هفته گذشته در دورهمی دوستانهای که داشتیم در مورد آینده پیش رو حسابی حرف زدیم. اینکه چه برنامهای برای آن داریم و قرار است آن را چگونه بگذرانیم. یکی یکی شروع به صحبت کردن و دیدم نظر بیشترشان حتی درباره آینده بلند مدت هم بر محور مستقل شدن و تنها زندگی کردن میچرخید و انگار داشتن یک رابطه عاطفی و تشکیل خانواده کوچکترین جایی در برنامههایشان نداشت. یعنی ته همه تلاشها، درس خواندنها، کار کردن و …. به همین ختم میشد.
وقتی نوبت به من رسید سکوت کردم و چیزی نگفتم. با خودم فکر میکردم که آیا این نوع از استقلال که هی حرفش را میزنند، ارزشش را دارد یا نه؟! به تنها زندگی کردن میارزد یا نه؟! البته قبول دارم که مستقل بودن ظاهر شیک و جذابی دارد، خصوصاً در دوره مدرنی که یک جور افتخار و کلاس گذاشتن هم محسوب میشود، اما آیا از خودمان پرسیدهایم که مستقل بودن و تنها زندگی کردن تا کی قرار است ادامه داشته باشد؟! بعدش چه؟! تا کی باید در انزوا و تنهایی خودمان به سر ببریم؟! حالا نه اینکه با تنهایی مشکلی داشته باشم و بخواهم از خودم فرار کنم. اتفاقاً تنهاییام را خیلی دوست دارم و از روزهایی که تنهایی روی مبل لم میدهم، فیلم نگاه میکنم و غذایی را سر هم میکنم، لذت میبرم. حتی با اینکه به تمام کارهایم میرسم اما فکر میکنم این میان یک چیزی کم است. انگار قرار است بهترین غذای عمرت را بدون نمک بخوری. قطعاً از یک جایی به بعد قید خوردنش را میزنی و از پشت میز بلند میشوی.
سادهتر بگویم، در زندگی مستقلی و بدون شریک، از یک جایی به بعد میتوانی تمام روزهایت را حدس بزنی و همه اتفاقاتی که قرار است بیفتد را پیش بینی کنی. مثل چرخهای که مدام برایت تکرار میشود. در صورتی که ورود آدمهای تازه به زندگی، داشتن روابط عاطفی درست و اصولی و تجربه کردن شرایط و روزهای جدید، زندگی را هیجان انگیز و معنادار می کنند. میل به ادامه دادن زندگی، زمانی در ما شدت میگیرد که اتفاقها، شرایط و حسهای تازه را تجربه میکنیم.این یعنی تجربه کردن فضاها و مرزهایی در زندگی که با تنهایی هرگز به آن ها نمی رسیدیم. البته این را هم قبول دارم که زندگی مشترک، ممکن است دردسرها و مشکلات زیادی را سر راه آدم بگذارد. مشکلات و دردسرهایی که شاید دلیل و توجیه خیلیها برای پناه بردن به تنهایی باشد.اما خودتان قضاوت کنید که رسیدن به کدام موفقیت، کدام خوشبختی بدون چالش، بدون برخورد با مشکلات و دردسرها امکانپذیر است؟ مثلاً رسیدن به استقلال و تنهایی که دوستانم آرزویش را داشتند، بدون تلاش و تحمل سختی امکان پذیر است؟ بعد از رسیدن به استقلال و تنهایی، چه کسی و چه چیزی قرار است در حل مشکلات و درسرهایی بعدی زندگی کنارمان باشد و کمکمان کند… تنهایی؟!
∎