در طول دههی ۹۰ میلادی و پیش از اینکه عصر بازیهای HD در دهه ۲۰۰۰ میلادی آغاز شود، رفته رفته شاهد ظهور بازیهای ۳D بودیم و صنعت بازیهای ویدئویی رسما دوران جدیدی از سیر تکامل خود را آغاز کرده بود. با ورود به دهه ۲۰۰۰ میلادی، کنسولهای خانگی قدرت بیشتری به خود گرفتند و دوران نرمافزارهای ۳۲ بیتی و ۶۴ بیتی نیز از راه رسید. همین موضوع باعث شد امکانات نرمافزاری و سختافزاری بسیار بیشتری در اختیار استودیوهای بازیسازی قرار بگیرد و ژانرهای متفاوتتری را برای بازیهایشان انتخاب کنند.
با آغاز این دورهی جدید، بازیهای ویدئویی بسیار جدیتر شدند و حالا دیگر خیلی از بازیهای پرطرفدار و پرفروش به طور اختصاصی برای بزرگسالان تولید میشدند و بازیهای ویدئویی صرفا برای بچهها نبودند. در این دوره بود که صنعت بازیهای ویدئویی نسبت به گذشته جدیتر گرفته شد و با ورود سرمایهگذاران جدید به این صنعت، بازیهای ویدئویی AAA و چند میلیون دلاری وارد عرصه شدند.
تمامی این تحولات، برای بازیسازها این امکان را به ارمغان آورد که روشهای جدیدی را برای داستانسرایی و ارائهی گیمپلیهای سرگرمکننده مورد آزمون و خطا قرار دهند و در نهایت، نتیجهی کار تعداد زیادی از ژانرهای کاملا متفاوت از بازیهای ویدئویی بود که هر یک به طریقی بازیکنها را سرگرم میکردند و شیوههای خاص خود را برای داستان تعریف کردن داشتند. از ظهور بازیهای تماما آنلاین و چندنفره گرفته، تا همهگیر شدن بازیهای زامبیمحور و خیلی دیگر از ژانرها و سابژانرهایی که همچنان تا به امروز دوام آوردهاند و میلیونها طرفدار در سرتاسر جهان دارند. با مرور بهترین ژانرهای بازیهای ویدئویی در دهه ۲۰۰۰ میلادی در ادامهی این مطلب همراه ما باشید.
بازیهای بزرگ آنلاین و چندنفره (Massively Multiplayer Online یا MMO)
بازیهای بزرگ آنلاین و چندنفره که امروزه به عنوان بازیهای MMO شناخته میشوند، از یک دهه پیش از دهه ۲۰۰۰ شروع به کار کرده بودند و بازیهای زیادی هم در این سبک به انتشار رسیده بودند. اما در دهه ۲۰۰۰ میلادی و با انتشار بازی World of Warcraft، ژانر MMO به یکی از ژانرهای پرطرفدار تبدیل شد که در سرتاسر جهان مورد استقبال قرار گرفته بود و جزو عناوین جریان اصلی محسوب میشد.
پیش از همهگیر شدن بازی World of Warcraft، کمتر کسی با مفهوم خرید حق اشتراک برای یک بازی آنلاین آشنا شده بود و در خیلی از شهرهای بزرگ هم هنوز خبری از کلوپهای بازی کامپیوتری نبود. با انتشار بازی World of Warcraft، گیمرها چه در خانه و چه در کلوپهای بازی، ساعتهای طولانی با دوستانشان به صورت PvP (بازیکن در مقابل بازیکن) مشغول به بازی کردن میشدند.
قبل از انتشار بازی World of Warcraft، بازیهایی مثل Ultima Online ،RuneScape ،Asheron’s Call و EverQuest زمینه را برای ظهور یک بازی بزرگ MMORPG فراهم کرده بودند و کمپانی Blizzard در بهترین زمان ممکن توانست با بازی World of Warcraft تمام جهان را فتح کند و تا همین امروز نیز به عنوان یکی از پرطرفدارترین بازیهای MMORPG شناخته شود. بازی World of Warcraft به نوبهی خود زمینهساز انتشار بازیهای محبوب بسیار زیادی نظیر Guild Wars ،Warhammer Online و Aion شد. عناوینی که هر یک به طریقی میخواستند دوران سلطنت بازی World of Warcraft را پایان ببخشند، اتفاقی که هیچوقت رخ نداد و بازی World of Warcraft تا به همین امروز به سلطنت خود ادامه داد.
