چندی پیش، در حالی که به سمت استودیو یونیورسال رانندگی میکردم، سؤالات زیادی دربارهی چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How to Train Your Dragon) در ذهنم بود. این فیلم، که اخیراً جدیدترین تریلرش منتشر شده، بازسازی یکی از محبوبترین و احتمالاً از بهترین انیمیشنهای سالهای اخیر است؛ شاهکاری احساسی، هیجانانگیز و پیروزمندانه. اثری که تقریباً بینقص است. بنابراین، ساخت بازسازی آن این سؤال را ایجاد میکند که: «آیا واقعاً به این فیلم نیاز داریم؟» آیا این پروژه فقط بهخاطر مسائل مالی ساخته میشود؟ آیا طرفداران چیزی ارزشمند از آن دریافت خواهند کرد؟
اینها بخشی از پرسشهایی بودند که در تاریخ ۳۰ ژانویه، زمانی که دین دبلوا، نویسنده و کارگردان، سه صحنهی کامل و تریلر جدید فیلم را برای گروهی از خبرنگاران نمایش داد، در ذهن داشتم. در طول این رویداد، نهتنها کمکم متقاعد شدم که این فیلم ارزش ساختهشدن را دارد، بلکه پاسخ تمام سؤالاتم را نیز دریافت کردم. پرسشهایی مانند: یک بازسازی لایو-اکشن چه مزایایی نسبت به انیمیشن دارد؟ چرا ظاهر اژدها، بیدندان (Toothless)، تغییر نکرده است؟ آیا جان پاول، آهنگساز فیلم اصلی، موسیقی نمادینش را بازآفرینی خواهد کرد؟ و آیا این فیلم ارتباطی با افتتاح دنیای جدید چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم در پارک تفریحی اپیک یونیورس یونیورسال، که تنها چند هفته قبل از اکران فیلم آغاز به کار میکند، دارد؟ پاسخ این سؤالات و موارد بیشتر را در ادامه بخوانید.

بازسازی لایو-اکشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم تلاشی برای گسترش داستان و شخصیتهای نسخهی انیمیشنی است، نه صرفاً یک کپی صحنهبهصحنه
دبلوا در ابتدا گفت که به طور کلی طرفدار بازسازیهای لایو-اکشن نیست. او همیشه احساس میکرد که اگر قرار است یک انیمیشن را به فیلم لایو-اکشن تبدیل کنند، باید دلیل واقعاً محکمی برای آن وجود داشته باشد. در مورد چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، دلیلی که او را به این پروژه علاقهمند کرد، این بود که بتواند به جنبههایی بپردازد که هنگام ساخت فیلم اول فرصت پرداختن به آنها را نداشتند؛ از جمله شناخت بیشتر شخصیتها (بهویژه آسترید) که در فیلم اول کمی نادیده گرفته شدند، یا گسترش اسطورهشناسی دنیای وایکینگها.
به گفتهی او، این بازسازی را میتوان نسخهای از فیلم اصلی در نظر گرفت که اگر در سال ۲۰۱۰ زمان و بودجهی بیشتری در اختیار داشتند، همان موقع آن را میساختند.

دبلوا این فیلم را فرصتی میداند تا دنیای وایکینگها و ارتباط آنها با اژدهایان را با جزئیات بیشتری به تصویر بکشد
این موضوع را در اولین صحنه از سه صحنهای که نمایش داده شد، بهوضوح دیدیم؛ جایی که برای نخستین بار همهی وایکینگهای جوان، هیکاپ (میسون تیمز)، آسترید (نیکو پارکر)، پادپای (جولیان دنیسون) و دیگران، مجبور به رویارویی با اژدها میشوند. این صحنه سرشار از طنز بود، اما تمرکز اصلی آن بر برتری آشکار آسترید نسبت به سایر دوستانش و تأثیری که این برتری بر شخصیت او دارد، بود. این لحظه بیشک یادآور فیلم اصلی بود، اما جزئیات بیشتری برای پرداختن به شخصیتها داشت.
