تمام زندگی سیلیو دانته را میتوان در سکانس تکاندهنده مکالمه او و تونی در دفتر کلاب خلاصه کرد؛ جایی که تونی به او گفت «روحتم خبر نداره که نفر اول بودن چه معنیای داره» و با چسباندن with all do respect به اول جمله، او را لجنمال کرد. سیلیو، این قاتل بیرحم که به جز شهوت و گرسنگی هیچ حس انسانی دیگری از او دیده نمیشود، هیچ حرفی برای گفتن نداشت. او باوجود اینکه تمام زندگی خود را خرج خانواده کرد، هرگز در سطحی که شماره یک باشد، نشد.
سیلیو دانته دست راست کاملا مورد اعتماد تونی بود که برای رئیس بزرگ سگی وفادار و برای سایر اعضای خانواده رئیسی بسیار بیرحم بهشمار میرفت. هیچ رویایی به جز نشستن روی صندلی بزرگ نداشت؛ تا جایی که وقتی موقتا شماره یک شد، مثل بچهها جلوی آینه ایستاد و به خودش لبخند زد.
هشدار؛ در ادامه داستان سریال سوپرانوز لو داده میشود.
استیون ونزنت که پیش از حضور در سریال سوپرانوز هم بهعنوان خواننده راک شهرت قابل قبولی داشت، نقش سیلویو را بینقص و بیمثال بازی کرد. او مثل تمام انتخابهای دیگر دیوید چیس، برای نقشی که بازی کرد بهترین بود.
بیوگرافی سیلیو دانته
بر اساس فیلم The Many Saints of Newark پدر سیلویو، کالوجرو دانته، یکی از سربازان خانواده جنایت دیمیو بود که در سال ۱۹۵۹ کشته شد. به نظر میرسد سیلویو از سنین جوانی دچار طاسی الگوی مردانه شده بود؛ موهای دقیقاً حالت داده شدهاش در واقع یک کلاهگیس بود. پیشازاین، او از مدل موی کمبک (شانه به عقب) استفاده میکرد. برنامه اولیهاش برای آینده این بود که خواننده حرفهای شود، اما این رویا هرگز به حقیقت نپیوست. بااینحال، سیلویو توانست ارتباطش را با دنیای نمایش از طریق مالکیت تعداد زیادی کلوب در شمال نیوجرسی طی سالها حفظ کند و همچنین از ستارههای نوظهور جوانی که از طریق کلوبهایش بالا میآمدند، حمایت کند.
سیلویو از طریق ارتباطات خانوادگیاش و بعدها با عضویت در گروه جیووانی “جانی بوی” سوپرانو، دوستیهایی با اعضای دیگر این گروه مانند ریچارد “دیکی” مولتیسانتی، سالواتوره “بیگ پوسی” بونپنسرو و پیتر “پائولی والنتس” گالتیری برقرار کرد و به نظر میرسد که نقش مربی اولیه تونی سوپرانو را نیز ایفا کرده باشد.
تا سال ۱۹۶۷، سیلویو بهعنوان یکی از خلافکاران محترم و سربازان گروه سوپرانو در خانواده جنایت دیمیو شناخته میشد و این موضوع نشان میدهد که او حداقل ده سال از تونی سوپرانو بزرگتر بوده است. او در مهمانی تأییدیه جانیس سوپرانو حضور داشت، جایی که با پوسی و هالیوود دیک مولتیسانتی وقت میگذراند. او اغلب در فروشگاه گوشت ساتریال مشغول شمردن پول است و همچنین بیشتر وقت خود را با گروه در کلوب سیلوئت که مالک آن است، میگذراند.
تا سال ۱۹۷۲، او بخشی از گروه مولتیسانتی بود و نقشی مشابه با مشاور برای دیکی ایفا میکرد؛ نقشی که بعدها تحت رهبری تونی هم حفظ کرد.