بازیهای موزیکال و ریتمی
بازیهای موزیکال و ریتمی پیش از شروع دهه ۲۰۰۰ میلادی نیز طرفداران زیادی را در بین بازیکنهای شرقی به خود اختصاص داده بودند. برای مثال بازی RaPappa the Rapper یکی از همین عناوین بود که در بین گیمرهای شرقی طرفداران زیادی را به خود جذب کرده بود. با این وجود اما بازیکنان در این بازیها اغلب یک بیت (Beat) ساده را دنبال میکردند و خبری از نقشآفرینی کردن در نقش یک ستاره موسیقی نبود. تا اینکه در سال ۲۰۰۵ بازی Guitar Hero منتشر شد و به بازیکنان این اجازه را داد که فانتزیهای خودشان را زندگی کنند و در نقش یک ستاره بزرگ موسیقی راک قرار بگیرند.
بازی Guitar Hero برای نخستین بار این امکان را برای گیمرها به ارمغان آورده بود که یک کنترلر پلاستیکی با شکل و شمایل گیتارهای الکترونیکی را به دست بگیرند و نوتهای به نمایش درآمده روی صفحه نمایشگر را به ترتیب اجرا کنند تا موزیک درحال اجرا بدون هیچ نقصی تا پایان اجرا شود. از سویی دیگر، استودیوهای ژاپنی را داریم که به دنبال محبوبیت بسیار زیاد موسیقیهای Karaoke در ژاپن، روی بازیهایی مثل Frequency ،Amplitude و Dance Dance Revolution سرمایهگذاری کردند و با استفبال بسیار زیادی از سوی گیمرهای شرقی مواجه شدند.
بعد از موفقیت بازیهایی مثل Guitar Hero و نسخهی موزیکال بازی Donkey Konga، حالا نوبت آن رسیده بود که بازیکنان بتوانند در قالب این بازیهای موسیقیمحور، همراه با دوستانشان به صورت گروهی یک بند موسیقی تشکیل دهند و به اجرای موزیکهای مختلف بپردازند. به همین دلیل بود که بازی Rockband متولد شد و به بازیکنان این اجازه را میداد که همراه با دوستانشان به طور همزمان به بازی کردن مشغول شوند و درست مثل یک بند موسیقی راک، روی صحنه اجرا کنند.
سری بازی Rockband به قدری موفق ظاهر شد که در طول دهه ۲۰۰۰ میلادی در کشورهای غربی، کمتر جشن تولدی بدون یک بخش اختصاصی برای اجرای کودکان در بازی Rockband برگزار میشد. متاسفانه با به پایان رسیدن این دهه طلایی، استفاده از کنترلرهای شبیه به آلات موسیقی نیز کمتر و کمتر شد و حالا دیگر به جرات میتوان گفت هیچ بازی جدیدی با تمرکز روی استفاده از این کنترلرهای اختصاصی در بازار عرضه نمیشود. به همین دلیل است که میگوییم بازیهای موزیکال و ریتمی، جزو پدیدههای پرطرفدار دهه ۲۰۰۰ میلادی بودند و با به پایان رسیدن این دهه نیز خیلی زود از صحنهی رقابت در صنعت بازیهای ویدئویی، کنار زده شدند.
بازیهای استراتژی Real Time و بازیهای آنلاین و چندنفره Battle Arena
با اینکه آغاز دهه ۲۰۰۰ میلادی مصادف شده بود با ظهور تعدادی از پرطرفدارترین کنسولهای بازی در تاریخ صنعت گیم، بازی کردن با کامپیوترهای شخصی یا همان به اختصار PC گیمینگ هنوز به طور کامل از صحنه رقابت خارج نشده بود و اتفاقا آثار بسیار جذاب و سرگرمکنندهای را هم در همین دهه به خود دیده بود.
در مقایسه با جویاستیکهای به کار رفته در کنترلرهای کنسولهای بازی، ماوس و کیبورد موجود در کامپیوترهای شخصی، همچنان از دقت بسیار بیشتری برخوردار بود و بازیکنان میتوانستند با دقت یک پیکسل، اهداف مختلف را بر روی صفحه نمایشگر مورد هدف قرار دهند. از آنجایی که بازیهای استراتژی همزمان (بازیهای سبک RTS) به دقت بسیار زیادی در زمینه نشانهگیری و کلیک با ماوس و کیبورد نیازمندند، این سبک از بازیهای ویدئویی خیلی زود تبدیل به ژانر اختصاصی کامپیوترهای شخصی تبدیل شد.
این سبک از بازیهای ویدئویی ریشه در دهه ۹۰ میلادی و بازیهای استراژی پرطرفداری مثل Command & Conquer ،StarCraft و Warcraft دارند. اما با ورود به دهه ۲۰۰۰ میلادی، این سبک از بازیها نیز مورد تغییر و تحول قرار گرفتند. به لطف ابزار World Editor موجود در بازی World of Warcraft 3، گیمرها شروع به ساخت مادهای مختلف کردند و همین مادها نیز زمینه را برای ظهور یک سبک جدید تحت عنوان Multiplayer Online Battle Arena یا به اختصار MOBA مهیا کردند.
