دنیای لاکپشتهای نینجا (Teenage Mutant Ninja Turtles) سرشار از لحظات تلخ و تکاندهنده بوده است، اما سری جدید این کمیکها به قلم جیسون آرون و خوان فریرا، قهرمانان ما را با چالشهای بیسابقهای روبهرو کرده است. آرون و فریرا با شماره ۱۲ این مجموعه به کار خود پایان میدهند و مشخص بود که قصد ندارند بدون یک غافلگیری بزرگ و بهیادماندنی صحنه را ترک کنند. این غافلگیری، یک افشاگری تکاندهنده است که مسیر داستان را برای رویدادهای بزرگ آینده هموار میکند؛ رویدادی که پس از آن، لاکپشتهای نینجا دیگر هرگز مانند گذشته نخواهند بود.

در دل نبردی سهمگین با هیولای جدیدی به نام هِیل، لاکپشتها پیوند برادری خود را از نو کشف میکنند. اما در میانه این آشوب، کمکی غیرمنتظره از راه میرسد: ارتشی از موشها به یاری آنها میشتابد. این اتفاق، در کنار احساس حضور مداوم استاد اسپلینتر در لحظات سخت، آنها را به این باور میرساند که استادشان در جایی میان دنیای زندگان و مردگان گرفتار شده است.
به همین دلیل، تصمیم میگیرند تا به دنیای اسرارآمیز جادو قدم بگذارند و راهی برای بازگشت او به زندگی پیدا کنند. در نگاه اول، به نظر میرسد که طلسم آنها شکست خورده است، اما صفحه پایانی کمیک حقیقت دیگری را آشکار میکند: طلسم موفقیتآمیز بوده و اکنون استاد اسپلینتر از مرگ بازگشته و بار دیگر در میان زندگان گام برمیدارد.
برای درک اهمیت این بازگشت، باید به سال ۲۰۱۹ و شماره ۱۰۰ کمیک لاکپشتهای نینجا جهشیافته نوجوان بازگردیم. در آن شماره، اسپلینتر جان خود را فدا کرد تا نهتنها دشمن دیرینهاش، اوروکو ساکی (شریدر)، را نجات دهد، بلکه جلوی ویرانگری اژدها را نیز بگیرد. اگرچه این فداکاری به پیروزی قهرمانان منجر شد، اما فقدان اسپلینتر بهعنوان یک ستون و راهنما، تأثیری عمیق و ویرانگر بر هر چهار برادر گذاشت؛ موضوعی که سری جدید کمیکها بهخوبی روی آن تمرکز کرده است.

لاکپشتها در موقعیتهای مختلف صدای او را میشنیدند و حضورش را در کنار خود حس میکردند. این دلتنگی تا جایی پیش رفت که داناتلو، در مرز فروپاشی روانی، با یک موش مرده صحبت میکرد، انگار که پدرش در مقابل اوست. با این حال، همین ارتباط خیالی بود که مانع از فروپاشی کامل او شد. حالا در شماره ۱۲، این داستان به اوج خود میرسد؛ جایی که برادران با اجرای یک آیین جادویی تلاش میکنند استاد گمشده خود را بیابند.
طلسم در ظاهر نتیجه میدهد و شبح اسپلینتر در برابر چشمانشان شکل میگیرد، اما آنها قادر به شنیدن صدای او نیستند. ناگهان همه چیز اشتباه پیش میرود؛ انفجاری رخ میدهد، موشی که به عنوان واسطه عمل میکرد خاکستر میشود و لاکپشتها با ناامیدی به این نتیجه میرسند که اسپلینتر خود تصمیم گرفته است تا در آرامش ابدی باقی بماند.

اما حقیقت چیز دیگری است. کمی بعد، در نقطهای دیگر از شهر، همان انرژی سبز جادویی دوباره متمرکز میشود و راوی داستان خود را معرفی میکند: اسپلینتر، که حالا با جسمی کامل به دنیای زندگان بازگشته است. او در حالی که دوباره درد فیزیکی را حس میکند، میگوید: «فراموش کرده بودم زنده بودن چقدر درد دارد.» لاکپشتها هنوز از بازگشت پدرشان بیخبرند، اما شخصیت دیگری به نام «کارای» از این راز آگاه است.
این اتفاق، زمینهساز داستان شماره ۱۳ و معرفی یک آدمکش جدید و مرموز به نام «اوجیگامی» خواهد بود. آیا این یک اتفاق تصادفی است؟ شاید. اما به احتمال زیاد، همه چیز برای یک رویارویی بزرگ برنامهریزی شده است و باید دید مسیر بازگشت اسپلینتر، او و فرزندانش را به کدام سو هدایت خواهد کرد. شماره ۱۲ کمیک لاکپشتهای نینجا جهشیافته نوجوان هماکنون در فروشگاههای کمیک عرضه شده است. نظر شما چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید و به این گفتگوی هیجانانگیز بپیوندید.
منبع: comicbook
اعترافات جنجالی یوتیوبرهای فارسی؛ میزگیم با بیگزموگ

![]()
source