن شونن و فانتزی قدرت تفاوت دارد، عناصر مشترک زیادی با آن‌ها دارد؛ از جمله شخصیت اصلی قدرتمند و خوش‌قلبی که سخت تمرین می‌کند تا از دوستان و خانواده‌اش محافظت کند، گروهی از شخصیت‌های فرعی متنوع با ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود، و صحنه‌های نبردی با مقیاس عظیم که اغلب باعث ویرانی کامل محیط می‌شود.

در ادامه، داستان لو داده می‌شود.

هیچ تردیدی ندارم که Invincible پاسخ آمریکا به انیمه‌های شونن است؛ و در واقع، همین نکته احتمالاً توضیح می‌دهد چرا هنوز باوجوداینکه به‌شدت از فیلم‌ها و سریال‌های ابرقهرمانی خسته شده‌ام از تماشای این مجموعه لذت می‌برم و به آن علاقه دارم. اما اگر Invincible را انیمه شونن آمریکایی بدانیم، طبیعتاً با بسیاری از ضعف‌ها و مشکلاتی که در انیمه‌های ژاپنی این سبک وجود دارد نیز مواجه خواهیم شد، به‌ویژه در زمینه انیمیشن و شخصیت‌های فرعی.

۵ انیمه‌ی آخرالزمانی که برای طرفداران سریال The Last of Us فوق‌العاده‌اند

این فصل اخیر و کل سریال به‌طورکلی بابت داشتن «انیمیشن ضعیف» مورد انتقاد قرار گرفته است، به حدی که به یک شوخی اینترنتی تبدیل شده. من موافقم که انیمیشن در برخی مواقع بسیار ارزان به نظر می‌رسد، تا جایی که بعضی از صحنه‌ها بیشتر شبیه به فایل‌های PNG متحرک هستند تا انیمیشن واقعی. حتی صحنه‌هایی که هیچ اکشنی ندارند و فقط شامل راه‌رفتن یا صحبت‌کردن شخصیت‌ها هستند، مانند صحنه‌ای که در آن رکس اسپلود (با صداپیشگی جیسون مانتزوکاس) و شرینکینگ ری (با صداپیشگی گری دی‌لیسل) برای خرید مواد غذایی به فروشگاه می‌روند، آن‌قدر پرداخت‌نشده و ناتمام به نظر می‌رسند که به‌شدت به بیننده یادآوری می‌کنند آمازون بیشتر بودجه‌اش را صرف استخدام صداپیشگان مشهور کرده تا انیمیشن این مجموعه. انیمیشن این سریال قطعاً جای بهبود دارد، اما اینکه بگوییم انیمیشن آن به‌طورکلی بد است، اغراق‌آمیز خواهد بود.

Invincibleبرای منصف بودن با سریال، باید گفت در زمان‌های مورد نیاز، انیمیشن می‌تواند بسیار روان و پویاتر از حد انتظار ظاهر شود، به‌ویژه در صحنه‌های اکشن بزرگ. دو قسمت پایانی سریال تقریباً به طور کامل از سکانس‌های اکشن تشکیل شده‌اند و از یک نبرد ویرانگر به نبردی دیگر می‌رسند (از نسخه‌های مختلف Invincible گرفته تا انگستروم لوی و سپس کانکوئست محبوب). کاملاً مشهود است که بیشتر بودجه سریال صرف همین دو قسمت نهایی شده است، زیرا به‌خوبی کارگردانی شده‌اند و خشن‌ترین لحظات خشونت و نابودی فصل را شامل می‌شوند.

ممکن است انیمیشن این سریال همواره در سطح مطلوبی نباشد، اما مقایسه‌اش با انیمیشن‌های واقعاً ضعیفی مانند Seven Deadly Sins، Black Clover یا فصل دوم Blue Lock بی‌انصافی در حق Invincible است. گرچه آرزو می‌کردم آمازون بودجه بیشتری در اختیار انیماتورها می‌گذاشت تا Invincible از نظر بصری جذاب‌تر باشد، اما در مجموع، انیمیشن این مجموعه قابل‌قبول است و کار خودش را انجام می‌دهد.