زمانی که هارولد مکبرایر شروع به دخالت در کسبوکار شرطبندی دیکی کرد، سیلویو به همراه دیکی، پائولی و پوسی به تعمیرگاهی رفتند که متعلق به پسرخاله مکبرایر، سیریل بود. پس از اینکه پائولی سیریل را با مته ضربهای شکنجه کرد، او موفق به فرار شد. سیریل با حمله به سیلویو، به دست این خلافکار سه بار هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
وقتی که دیکی از تونی فاصله گرفت، زیرا عمویش سال به او هشدار داده بود که از زندگی او دوری کند، سیلویو در شب کریسمس با او صحبت کرد. او تونی را ستود و پیشبینی کرد که او در “این کار ما” به موفقیت خواهد رسید. این صحبتها باعث شد دیکی دوباره به تونی نزدیک شود، اما این احساسات بینتیجه باقی ماند، زیرا دیکی چند دقیقه بعد توسط یک قاتل که به دستور کورادو “جونیور” سوپرانو فرستاده شده بود، کشته شد.
جایگاه سیلویو دانته
بر اساس گفتههای رالف “رالفی” سیفارتو، سیلویو اغلب در دوران ابتدایی خلافکاری تونی، رالف و جاکومو “جکی” آپریل سینیور نقش داشته است. جایگاه سیلویو در خانواده جنایت دیمیو پس از سرقت از بازی ورق میشل “فیچ” لا مانا که او تا حدی همراه با جکی و تونی در آن نقش داشت، بالاتر رفت. او نقش مهمی در واردکردن تونی به گروه پدرش جانی داشت و حمایت سیلویو در اطمینان از اینکه تونی پس از مرگ پدرش بهعنوان کاپو انتخاب شود، اساسی بود.
تقلیدهای سیلویو از آلپاچینو همواره باعث خنده گروه میشد و او خودش را فردی در دنیای سرگرمی میدانست. او همیشه بادقت لباس میپوشید و دانش عمیقی درباره فیلمها داشت.
این سیلویو بود که به تونی گزارش داد عمویش جونیور قصد دارد جنارو “پوسی کوچولو” مالانگا را در رستوران آرتور “آرتی” بوکو به قتل برساند. بعدها، وظیفه داشت آتشی را که باعث سوختن کامل رستوران اصلی وزوو شود، راهاندازی کند تا شهرت آن خراب نشود. در جنگ کوتاه و خونین سال ۱۹۹۹ با گروه جونیور سوپرانو، سیلویو به تونی کمک کرد تا قتل چارلز “چاکی” سیگنور و مایکل “مایکی پی” پالمایس را برنامهریزی کند و همچنان زمانی که دوستش اعتراف کرد که به یک رواندرمانگر مراجعه میکند، از او حمایت کرد.
سیلویو یکی از آرامترین و معقولترین افراد گروه تونی سوپرانو بود. درحالیکه بسیاری از افراد تونی بهسرعت عصبانی میشدند و به خشونت روی میآوردند، سیلویو معمولاً به حلوفصل بسیاری از مشکلات کمک میکرد و با همه خوب کنار میآمد. او اغلب تونی را در “نشستها” همراهی میکرد – محلی رسمی برای حل اختلافات در سازمان. به همین دلیل، تونی به سیلویو بهعنوان فردی با تفکری شفاف و مورداعتماد تکیه میکرد.
قاتل خونسرد
ارتقای سیلویو به مشاور (کنسولگری) زمانی که تونی به رئیس موقت تبدیل شد، کاملاً طبیعی به نظر میرسید. در واقع، سیلویو همچنان بهعنوان قابلاعتمادترین مشاور و اجراکننده تونی باقی ماند و تمایل داشت پرخاشگری خود را به قتلهای سازمانیافته و بازیهای پوکر محدود کند. بااینحال، بهخاطر اظهارنظری که فت دام درباره ویتوی مرحوم و اشارهای که کارلو را همجنسگرا نشان میداد، سیلویو از کوره در رفت و در یک انفجار خشم، دام را مورد حمله قرارداد. این حمله به قتل دام منجر شد، زیرا سیلویو و کارلو او را در لحظهای از شدت عصبانیت به طور وحشیانهای کتک زدند و با چاقو کشتند.
