در دنیای داستانهای کامیک دیسی، تعداد شخصیتهای ضدقهرمان و ویلن کم نیست و همین باعث میشود تا طرفداران جذب تفاوتها و ویژگیهای منحصر بهفرد آنها شوند. در همین مورد میتوان به کاراکتر شناخته شده ددشات (Deadshot) اشاره کرد که از دشمنان بتمن و گرین ارو نیز محسوب میشود.
این شخصیت دیوید ورن و لی اسکوارتز خلق شده که اولین بار در شماره ۵۹ از کامیکهای بتمن (در سال ۱۹۵۰) حضور داشت. او یک قاتل و تیرانداز ماهر است که اغلب نقاب یا پارچهای سفید یا سرمهای به چهره میزند که مجهز به عدسی سایبرنتیک سرخ رنگ برای هدفگیری بهتر است.
این شخصیت در فیلمهای اصلی بتمن حضور ندارد، اما تاکنون در آثار سینمایی، تلویزیونی، انیمیشنی و دنیای ویدیو گیم ظاهر شده است. اولین حضور به او سریال Arrow برمیگردد که مایکل رو نقش آن را بازی کرده و غیر از آن در مجموعه انیمیشنی لیگ عدالت، انیمیشن شوالیه گاتهام، انیمیشن جوخه خودکشی و Batman: Assault on Arkham نیز او را دیدهایم. علاوه بر اینها، ویل اسمیت نقش این شخصیت ددشات را در فیلم جوخه انتحار به کارگردانی دیوید آیر بازی کرده است.
ددشات با نام فلوید لاوتون (Floyd Lawton) به عنوان مرگبارترین تیرانداز جهان شناخته میشود، زیرا به دقت در شلیک معروف است و تیرش تقریبا هرگز خطا نمیرود. او سلاحهای خاصی دارد که روی مچهای دستش نصب شدهاند که یکی از ویژگیهای نمادین طراحی او در کامیکهاست.
ددشات در ابتدا به عنوان یک ویجیلنته در شهر گاتهام فعالیت میکرد. بعدها به یک قاتل حرفهای و مزدور تبدیل شد که بدون در نظر گرفتن اصول اخلاقی، تنها برای پول و بیشترین پیشنهادی که به او میشد، دست به آدمکشی میزد. ددشات یکی از اعضای اصلی Secret Six و Suicide Squad (جوخه انتحار) بوده است، که هر دو گروه شامل ضدقهرمانان و ویلنهایی هستند که برای اهداف خاصی مأموریت انجام میدهند.
پیشینه شخصیت ددشات
فلوید لاوتون در یک خانواده ثروتمند بزرگ شد. پدرش جورج لاوتون از طریق کار املاک به ثروت رسید و مادرش جنیویو پیت از خانوادهای با نفوذ و ثروتمند میآمد. برادرش، ادوارد لاوتون، برعکس فلوید فرزند برتر خانواده بود. پدر و مادرش همیشه ادوارد را تحسین میکردند و فلوید را نادیده میگرفتند.
با این حال، فلوید برادرش را قبول داشت و او را الگوی خود میدانست. جورج، پدر فلوید، آدم ظالم و بیوفایی بود و برای همین مادرش پسرانش را ترغیب کرد تا او را بکشند. اما وقتی فلوید سعی کرد پدرش را از این تصمیم آگاه کند، برادرش او را حبس کرد. فلوید توانست فرار کند و یک تفنگ شکاری برداشت. این احتمالا یک نقطه عطف و آغاز خشونت در زندگی او بوده است.
ادی پیش از آن به پدرشان در طبقه دوم کتابخانه شلیک کرده بود و جورج برای همیشه فلج شده بود. از همین رو، ادی قصد داشت پدرشان را به طور کامل بکشد، اما فلوید از آن با خبر شد و روی درخت رفت و تفنگ را به سوی برادرش گرفت تا او را خلع سلاح کند. ناگهان شاخه درخت شکست و شلیک فلوید به طور تصادفی مستقیما به پیشانی ادوارد اصابت کرد. به این ترتیب فلوید برای نجات پدری از او متنفر بود، برادرش را که خیلی دوست داشت، کشت.
بعد از آن خانواده برای حفظ آبرو این اتفاق را پنهان کردند و پدرش با امتناع از طلاق دادن مادرش، او را مجبور کرد تا به تنهایی و با درآمدی ناچیز ازدواج کند. این حادثه تاثیر بسیار عمیق و تلخی روی فلوید گذاشت، زیرا عزیزترین فرد زندگیاش را کشته بود و از آن پس به فردی بدون احساسات نسبت به قتل تبدیل کرد. مدتی بعد از این اتفاق، فلوید تصمیم گرفت مهارتهایش را در تیراندازی و قتل حرفهای تکمیل کند. به همین منظور او برای آموزش دیدن نزد یکی از برترین قاتلان حرفهای به نام دیوید کین (David Cane) رفت.