سپس دبلوا توضیح داد که اگرچه بیشتر بخشهای فیلم حداقل تا حدی با نسخهی اصلی تفاوت دارند، اما برخی صحنهها دقیقاً مشابه فیلم انیمیشنی هستند. برای مثال، دومین صحنهای که نمایش داده شد، لحظهی پرواز مشترک هیکاپ و بیدندان بود — یکی از خاطرهانگیزترین لحظات فیلم — که تقریباً بهطور صحنهبهصحنه با نسخهی انیمیشنی مطابقت داشت.
او در اینباره گفت: «چندین صحنه وجود دارند که احساس کردیم باید کاملاً مطابق فیلم اصلی بمانند، چون لحظاتی نمادین هستند که طرفداران آنها را فوراً تشخیص خواهند داد. ما میخواستیم تا حد ممکن به این صحنهها در نسخهی لایو-اکشن وفادار بمانیم.»
هنگامی که این صحنه همراه با همان موسیقی نمادین پخش شد، همهی احساسات خاطرهانگیز فیلم اصلی بار دیگر زنده شدند.

طراحی اژدهایان در نسخهی جدید ترکیبی از واقعگرایی و حفظ امضای بصری شخصیتهای انیمیشنی است
تماشای این صحنه همچنین به این معنا بود که دو مورد از بزرگترین سؤالات ذهنیام مستقیماً پاسخ داده شدند. اولین سؤال مربوط به طراحی بیدندان و سایر اژدهایان بود، که شباهت زیادی به نسخههای انیمیشنی خود دارند.
دبلوا در اینباره گفت: «چالش منحصربهفرد طراحی اژدهایان برای نسخهی لایو-اکشن این بود که میخواستیم اطمینان حاصل کنیم که سیلوئتها، شخصیتها و تمام ویژگیهای نمادین آنها از فیلم انیمیشنی حفظ شود.» او ادامه داد: «البته سعی کردیم از طراحیهایی که بیش از حد انسانگونه بودند، فاصله بگیریم، چون هدف ما این بود که اژدهایانی را به تصویر بکشیم که از لحاظ زیستی و طبیعی باورپذیر باشند. اما پیدا کردن تعادل بین میزان وفاداری به طراحی اصلی و مقدار تغییری که باید ایجاد میکردیم، یک فرآیند تدریجی و تکاملی بود.»
دبلوا همچنین اشاره کرد که تیم طراحی الهام زیادی از توصیههای جان دایکسترا، هنرمند افسانهای جلوههای ویژه، گرفته است. او به تیم گفت که هنگام طراحی اژدهایان، «تصور کنید که فیلم انیمیشنی بعد از فیلم لایو-اکشن ساخته شده است.» دبلوا در توضیح این دیدگاه گفت: «به این معنا که تمام ویژگیهای سادهشده، اغراقشده و برجستهشدهی طراحی اژدهایان در انیمیشن، باید به گونهای باشد که گویی از یک حیوان واقعی الهام گرفته شده که با دوربینهای واقعی فیلمبرداری شده و مانند موجودی از دنیای طبیعی حرکت میکند.»

موسیقی متن جان پاول با همان روح نسخهی اصلی ساخته میشود اما با تنظیمی تازه و پیچیدهتر ارائه خواهد شد
دبلوا ادامه داد: «پس، با این رویکرد معکوس، توانستیم آنچه را که در طراحی انیمیشنی سادهسازی شده بود، حفظ کنیم، اما همزمان اسکلت، ماهیچهها، فلسها و جزئیات بیشتری به آن اضافه کنیم. بااینحال، وقتی از دور به آن نگاه میکنید، همچنان همان موجود آشنا به نظر میرسد.»
این فرآیند، به نوعی در مورد موسیقی جادویی فیلم که توسط جان پاول ساخته شده نیز صدق میکند. دبلوا توضیح داد: «جان پاول در حال کار روی موسیقی فیلم است، که باز هم با همان چالش مواجه است: چطور میتوان چیزی را که مردم عاشقش هستند حفظ کرد، اما درعینحال کمی پیچیدگی و پالایش به آن افزود، با رنگهای جدید آن را نقاشی کرد و آن را برای نسل جدیدی از مخاطبان تازهسازی کرد؟»
سومین صحنه، که همهی این عناصر را در کنار هم قرار میداد، لحظهای نمادین از فیلم اصلی بود: جایی که هیکاپ باید در برابر همه، از جمله پدرش استوئیک (با بازی جرارد باتلر)، یک اژدها را بکشد، اما به جای آن، صلحطلبیاش نسبت به اژدهایان را آشکار میکند.