علیرغم خوی نسبتاً آرام سیلویو، او همچنین به دلیل رفتار بد، زبان ناپاک و بدبینیاش هنگام بازی پوکر شناخته میشود. منافع جنایی او شامل وامدهی و شرطبندی است. فعالیتهای مرتبط با مدیریت او در باشگاه بادا بینگ نشان میدهد که او در زمینه قمار و شاید هم پخش مواد دخالت دارد.
نقش روزانه سیلویو مدیریت کلوب استریپی به نام بادا بینگ است که جدیدترین کلوب در زنجیرهای از کلوبهایی است که او اداره کرده است. “بینگ”، همانطور که اعضای گروه تونی اغلب به محل تجمع محبوبشان اشاره میکنند، نهتنها یکی از مکانهای اصلی ملاقات خانواده جنایت دیمیو است، بلکه به طور مضاعف بهعنوان یک روسپیخانه نیز استفاده میشود. یکی از برجستهترین نمونههای استفاده از کلوب سیلویو بهعنوان روسپیخانه شاید در قسمت ۳۲ فصل سوم (University) باشد، جایی که نقش سیلویو در این ترتیب بهویژه قابلتوجه است.
به طور طعنهآمیز، باوجود زنستیزیاش، سیلویو یک پدر قوی و حامی برای دختر نوجوانش، هیتر، است که او را “پرینچیپسا” (شاهزاده خانم) صدا میزند. وقتی مشخص شد مربی فوتبال دخترش با یکی از بازیکنان جوانش درگیر است، سیلویو به دنبال انتقام بود؛ اما از تصمیم تونی برای واگذارکردن موضوع به مقامات پیروی کرد. همچنین به طرز متناقضی، باوجود موارد گاهبهگاه خیانت، میتوان گفت که او همسرش، گابریلا، را بسیار دوست دارد.
بیرحم دربرابر خیانت
سیلویو سابقه طولانی در اعدام خائنان در طول داستان دارد. او جیمز “لیتل جیمی” آلتری را در آوریل ۱۹۹۹ (قسمت ۱۳ فصل اول) کشت. بعدتر، همراه با تونی و پائولی والنتس، سالواتوره “بیگ پوسی” بونپنسرو را در ۹ ژوئن ۲۰۰۰ (قسمت ۱۳ فصل دوم) اعدام کرد. در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۴ (قسمت ۱۲ فصل پنجم)، او آدریانا لا چرو را نیز اعدام کرد. همه این افراد زمانی کشته شدند که مشخص شد با FBI در تحقیقات درباره خانواده جنایت دیمیو همکاری داشتهاند. قتل بونپنسرو تأثیر عمیقی بر سیلویو گذاشت و او یکبار در خواب دید که جسد او را در اتاق رقصندگان در بادا بینگ پیدا کرده است. در دسامبر ۲۰۰۷ (قسمت ۲۰ فصل ششم)، سیلویو همچنین برت جروسی را با سیم خفه کرد، پس از اینکه متوجه شد او با خانواده جنایت لوپرتازی همکاری میکند.
در سپتامبر ۲۰۰۲، قضاوت سیلویو کمی متزلزل شد، زمانی که متوجه شد تونی، کریستوفر “کریس” مولتیسانتی را بهخاطر ارتباطات خانوادگیاش بهعنوان رابط بین خود و بقیه سازمان قرار داده است. این موضوع بهویژه زمانی مشهود بود که پائولی به جرم حمل سلاح دستگیر شد و تونی، کریستوفر را در غیاب او بهعنوان کاپوی موقت گروه منصوب کرد. سیلویو در واکنش، پاتسی پاریسی، یکی از سربازان گروه گولتیری، را تشویق کرد که برخلاف دستورات تونی و کریس از محل ساختوساز اسپلناد سرقت کند و برای کریس مشکلاتی ایجاد کرد.