بااین‌حال، درحالی‌که می‌توانم در مورد انیمیشن انعطاف‌پذیر باشم، در مورد کمبود توسعه معنادار برای شخصیت‌های فرعی چنین نیستم. ازآنجایی‌که بیشتر داستان این فصل بر شخصیت‌های مرکزی مانند مارک (با صداپیشگی استیون یون)، سیسیل (والتون گوگینز)، ایو (جیلیان جیکوبز) و الیور (کریستین کانوری) و روند شخصیتی آن‌ها تمرکز دارد، فضای بسیار اندکی برای پرداختن به شخصیت‌هایی باقی می‌ماند که در فصول اولیه بسیار مهم بودند. دبی (با صداپیشگی ساندرا اوه) یکی از شخصیت‌های جذاب فصول قبلی بود که با واقعیت تلخ همسرش و پیامدهای نبرد او با مارک دست‌وپنجه نرم می‌کرد. بااین‌حال، حالا که آن خط داستانی عملاً به پایان رسیده، چیز زیادی برای انجام‌دادن در این فصل ندارد، جز اینکه در اطراف بایستد و به‌قرار ملاقات برود.

۲۰ انیمه سینمایی بزرگسال باید تماشا کنید

همین برخورد مشابه نیز با شخصیت‌هایی مانند ویلیام (با صداپیشگی اندرو رَنلز)، دونالد (کریس دیامانتوپولوس)، ایمورتال (راس مارکوآند)، روبات (زاکاری کینتو / راس مارکوآند) و مانستر گرل (گری دی‌لیسل) صورت‌گرفته است. درحالی‌که این شخصیت‌ها شاید مهم‌ترین افراد در دنیای سریال نباشند، اما درگذشته با درگیری‌های درونی جالب و قوس‌های داستانی جذاب خود توانسته بودند به‌یادماندنی و دوست‌داشتنی شوند. بااین‌حال، تمام ویژگی‌هایی که باعث شده بودند من عاشق این شخصیت‌ها شوم، در فصل جدید غایب‌اند. البته مطمئنم که رابرت کرکمن، خالق سریال، و تیم نویسندگی‌اش در فصول بعدی برای آن‌ها داستان‌های جدیدی در نظر دارند، اما در حال حاضر، حضور آن‌ها در این فصل بسیار کم‌رنگ و ناامیدکننده است. تنها شخصیت‌های فرعی که توسعه معناداری دریافت کردند رکس اسپلود و تایتان (با صداپیشگی تاد ویلیامز) بودند، بااین‌حال حتی آن‌ها نیز باعث رضایت خاطر نشدند؛ زیرا رکس صرفاً به‌خاطر یک صحنه مرگ احساسی و پیش‌بینی‌پذیر، آن خط داستانی خاص را تجربه کرد، و تایتان نیز تنها در یک قسمت حضور داشت.

Invincibleبااین‌حال، باوجود این ضعف‌ها، فصل اخیر همچنان بسیار جذاب و دیدنی بود و تماشای هر قسمت آن در هر هفته، لذت‌بخش بود و این موفقیت را مدیون بزرگ‌ترین نقطه قوت سریال هستیم: فیلمنامه‌نویسی. آنچه Invincible را از منظر نگارشی به اثری تأثیرگذار تبدیل می‌کند، توانایی آن در پرداخت کامل شخصیت‌های اصلی و ایجاد پاداش‌های روایی رضایت‌بخش برای زمینه‌سازی‌هایی است که در فصل‌های قبلی انجام شده‌اند. به‌عنوان‌مثال، در فصل دوم، آنیسا (با صداپیشگی شنتل فن‌سنتن) و کرگ (کلنسی براون) هر دو به Invincible هشدار می‌دهند که ویلترومایت‌هایی وجود دارند که از آن‌ها قدرتمندترند و یکی از آن‌ها به زمین اعزام خواهد شد تا بررسی کند که آیا سیاره آماده تسخیر و جذب‌شدن به امپراتوری هست یا نه.