ددشات برای مدت کوتاهی جایگزین بتمن شد
فلوید لاوتون به عنوان یک میلیونر وارد گاتهام سیتی شد. او به ظاهر یک شخص پولدار و عادی به نظر میرسید، اما فعالیتهایش را به عنوان یک ویجیلنته آغاز کرده بود. او پوشش خاصی داشت که شامل ماسک دومینو، کلاه سیلندری و تاکسیدو میپوشید. برخلاف نسخه مدرن ددشات، او در ابتدا شبیه به یک قهرمان ظاهر میشود، اما سلاح اصلیاش همان اسلحه گرم بود.
در دوران غیبت بتمن، ددشات برای مبارزه با جرم و جنایت به شهرت رسید و همکاری نزدیکی با کمیسر گوردون داشت. او حتی سیگنال اختصاصی خود به نام «ددشات سیگنال» را جایگزین بت سیگنال بتمن کرد. اما بعدا بتمن تحقیقاتی انجام داد و فهمید که ددشات در حقیقت با خلافکاران همکاری میکرده تا توجه و دقت پلیس را از جرائم بزرگتر منحرف کند.
در واقع ددشات فقط در ظاهر مانند یک شخص دلسوز و مخالف با جرم و جنایت بود، اما نیتش کاملا فاسد بود. بتمن با دستکاری اسلحههای ددشات او را از کشتن خود ناتوان کرد و در نهایت ددشات دستگیر و راهی زندان شد.
سالها بعد، او از زندان فرار کرد و در آن زمان به یک قاتل بیرحم تبدیل شده بود و دیگر هیچ اهمیتی به جان افراد بیگناه نمیداد. او بتمن را مقصر نابودی زندگیاش میدانست، چون باعث دستگیری و خراب شدن تمام نقشههاش شده بود. به همین دلیل تمام هدف او انتقام از بتمن شد.
ددشات لباس قرمز جدیدی به تن کرد که با نسخه مدرن او همخوانی بیشتری داشت. علاوه بر آن، اسلحههای جدیدی روی مچ دستش نصب کرد که او را به یک تیرانداز مرگبار تبدیل میکرد. او در نهایت با بتمن درگیر شد و آنها روی یک ماشین تحریر غول پیکر به مبارزه پرداختند که در نهایت بتمن توانست ددشات را شکست دهد.
ددشات عضوی از گروه Suicide Squad
پس از اقدامات فراوان ددشات و همکاریاش با جوکر برای تصرف کردن مقر اصلی پلیس گاتهام، توسط بتمن و دختر راس الغول به زانو درآمد. مدتی بعد، ددشات هنگام ارتکاب جرم توسط فلش دستگیر میشود. آماندا والر به ددشات پیشنهاد میدهد که به گروه Suicide Squad بپیوندد و در مقابل پاداش عفو بگیرد. این پیشنهاد بهدلیل سابقهی جنایی و مهارتهای کشندهی ددشات و همچنین نیاز به افراد ماهر برای انجام مأموریتهای خطرناک است.
در اولین مأموریت خود بهعنوان عضو Suicide Squad، ددشات «بریم استون» را با استفاده از یک تفنگ لیزری تجربی در کوه راشمور به قتل میرساند. این اقدام نشاندهندهی مهارتهای کشنده و دقت بالای ددشات در مبارزه است. در یکی دیگر از مأموریتها، آماندا والر از ددشات میخواهد که «کاپیتان بومرانگ» را بکشد، زیرا بومرانگ تهدید کرده است که هویت تیم Suicide Squad را فاش کند. در اینجا، ریک فلگ مانع ددشات میشود و Enchantress مسئله را بهطور غیر کشنده حل میکند.
ویژگیهای شخصیتی ددشات
مارنی هرز، روانشناس او، معتقد است که ددشات تمایلات خود تخریبی دارد و به دنبال راهی برای مردن است. او امیدوار است که گروه Suicide Squad به او فرصتی برای این کار بدهد. اما در عین حال، جنبه دیگری از شخصیت ددشات وجود دارد که میخواهد خوب باشد ولی بلد نیست.
در مورد زندگی شخصیاش، او توضیح میدهد که چرا در زندان زندگی میکند و به آن عادت کرده است. همچنین، ددشات خود را مشابه ریک فلگ میداند و از اینکه در هیچ جامعهای جا نمیگیرد، شکایت دارد. از نظر روابط جنسی، او تنها به پروستیتها مراجعه میکند و ترجیح میدهد که این روابط ساده و بیپیرایه باشند و از پیچیدگیهای عاطفی در روابط پرهیز میکند.
قدرتها و تواناییهای ددشات:
- مبارزه تن به تن
- شلیک دقیق به هدف
- مهارت ترساندن
- پرتاب دقیق
- مهارت اعتراف گرفتن
- مسلط به زبان روسی
- بینایی بسیار قوی
منبع: DC Fandom
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم
source