سیلویو همچنین درگیر درگیری بر سر جشن روز کریستف کلمب با معترضان بومی آمریکا شد – موضوعی که تونی آن را اتلاف وقت میدانست – و تا جایی پیش رفت که بسیاری از همکاران خانواده را در درگیری خشونتآمیز با معترضان درگیر کرد. سیلویو بهسختی توانست این درگیری را حتی زمانی که تونی تمام راههای حل این اختلاف را امتحان کرده بود، رها کند. بااینحال، این رفتار غیرمعمول سیلویو بیشتر پیش نرفت و اگرچه تونی متوجه آن شده بود، اما چیزی از آن نتیجه نگرفت.
علیه کریسی
در مارس ۲۰۰۳، سیلویو فرصتی پیدا کرد تا ناامیدی خود از کریستوفر را در جلسهای برای مداخله در مشکل مواد مخدر او ابراز کند؛ جلسهای که با سرکوب شدید کریس توسط پائولی و سیلویو به پایان رسید. پس از بازگشت کریس از توانبخشی، رابطه او با سیلویو به حالت دوستانه سابق بازگشت.
سیلویو رابطهای واقعبینانه با پائولی گولتیری حفظ میکند و بهخوبی از خساست او نسبت به پول و گرایشهای خطرناک او آگاه است. سیلویو به تونی اشاره کرده که آنها میدانند پائولی سهم کامل خود را پرداخت نمیکند. سیلویو همچنین تلاش کرد به پائولی هشدار دهد که حواسپرتیاش در زمانی که به خانواده جنایت لوپرتازی گرایش پیدا کرده بود، مشاهده شده است؛ اتفاقی که مدت کوتاهی پس از بحران ایمان خود سیلویو به تونی رخ داد. پائولی و سیلویو در این باره مشاجره کردند – پائولی از سیلویو ناراحت بود، زیرا یک بیماری باعث شد او در جریان فاجعه پاین بارنز درحالیکه وظایف سیلویو را انجام میداد، گرفتار شود. بااینحال، مدت زیادی طول نکشید که پائولی دوباره توجه خود را به حفظ جایگاهش نزد تونی معطوف کرد.
سیلویو به تونی در تصمیمگیریهای دشوار درباره ریچی آپریل و اختلافاتش با رالف سیفارتو، فیچ لا مانا و تونی بلوندتو مشورت میداد. گاهی مجبور بود تونی را متقاعد کند که برخلاف تصمیمات تکانهایاش عمل کند – کاری که معمولاً بدون تحریک خشم ناگهانی تونی انجام میداد.
در آوریل ۲۰۰۶، هنگامی که تونی پس از تیراندازی توسط عمویش در حملهای ناشی از زوال عقل به کما میرود، سیلویو بهعنوان رئیس موقت خانواده دیمیو مسئولیت را به عهده میگیرد. در ابتدا، سیلویو ظاهراً از این کار لذت میبرد و حتی کمی پشیمان میشود که پیشنهاد جکی آپریل، پدر، برای تبدیلشدن به رئیس در اواخر دهه ۹۰ را نپذیرفته بود. همسرش، گابریلا، او را ترغیب میکند تا به امکان تغییر دائمی فکر کند. بااینحال، جاهطلبیهای او بهسرعت فروکش میکنند، زیرا فشار شدید مدیریت به او وارد شده و باعث حملات آسم میشود. پس از یک هفته وحشتناک پر از نگرانی درباره دوست عزیزش تونی و مشکلات مدیریت، سیلویو دچار حمله آسم ناشی از اضطراب میشود.