تفاوت اصلی میان بازیهای RTS و MOBA در این است که در بازیهای RTS بازیکنان کل لشگر طرف مقابل را مورد هدف قرار میدهند اما در بازیهای MOBA، هدف اصلی نابودسازی مقر فرماندهی طرف مقابل است. در همین حین، یک گیمر خوش ذوق و با استعداد به اسم Eul، با الهام گرفتن از یک نقشه ساخته شده در ادیتور نقشه بازی Star Craft به نام Aeon of Strife، نقشه اختصاصی خودش را ساخت و آن را با اسم Defense of the Ancients در دسترس گیمرها قرار داد. شاید Eul در آن زمان نمیدانست که درحال خلق چه اثر پرطرفدار و محبوبی است، اما بعد از گذشت چند سال، نقشه Defense of the Ancients که حالا به اختصار با نام DotA شناخته میشد، میلیونها بازیکن را به سمت خود جذب کرد و تبدیل به یکی از محبوبترین بازیهای سبک MOBA در دهه ۲۰۰۰ میلادی شد.
بازیهای شبیهساز زندگی واقعی
در دهه ۸۰ میلادی، تعدادی از تیمهای بازاریابی فعال در صنعت بازیهای ویدئویی دور هم جمع شدند و با بررسی عناوین درحال انتشار در این صنعت و همچنین تقاضای پلیرهای مختلف دریافتند که هنوز یک سبک پرطرفدار از بازیهای ویدئویی وجود دارد که هیچ بازی موفقی در آن به انتشار نرسیده. همین نشست تبلیغاتی، چند سال بعد منجر به خلق سری بازی The Sims شد که یک شبیهساز زندگی واقعی را برای بازیکنان علاقمند به این سبک، به ارمغان میآورد.
پیش از انتشار سری بازی The Sims نیز کودکان و نوجوانان به خوبی ثابت کرده بودند که علاقه بسیار زیادی به خانههای عروسکی و خلق سناریوهای ساختگی به کمک عروسکها و خانههای عروسکی دارند و از آنجایی که جای یک ورژن مجازی از این خانههای عروسکی به شدت خالی بود، بازیسازان دست به کار شدند و سری بازی The Sims را به عنوان یک خانه عروسکی کاملا مجازی، به کودکان و نوجوانان معرفی کردند. در این بازی شبیهساز زندگی واقعی، بازیکنان کنترل خانوادههای مجازی و متکی به هوش مصنوعی را به دست میگرفتند و تمام قسمتهای مختلف زندگی آنها را تحت کنترل خودشان در میآوردند.
نکته جالب در رابطه با آغاز به کار کردن سری بازیهای The Sims و عناوین این سبکی این است که در آن زمان کمپانیهای بزرگ ناشر، به دلایل متعددی از جمله بیهدف بودن گیمپلی در این بازیها و همچنین پایان باز بودنشان، تردید زیادی برای سرمایهگذاری بر روی این سبک از بازیها داشتند. اما موفقیت نخستین بازی در سری The Sims به تمامی این ناشرین ثابت کرد که بازیهای شبیهساز زندگی واقعی، لزوما به یک هدف نهایی یا یک پایان مشخص احتیاج ندارند؛ بلکه این مسیر پیشروی در این سبک از بازیهاست که نزد گیمرهای علاقمند به این ژانر، سرگرمکننده ظاهر شده است.
در هر صورت، سری بازیهای The Sims به کار خود ادامه دادند و تا همین امروز به بقای خود در قالب چندین دنبالهی رسمی و دهها بسته الحاقی کوچک و بزرگ ادامه دادند. شاید امروزه کمتر کسی طالب تجربه کردن یک شبیهساز زندگی واقعی باشد، اما در طول دهه ۲۰۰۰ میلادی، به لطف سری بازی The Sims و بازیهای الهامگرفته شده از این سری، بازیهای شبیهساز زندگی واقعی حسابی پرطرفدر ظاهر شده بودند و موفقیتهای بسیار زیادی را به نام خودشان به ثبت رساندند.
بازیهای زامبیمحور
در طول تاریخ صنعت بازیهای ویدئویی و همچنین دنیای سینما، زامبیها همواره مانند یک ویروس همهگیر، مدیومهای مختلف صنعت سرگرمی را فتح کردهاند و طرفداران بسیار زیادی را نیز به خود اختصاص دادهاند. پیش از شروع دهه ۲۰۰۰ میلادی، فیلمهای زامبیمحور چه در غرب و چه در بین مخاطبین شرقی، طرفداران زیادی را جذب کرده بودند و به یکی از سابژانرهای محبوب در دنیای سینما تبدیل شده بودند.