این صحنه، مانند نسخهی انیمیشنی، همان حس و حال آشنا را داشت، اما همه چیز کمی با جزئیات بیشتر و شکوهی افزوده اجرا شده بود. برای مثال، اژدهایی که هیکاپ باید با آن مقابله کند، تمام بدنش در آتش فرو رفته است؛ چیزی که هم افراطی و هم هیجانانگیز به نظر میرسد.

برخلاف تصور اولیه، بازسازی این فیلم صرفاً یک پروژهی تجاری نیست، بلکه تلاشی برای ارائهی نسخهای کاملتر از داستان است
پس از این ارائه، من متوجه شدم که چرا دبلوا تصمیم به ساخت این فیلم گرفته است، نسخهی لایو-اکشن چه امکانات جدیدی را در اختیارشان قرار داده، چرا طراحی اژدهایان تا این حد به نسخهی انیمیشنی شباهت دارد، و چه تغییراتی در موسیقی ایجاد شده است. اما هنوز یک سؤال در ذهنم باقی مانده بود.
برای آخرین پرسش، پس از ارائه مستقیماً به سراغ کارگردان رفتم. از او دربارهی پارک تفریحی جدید پرسیدم و اینکه آیا تیم سازندهی فیلم و طراحان پارک، بهدلیل همزمانی پروژههایشان، همکاریای با یکدیگر داشتند یا نه.
دبلوا پاسخ داد: «حدود یک سال پیش، آنها یک ارائه برای ما داشتند و اساساً گفتند: این چیزی است که در حال ساخت آن هستیم. پارک بر اساس «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم ۲» طراحی شده است، یعنی دنیایی که اژدهایان در آن زندگی میکنند و مردم قبلاً خود را با حضور آنها وفق دادهاند. همچنین، فضای پارک بیشتر برای گروههای سنی پایینتر در نظر گرفته شده است. پس درواقع آنها داستان را از زاویهی دید خودشان روایت میکردند. حس کردم که قرار نیست نظری دربارهی کارشان بدهم! [با خنده] آنها در حال ساخت پارک بودند، مهلتهای زمانی خودشان را داشتند. به همین دلیل، خودم هم کنجکاوم که نتیجهی نهایی را ببینم. طراحی آن خیلی جالب به نظر میرسد.»
همزمانی اکران فیلم و افتتاح پارک نیز، در کمال تعجب، فقط یک تصادف خوشایند بوده است. دبلوا گفت: «از این همزمانی خوشم میآید. در مقطعی، حتی قرار بود فیلم دقیقاً در همان روزی اکران شود که پارک افتتاح میشود، و به نظرم ایدهی جالبی بود.» او افزود: «خیلی کنجکاوم که پارک را از نزدیک ببینم و دوباره به زمینهای قدیمیای که زمانی روی لیلو و استیچ و مولان کار میکردم، سر بزنم. اما اطلاعاتم از آن فراتر از چیزهایی که مردم در یوتیوب منتشر کردهاند، نیست.»
البته، این موضوع دیگر دربارهی نسخهی لایو-اکشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم صدق نمیکند، چون حالا شما اطلاعات بسیار بیشتری دربارهی آن دارید!
و در نهایت، دبلوا ارائه را با این جمله به پایان رساند: «من مطمئنم که فیلمی عالی و ارزشمند خواهیم ساخت و امیدوارم همه با این نظر موافق باشند، اما در بدترین حالت… همیشه نسخهی انیمیشنی را داریم!»
این فیلم در تاریخ ۱۳ ژوئن اکران خواهد شد.