۱۰ نبرد برتر تاریخ انیمه

اگر جلوتر برویم به قسمت پایانی فصل سوم، بالاخره با این تهدید مورد اشاره روبرو می‌شویم؛ شخصیتی با نام کانکوئست (با صداپیشگی جفری دین مورگان). کانکوئست تنها در همین یک قسمت ظاهر می‌شود؛ اما فوراً به یکی از شخصیت‌های محبوب هواداران بدل می‌گردد و کاملاً با نامش همخوانی دارد. یک روان‌پریش خون‌ریز و جنگ‌طلب که از مقاومت مارک لذت می‌برد؛ چون تشنه نبردی واقعی است. کانکوئست به‌خوبی جایگاه خود را تثبیت می‌کند و نه‌تنها بهترین شخصیت این فصل می‌شود، بلکه به یکی از بهترین شرورهای کل سریال نیز بدل می‌گردد.

۹ انیمه اکشن پرهیجان برای تماشا بعد از فصل دوم Solo Leveling

نبرد میان Invincible و Conquest بسیار هیجان‌انگیز بود و مدام مرا در لبه صندلی‌ام نگه می‌داشت. بااین‌حال، نقطه اوج واقعی این قسمت نه در سکانس‌های خشونت‌آمیز، بلکه در دیالوگ‌ها و پرداخت‌های شخصیتی میان آن‌ها نهفته است. از لحظه‌ای که کانکوئست با خون خود شکل قلب می‌سازد، تا لذت آشکاری که از مبارزه با مارک می‌برد، و نهایتاً اعتراف وحشتناکی که درحالی‌که مارک را خفه می‌کند در گوشش زمزمه می‌کند (اعتراف به اینکه چقدر احساس تنهایی و از خودبیگانگی می‌کند، چون همه از او می‌ترسند و هیچ‌کس نمی‌خواهد دوستش باشد) همه این لحظات فوق‌العاده نشان می‌دهند که خشونت و خون‌ریزی تنها به این دلیل جذاب‌اند که ما برای شخصیت‌هایی که آن را اعمال می‌کنند و تبعات آن را می‌پذیرند اهمیت قائلیم. این نبرد همان لحظه‌ای است که مارک را واقعاً می‌شکند. تا اینجای کار، او باورداشت که هیچ‌کس، حتی بدترین افراد، مستحق مرگ نیستند. او این باور را حتی زمانی که اطرافیانش مانند سیسیل و الیور با او مخالفت می‌کردند و می‌گفتند گاه باید کارهای ناپسندی انجام داد تا جان دیگران را نجات داد، حفظ کرده بود. اما پس از آنکه کانکوئست میلیون‌ها نفر را به‌راحتی می‌کشد، نزدیک است الیور را از وسط نصف کند، و برای لحظاتی اتوم ایو را می‌کشد، مارک کاملاً از کنترل خارج می‌شود و کانکوئست را با کوبیدن سرش تا سرحد مرگ نابود می‌کند.

Invincibleفراتر از صداپیشگی درخشان بازیگران، به‌ویژه استیون یئون، همین لحظات استثنایی از فیلمنامه‌نویسی، پرداخت داستانی و توسعه شخصیت‌ها است که باعث می‌شود همچنان تماشاگر Invincible بمانم و برای قسمت‌های بعدی لحظه‌شماری کنم. در دنیایی که مملو از آثار ابرقهرمانی بی‌رمق، تکراری و فاقد نوآوری است (آثاری که یا ورشکسته خلاقانه شده‌اند یا آن‌قدر ادامه یافته‌اند که دیگر جذابیتی ندارند) سریال Invincible نشان می‌دهد که داستان‌های ابرقهرمانی همچنان می‌توانند هیجان‌انگیز باشند، به شرطی که شخصیت‌های جذاب، شور خلاقانه، ابتکار و خطرهای واقعی در اولویت باشند.
Invincible بی‌نقص نیست، همان‌طور که در ابتدای این نقد به برخی از مشکلات آن اشاره کردم، اما نقاط قوت آن چنان پررنگ و قابل‌توجه‌اند که به‌راحتی کاستی‌های آن را پوشش می‌دهند و مانع از درگیری عاطفی من با داستان نمی‌شوند. من همیشه مشتاقم بدانم در ادامه چه خواهد شد، و تعداد بسیار اندکی از سریال‌ها توانسته‌اند چنین حسی را در من ایجاد کنند. بی‌صبرانه منتظر فصل چهارم هستم؛ در واقع، آن‌قدر مشتاقم که انگار نمی‌توانم بیش از این صبر کنم.

منبع: geeksofcolor

Loading

source

توسط techkhabari.ir