با ورود به دهه ۲۰۰۰ میلادی، فیلمهایی مثل ۲۸ Days Later و Shawn of the Dead، حسابی روی زبانها افتاده بودند و داستانهای زامبیمحور را به یکی از پربحثترین ژانرهای سینما تبدیل کرده بودند. در همین حین، سر و کلهی یک فرنچایز ویدئوگیمی زامبیمحور با الهام گرفتن از تمامی آن فیلمهای زامبیمحور سینمایی تحت عنوان سری بازی Resident Evil پیدا شد که همواره جزو پرفروشترین عناوین در بین بازیهای کنسول Playstation به شمار میرفتند. خیلی زود با انتشار بازی Resident Evil 4، بازیهای زامبیمحور به یکی از محبوبترین ژانرهای ویدئوگیمی تبدیل شدند و دهها فرنچایز اکشن دیگر در سالهای بعدی، با الهام گرفتن از بازی Resident Evil 4 ساخته شدند.
سری بازیهایی مثل Dead Rising و Left 4 Dead، پروسه پخش شدن ویروس در یک جهان موازی را به یکی از ژانرهای ویدئوگیمی پرطرفدار تبدیل کردند و با به تصویر کشیدن یک جامعهی درحال سقوط، حسابی به این ژانر از بازیها پر و بال بخشیدند. استقبال از بازیهای زامبیمحور و آخرالزمانی تا همین امروز نیز ادامه دارد و در طول یک دهه گذشته شاهد انتشار عناوین پرطرفدار و موفقی مثل The Last of Us و Dying Light بودهایم.
بازیهای ورزشی
شرکت نینتندو چندین دهه قبل از دهه ۲۰۰۰ میلادی، با انتشار بازیهای موفق در سبکهای مختلف، حسابی جای پای خود را به عنوان یکی از موفقترین شرکتهای بازیسازی محکم کرده بود و از قضا این رویه در طول دهه ۲۰۰۰ میلادی نیز ادامه داشت. اما در این دهه، شرکت نینتندو یک سبک کاملا جدید را به دنیای گیم معرفی کرد که هیچکس انتظارش را نداشت.
شرکت نینتندو در این دهه کنسول Wii را در بازار عرضه کرد. کنسولی که به کنترلرهای حسگر حرکتی مجهز شده بود و هدفش این بود که تمامی بازیکنان در تمامی جنسیتها و گروههای سنی را دعوت به تجربهی بازیهای ورزشی کند. بازیهایی که اینبار نه با فشردن چند کلید بر روی کنترلر، بلکه با به حرکت درآمدن اعضای بدن و ورزش کردن بازیکنان حین تجربه بازی، به اجرا در میآمدند.
کنترلرهای مجهز به سنسورهای حرکتی کنسول Wii، این فرصت را برای استودیوهای بازیسازی شرکت نینتنددو به ارمغان آورد تا به توسعهی بازیهای ورزشی بپردازند. بازیهایی که با هدف جذب خانوادهها و جمعهای دوستانه توسعه یافته بودند و برای تجربه آنها حتما میبایست از جای خود بلند شوید و با به حرکت درآوردن کنترلر کنسول Wii، بازیهای ورزشی و خانوادهدوست این کنسول را تجربه کنید.
این روزها بسیاری از شرکتهای بازیسازی مثل شرکت سونی و محصول جدیدش یعنی هدستهای واقعیت مجازی PS VR، همچنان از تکنولوژی حسگرهای حرکتی کنترلر کنسول Wii استفاده میکنند و تکنولوژیهای آن را به طور کامل به تکامل رساندهاند. اما ظاهرا دیگر مثل دهه ۲۰۰۰ میلادی، خبری از بازیهای ورزشی و همهگیر شدنشان در بین گیمرهای علاقمند به ژانرهای مختلف نیست. بلکه استفاده از این کنترلرهای مجهز به حسگرهای حرکتی صرفا به یک نوع جدید از کنترل کردن بازیها تبدیل شده و در صورت پشتیبانی بازیهای مختلف از هدستهای واقعیت مجازی و کنترلرهای مجهز به حسگرهای حرکتی، میتوانید از میراث به جا مانده از شرکت نینتندو در دهه ۲۰۰۰ میلادی، حسابی لذت ببرید.
نظر شما در مورد ژانرهای معرفی شده چیست؟ بیشتر از همه از تجربه بازیهای کدام ژانر لذت میبرید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Gamerant
اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید
source