همیشه دوم بودن!
در نقش رئیس، سیلویو توانست اختلاف با پائولی بر سر تقسیم سود یک دزدی که با اطلاعاتی از کاپو، ویتو اسپاتافور، انجام شده بود را بهخوبی مدیریت کند. بااینحال، در رسیدگی به نزاع بین ویتو و بابی باکالا بر سر یک مسیر وصول بدهی، دچار تردید شد.
پس از بازگشت به نقش راحتتر مشاور (Consigliere)، سیلویو دوباره به تونی در مورد مسائل حساس مشاوره داد. زمانی که مشخص شد ویتو بهخاطر همجنسگراییاش در سازمان افشا شده است، سیلویو تونی را متقاعد کرد که باید از تمایلش برای “چشمپوشی” از این موضوع خودداری کند، زیرا این مسئله میتواند دیدگاه سایر کاپوها نسبت به رهبری او را تحتتأثیر قرار دهد. زمانی که تونی به مصدومیت جدی بابی با شوخیهای ناخوشایند واکنش نشان داد، تنها یک نگاه از سیلویو کافی بود تا به او بفهماند که رفتار درستی ندارد.
در نوامبر ۲۰۰۶، زمانی که ویتو اسپاتافور از نیوهمپشایر بازگشت، سیلویو گفت که احتمالاً تمایل عمومی به حذف او وجود دارد. بااینحال، تونی تصمیم گرفت که ویتو یک تجارت فحشا در آتلانتیک سیتی را اداره کند. بااینوجود، زمانی که فیل لئوتاردو با تونی درباره حضور ویتو در نیوجرسی مواجه شد، سیلویو و تونی هر دو میدانستند که نمیتوانند به مبارزه با فیل بر سر این مسئله ادامه دهند و اگر میخواهند مشاغل صوری (No-Show Jobs) را حفظ کنند، ویتو باید کنار گذاشته شود. سیلویو همیشه بر حذف اسپاتافور تأکید داشت و به تونی گفت که این تصمیم درستی است و نباید خودش را بابت آن سرزنش کند. سیلویو سپس به کارلو جروسی دستور داد که ویتو را حذف کند.
وقتی فیل لئوتاردو و افرادش ویتو را بدون اجازه خانواده نیوجرسی کشتند، تونی به سیلویو گفت که این موضوع دیگر فقط درباره ویتو نیست، بلکه درباره خودش است. سیلویو در ابتدا به تونی پیشنهاد کرد که به یکی از افراد فیل حمله کنند، اما تونی که میخواست از جنگ اجتناب کند، تصمیم گرفت که بهجای آن اتاق سیمکشی فیل را در شپسهید بی منفجر کند.
سیلویو و کارلو در همان روز در فروشگاه ساتریالز حضور داشتند که دومینیک “فت دام” گامیلو وارد شد. دام شروع به شوخی درباره همجنسگرایی ویتو کرد و تلویحاً گفت که کارلو همجنسگرا است. سیلویو به دام گفت که برود، اما وقتی دام گفت “رژ لب کارلو روی آلت ویتو بوده”، خشم مشاور معمولاً آرام بالا گرفت. او جاروبرقی کوچک خود را روی سر دام کوبید و او را نگه داشت، درحالیکه کارلو او را با ضربات چاقو کشت. کمی بعد، تونی به فروشگاه آمد تا آنها را ببیند. سیلویو به تونی توصیه کرد که وارد نشود، اما نتوانست مانع تونی از دیدن دام شود. تونی با خشم از فروشگاه بیرون آمد و سیلویو پشت سر او گفت: “وقتی یک عضو مافیا را میکشی، این اتفاق میافتد.”
در قسمت Stage 5، سیلویو هنگام صرف ناهار با جراردو “جری هِیردو” تورچیانو، مردی که فیل لئوتاردو میخواست او رئیس خانواده نیویورک شود، حضور داشت. یکی از قاتلان داک سنتورو، تورچیانو را کشت و این مسئله تونی را خشمگین کرد، زیرا سیلویو میتوانست در آن درگیری آسیب ببیند.
