هدف این یادداشت، بررسی جمهوری اسلامی در پرتو مفهوم «روز جزا» است؛ مفهومی از «جورجو آگامبن» ایتالیایی که همزمان فلسفی، تاریخی و اخلاقی است. برای این منظور لازم است از «ژست» آغاز کنیم؛ مفهومی که «آگامبن» در تحلیل تصویر به آن توجه کرده است. او نشان میدهد که در عکس (عکسهای اولیه)، فرد دارای ژست است؛ یعنی حضور او برجسته، ایستا و منتزع است. در مقابل، فیلم و حتی بسیاری از عکسهای جدید، این ویژگی را از دست میدهد: حرکت و جریان، تمرکز فرد و سکون او را محو میکنند. در عکسهای اولیه (آلبوم قدیمیتان را باز کنید، خصوصاً عکسهای سیاهسفید را ببینید)، ثبت تصویر نیازمند نور کافی، زمان، تمرکز و بیحرکتی هم عکاس و هم فرد بوده است. این شرایط سبب میشود که فرد در لحظهای استثنایی، جدا از زمینه و پسزمینه، برجسته و منتزع شود. آگامبن این وضعیت را به «روز جزا» تشبیه میکند؛ جایی که هر فرد، فارغ از جمعیت، قومیت یا هویت جمعی، بهتنهایی در برابر حقیقت و حسابرسی قرار میگیرد.
جمهوری اسلامی در آغاز خود یک «ژست اولیه» داشت: ژستی که هم انتزاعی بود و هم انضمامی؛ هم آرمانی و هم واقعی؛ هم شعاری و هم صادقانه. این ژست، رخداد انقلاب اسلامی بود، رخدادی که هم زمان تاریخی داشت و هم فراتاریخی بود. انقلاب، بهمثابه رخداد، در همان لحظهی نخست، وجه روزجزایی خود را نشان میدهد: فرد و حقیقت در برابر هم قرار میگیرند و نتیجهی اخلاقی و سیاسی اعمال، آشکار میشود.
با گذر زمان، این ژست به تدریج کمرنگ شده و گاه محو گردیده است. مواجههی امروز ما با جمهوری اسلامی، اغلب با ژستهای نمایشی، رسمی یا قدرتمندانه همراه است که نه تنها انتزاع روزجزایی را از دست دادهاند، بلکه با تظاهر و دکوراسیون، حقیقت فرد و مسئولیت او را میپوشانند. چنین ژستهایی بیش از آنکه یادآور انقلاب باشند، یادآور «فیلم» آگامبنیاند؛ چیزی که حرکت و نمایش در آن غالب شده و سکون، تمرکز و حضور برجستهی فردی را از بین برده است.
تنها در تصاویر واقعی و تاریخی شهداست که ژست اولیه، همچون عکسهای اولیه، باقی مانده است. این تصاویر، نه بازسازی و نه تقلید، بلکه ثبت حضور حقیقی فرد در لحظهای استثنایی هستند؛ لحظهای که در آن، فرد جدای از هر هویت جمعی، در برابر حقیقت میایستد. به همین دلیل، هیچ عکس نمایشی و صحنهپردازیشده نمیتواند ژست شهدا را بازسازی کند.
الهام از هگل به ما کمک میکند تا با دقت بیشتری این مسأله را تحلیل کنیم. مواجهه با انقلاب اسلامی، یکبار در سطح مفهومی و انتزاعی و بار دیگر در سطح انضمامی رخ میدهد. فهم مفهومی انقلاب بدون توجه به موقعیتها و محدودیتهای تاریخی، تنها یک برداشت انتزاعی است و امکان بازیابی ژست اصیل را نمیدهد. همانگونه که نمیتوان با سیاهوسفیدکردن عکسهای امروز، ژست نسلهای گذشته را بازآفرینی کرد، بازیابی آرمانهای انقلاب بدون بازشناسی شرایط تاریخی و اجتماعی ممکن نیست.
با این حال، لحظاتی استثنایی هنوز ژست را بازیابی میکنند. جنگ ۱۲ روزه اخیر، نمونهای از این بازیابی بود؛ زمانی که جمهوری اسلامی در رویارویی با زور خارجی، ژست اصیل خود را دوباره آشکار کرد و شهادت برخی چهرههای اصلی، تصویر نمادین و زایای این رخداد شد.
در صورت و چهره داخلی نظام، حضور یکباره رئیسجمهوری سادهزیست و مردمی مانند پزشکیان یادآور ژست اصیل و نشانهای از امکان احیای زلالی و اصالت آغازین انقلاب است. این نمونهها نشان میدهند که ژست اصیل انقلاب هنوز امکان بروز دارد، هرچند محدود و مشروط.
اما یک پرسش مهم همچنان باقی است: با ژستهای زشت و نمایشی برخی صاحبان قدرت و ثروت در جمهوری اسلامی چه باید کرد؟ این ژستها، همانطور که آگامبن دربارهی فیلم و عکس میگوید، حقیقت فرد را میپوشانند و خطر فراموشی روزجزا را افزایش میدهند. هنگامی که ژست انقلاب محو شود، مسئولیت فرد و حسابرسی اخلاقی و سیاسی او نیز به حاشیه میرود و نظام دچار فرورفتن در نمایش و تظاهر میشود.
بنابراین، جمهوری اسلامی، هرگاه ژست خود را از دست ندهد و اصالت آغازین را حفظ کند، یادآور روز جزا خواهد بود؛ روزی که فرد در سکوت، ایستایی و برجستگی تمام، در برابر حقیقت قرار میگیرد. روزی که هر تصمیم، هر عمل و هر آرمان، فارغ از هویت جمعی، در معرض حسابرسی اخلاقی و تاریخی قرار میگیرد. بازیابی ژست آغازین انقلاب، تنها راه اجتناب از فرورفتن نظام در فیلموارگی و نمایشی شدن است و این بازیابی، همواره در تضاد با بیخردیهای درون سیستم و ژستهای مصنوعی صاحبان قدرت قرار دارد.
∎