نظر شما دربارهی چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم چیست؟

با وجود تمام تغییرات و پیشرفتهای فنی، موفقیت فیلم بستگی به این دارد که آیا میتواند همان جادوی احساسی نسخهی اصلی را زنده کند یا خیر
بازسازیهای لایو-اکشن همواره موضوعی بحثبرانگیز بودهاند، بهویژه زمانی که انیمیشن اصلی از محبوبیت و اعتبار بالایی برخوردار باشد. در چنین شرایطی، این پرسش مطرح میشود که آیا یک بازسازی میتواند ارزش افزودهای ارائه دهد یا صرفاً یک پروژهی تجاری برای بهرهبرداری از موفقیت اثر اصلی است؟ فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (۲۰۲۵) یکی از جدیدترین نمونههای این روند است و دین دبلوا، نویسنده و کارگردان فیلم، رویکردی جالب نسبت به این بازسازی اتخاذ کرده است.
دبلوا، که پیشتر کارگردانی سهگانهی انیمیشنی را بر عهده داشته، خود از منتقدان بازسازیهای لایو-اکشن بدون دلیل موجه است. او معتقد است که چنین فیلمهایی باید چیزی فراتر از صرفاً بازسازی صحنهبهصحنهی یک اثر کلاسیک ارائه دهند. دلیل او برای بازگشت به این دنیا، گسترش شخصیتها و جهانسازی عمیقتر بوده است، بهویژه پرداخت بیشتر به کاراکترهایی مانند آسترید، که در نسخهی اصلی تا حدی در حاشیه قرار گرفته بودند.
دبلوا همچنین این پروژه را نسخهی کاملتر فیلمی میداند که در سال ۲۰۱۰ فرصت ساخت آن را نداشتند. این جمله نشان میدهد که او لایو-اکشن را نه بهعنوان جایگزین، بلکه بهعنوان نسخهای متفاوت و تکاملیافتهتر از داستان اولیه در نظر میگیرد. چنین دیدگاهی برخلاف بسیاری از بازسازیهای اخیر دیزنی است که اغلب صرفاً نسخههای کپیشدهی فیلمهای کلاسیک خود بودهاند.
یکی از نقاط قوت نسخهی انیمیشنی، طراحی خاص و منحصربهفرد اژدهایان، بهویژه بیدندان بود. چالش اصلی تیم سازنده در نسخهی لایو-اکشن، حفظ هویت بصری و شخصیت این اژدهایان، بدون آنکه طراحی آنها بیش از حد کارتونی یا غیرواقعی به نظر برسد، بوده است.
دبلوا توضیح میدهد که برای رسیدن به این تعادل، الهاماتی از طراحی موجودات واقعی گرفته شده، درحالیکه امضای بصری اژدهایان انیمیشنی نیز حفظ شده است. او با الهام از جان دایکسترا، متخصص جلوههای ویژه، تیم خود را تشویق کرده که به بازسازی جهان داستانی از زاویهی دیدی نگاه کنند که گویی ابتدا فیلم لایو-اکشن ساخته شده و سپس نسخهی انیمیشنی از روی آن اقتباس شده است. این روش برخلاف بازسازیهای دیگر مانند شیر شاه (۲۰۱۹) است که در آن سعی شد تمام جلوههای بصری به سبک مستند و واقعگرایانه طراحی شود، اما در نهایت باعث شد حیوانات احساس و شخصیت خود را از دست بدهند.
دین دبلوا با دیدگاهی منحصربهفرد به این پروژه نزدیک شده است. برخلاف بسیاری از بازسازیهای اخیر که صرفاً بهدنبال سود تجاری بودهاند، او تلاش کرده تا دلایل محکمی برای این اقتباس ارائه دهد. بااینحال، پرسش اساسی همچنان باقی است: آیا این فیلم میتواند همان جادوی نسخهی انیمیشنی را زنده کند؟
دبلوا خودش در پایان ارائهی فیلم گفت: «در بدترین حالت، همیشه نسخهی انیمیشنی را داریم.» این جمله نشان میدهد که او نهتنها به کار خود ایمان دارد، بلکه میداند که فیلم اصلی آنقدر قدرتمند بوده که هرگونه مقایسهای اجتنابناپذیر خواهد بود. اکنون باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا این بازسازی میتواند جایگاه ویژهای در میان طرفداران قدیمی و جدید پیدا کند یا خیر.
منبع: Gizmodo
سلطان بازیهای ماجراجویی برگشت؛ میزگیم با گلخان جونیور
source