در قسمت The Blue Comet، مشخص شد که خانواده لوپرتازی، بورت جروسی را برای شروع شورشی علیه تونی استخدام کردهاند. بورت به سراغ سیلویو رفت تا او را به کودتا علیه رئیس متقاعد کند، اما سیلویو با خفه کردن او در خانهاش، پاسخ داد.
تلاش برای نشستن روی صندلی بزرگ
در نهایت، طرحهای ترور سیلویو، بابی باکالا و تونی سوپرانو برای حذف رهبری خانواده برنامهریزی شد. کمی بعد از کشتهشدن بابی، زمانی که پاتسی پاریسی سیلویو را بیرون کلوب بادا بینگ میراند، خودرویی جلوی آنها آمد و دو نفر از آن بیرونآمده و چندین بار شلیک کردند. سیلویو تلاش کرد تا اسلحهای از صندلی عقب بردارد، اما به پشتش تیر خورد. او بهموقع اسلحه را گرفت، درحالیکه پاریسی مدتی آنها را عقب نگه داشت. اما بهزودی، دو نفر شروع به هدفگیری بیشتر سیلویو کردند. او یک بار دیگر به سینهاش تیر خورد، درحالیکه پاتسی به جنگل فرار کرد. پس از آن، سیلویو به بیمارستان منتقل و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد.
پیتر “پائولی والنتز” گولتیری بعداً به تونی اطلاع میدهد که سیلویو از تلاش برای ترورش جان سالم به در برده، اما در کما است؛ پزشکان میگویند که احتمال بازگشت او به هوشیاری بسیار کم است. تونی بعداً به ملاقات سیلویو در بیمارستان میرود، جایی که همسرش در کنار تخت او حضور دارد. تونی چیزی نمیگوید، اما برای چند لحظه دست سیلویو را میگیرد. باتوجهبه گفتههای پزشکان، میتوان فرض کرد که سیلویو در نهایت به دلیل جراحاتش فوت کرده است، هرچند سرنوشت او پس از این صحنه به طور مستقیم توضیح داده نمیشود.
قتلهای انجامشده توسط سیلویو دانته
کوزین سیریل: شلیک سه گلوله به سینه بهخاطر حمله به او پس از شکنجهشدن توسط پائولی گولتیری (سپتامبر ۱۹۷۲).
جیمی آلتیری: شلیک به سر به اتهام همکاری مشکوک با FBI (آوریل ۱۹۹۹).
سالواتوره “بیگ پوسی” بونپنسیرو: شلیک همراه با تونی سوپرانو و پائولی گولتیری بهخاطر همکاری با FBI (۹ ژوئن ۲۰۰۰).
آدریانا لا چرووا: شلیک به دلیل همکاری با FBI (۳۰ نوامبر ۲۰۰۴). سکانس قتل آدریانا تکاندهنده است. خوی وحشی سیلویو در این سکانس به بهترین شکل نشان داده میشود.
بورت جروسی: خفه کردن به دلیل تغییر وفاداری به خانواده جنایت لوپرتازی در طول جنگ سال ۲۰۰۷ (دسامبر ۲۰۰۷).
قتلهایی که سیلویو دانته در آنها مشارکت داشته است
“بلک” جک ماسارون: توطئه برای قتل او همراه با تونی؛ جسد او در صندوقعقب ماشین پیدا شد، کشته شده به دلیل همکاری با FBI (آوریل ۲۰۰۴).
دومینیک “فت دام” گامیلو: توسط کارلو جروسی با ضربات چاقو کشته شد، درحالیکه سیلویو او را نگه داشته بود؛ کشته شده به دلیل اشاره به همجنسگرا بودن کارلو (نوامبر ۲۰۰۶).
source