من هر دو مجموعهی «ارباب حلقهها» و «هری پاتر» را دوست دارم؛ اما اگر بخواهم صادقانه حرف بزنم، برای من «ارباب حلقهها» چیزی فراتر از یک داستان فانتزی است. این نظر شخصی من است؛ پس لطفاً زیادی جدی نگیرید. البته اگر دلایل بیشتری برای این ترجیح دارید، خوشحال میشوم بشنوم. (در واقع در کامنتهای همین مطلب مطالعه کنم). اما چرا فکر میکنم ارباب حلقهها «بهمراتب» بهتر است؟ در ادامه همراه من و مجله بازار باشید.
معنا و عمق بیشتر
«ارباب حلقهها» بهوضوح عمق معنایی بیشتری نسبت به «هری پاتر» دارد. شخصیتها در دنیای تالکین بسیار دقیق و انسانی پرداخت شدهاند. درس بزرگی که از این مجموعه میگیریم، پشتکار و ایستادگی در برابر ناملایمات است. فرودو و سم دقیقاً میدانستند احتمال زندهماندنشان بسیار کم است؛ اما بااینحال، تا آخرین لحظه دست از تلاش برنداشتند و مأموریت غیرممکنشان را به پایان رساندند. این لحظهها واقعیاند؛ حتی اگر در دنیای خیالی اتفاق بیفتند.
در مقابل، وقتی «هری پاتر» تماشا میکنم، گاهی با خودم میگویم: «این دیگه کی تموم میشه؟» اما با «ارباب حلقهها» کاملاً درگیر داستان میشوم. این فیلم با احساسات بیننده بازی میکند؛ نه به معنای منفی، بلکه از جنس همدلی. بارها شده که در پایان سهگانه، وقتی فرودو سرزمین میانه را ترک میکند و از سم خداحافظی میکند، بغض گلوی من را گرفته. «ارباب حلقهها» فوقالعاده است.
جادوی کمتر، واقعگرایی بیشتر
اگر فرودو و سم بخواهند از کوهی بالا بروند، راه میروند. نه تله پورت، نه جادوی عجیب. فقط پاهای خستهشان و ارادهشان. در «هری پاتر»، جادو آنقدر فراوان و دمدستی شده که دیگر تأثیر اولیهاش را ندارد. دائم با خودت فکر میکنی: «خب چرا این کارو با جادو انجام ندادن؟» یا «الان چرا این طلسم رو استفاده نکردن؟» این یعنی جادو از ابزار روایی تبدیل به مانعی برای باورپذیری شده. اما در «ارباب حلقهها»، جادو کمیاب و بهجاست. هر وقت استفاده میشود، حس عظمت دارد. حس میکنی با نیرویی ماورایی روبهرو هستی. مثلاً وقتی گندالف از قدرت واقعیاش استفاده میکند، آن لحظه واقعاً عظیم است، نه صرفاً یک «چوب جادویی دیگر».
پیشینهی اسطورهای و زبانی غنی
تالکین این جهان را با تمام وجودش آفرید. این برایش یک سرگرمی ساده نبود؛ نوعی پروژهی مادامالعمر بود. داستان برن و لوتین را برای همسرش نوشت. افسانهها را در سنگرهای جنگ جهانی اول شکل داد. زبانها را از کودکی ساخت و پرورش داد. این دنیا ریشه دارد؛ در واژهها، در تاریخ، در افسانه. اما دنیای «هری پاتر»… بیایید صادق باشیم، بیشتر شبیه دنیای خود ماست، فقط با جادوگران. عمق فرهنگی و تاریخی ندارد. انگار جادو بر دنیای واقعی وصله شده. درحالیکه در سرزمین میانه، همه چیز یکپارچه و باورپذیر است.
الهام یا تقلید؟
بله، «هری پاتر» کاملاً کپی «ارباب حلقهها» نیست. اما شباهتها انکارنشدنیاند. شخصیت اصلی پسر جوانی است که وظیفهای بسیار سخت بر دوش دارد. هر دو حلقه یا شیء جادویی بسیار خطرناکی دارند: حلقهی قدرت برای فرودو، و بخشی از روح ولدمورت در هری. هر دو مشاوری پیر و خردمند دارند: گندالف و دامبلدور. الهام از آثار بزرگ چیز بدی نیست، اما تفاوت در میزان نوآوری و عمق است. «ارباب حلقهها» الگویی است که بسیاری تلاش کردهاند از آن پیروی کنند؛ معدود کسانی موفق شدهاند. «هری پاتر» شاید بهترینِ این پیروان باشد، اما هنوز با خالقش فاصله دارد.
منطق درونی و انسجام داستانی
وقتی حلقه نابود میشود، حس میکنی این پیروزی حاصل زحمت و رنج واقعی است. میدانی چه مسیری طی شده تا این نقطه. در مقابل، در «هری پاتر» اغلب از خودت میپرسی: «چرا این کارو با جادو نکردن؟» یا «اگه اینقدر خطرناک بود، چرا فلان کار نکردن؟» در دنیای تالکین، خیر و شر مفهومی عمیق دارد. گاهی حتی شخصیتی مثل گالوم که در لحظههایی خیر و در لحظههایی شر است، به پیچیدگی معنای «انتخاب» اشاره میکند. اما در «هری پاتر»، اغلب خطوط خیر و شر ساده و دوگانهاند.
اخلاق و انتخاب شخصیتها
در «ارباب حلقهها»، شخصیتها هیچوقت برای رسیدن به هدفشان، دست به شر نمیزنند. حتی وقتی وسوسه میشوند، مثل فرودو یا بورومیر، داستان آنها را بهعنوان هشدار روایت میکند. اما در «هری پاتر»، گاهی قهرمانان از طلسمهای غیرقانونی استفاده میکنند، فقط چون دشمنشان «بد» است. در دنیای واقعی، نمیتوانی کار اشتباه بکنی و انتظار داشته باشی که «قهرمان» باقی بمانی. اما در سرزمین میانه، فضیلت و پایبندی به راه درست ستوده میشود.
شخصیت منفی اصلی؛ سائرون در برابر ولدمورت
سائرون، با آن قلعهی عظیمش که گویی از دل زمین بیرونآمده، با آن چشم سوزان و همیشه ناظر، حس تهدید واقعی دارد. همه چیز دربارهاش بزرگ، ترسناک و اسطورهای است. درحالیکه ولدمورت، با آن دماغ نداشته و قلعهی نهچندان ترسناکش، گاهی بیشتر شبیه کاریکاتور یک شرور است. ولدمورت پیچیدگی شخصیتی دارد، بله. اما تهدید سائرون اسطورهایتر و جهانشمولتر است. سائرون صرفاً یک جادوگر شرور نیست؛ نماد فساد است. نماد وسوسه و همین او را به دشمنی فراموشنشدنی تبدیل میکند.
اگر هنوز هم فکر میکنید «هری پاتر» بهتر است؛ حق با شماست. چون بالاخره هر کسی سلیقهی خودش را دارد. اما اگر روزی بخواهید عمق بیشتری از یک داستان بگیرید، شاید وقتش رسیده که بار دیگر به سرزمین میانه برگردید.
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
source