تنها کافیست یک پلک بزنید تا رشته کلام داستان از دستتان دربرود. این اتفاقی است که هنگام دیدن انیمههای با بهترین قسمت اول ممکن است رخ دهد. پس از آنکه تیزر نظر مخاطب را به انیمهای جلب میکند، این وظیفه بر دوش قسمت اول است که مخاطب را تا پایان نگه دارد. اگر بخواهیم انیمه دیدن را به شکار تشبیه کنیم، قسمت اول انیمهها حکم طعمه را خواهد داشت. برخی از این طعمهها، پیچشهای داستانی عمیقی دارند و برخی دیگر چنان مبهم اما متحیرکننده هستند که امکان ندارد مخاطب را به تماشای قسمت بعد ترغیب نکنند.
حتی اگر چندان اهل انیمه هم نباشید، تنها کافیست قسمت اول این انیمهها را ببنید. آنوقت به خودتان میآیید و میبینید از خواب و خوراکتان زدهاید تا فقط سر از داستان دربیاورید. ۲۰ دقیقه ابتدایی در قسمت اول آثار مختلف، زمان طلایی و مهمی محسوب میشود. به همین دلیل اغلب تیم تولید اهمیت و زمان بیشتری را به ساخت و پرداخت این قسمت اختصاص میدهد. در ادامه کافیست تنها ۲۰ دقیقه نخستین از این ۱۰ انیمه را ببنید. پیش از آن حتما کارهای ضروری خود را انجام دهید؛ چون، بعید است بتوانید از این شکار قسر دربروید و سراغ قسمتهای بعدی نروید.
۱۰. قسمت “Beginning” انیمه “School-Live”
توهمی بامزه، واقعیتی ترک خورده
همه چیز در دقایق نخستین به نظر عادی میرسد. صبحی که با لطافت شروع میشود، آفتاب دلنشین، ناهارهای خانگی و شوخیهای دوستان باشگاهی با یکدیگر. یوکی نیز با شادی در راهروهای مدرسه میدود، کوروکی با بیلش کشانکشان راه میرود و معلم نیز مثل همیشه با لبخند زیبایش به استقبال کلاس میآید. همهچیز به جز کورومی به نظر معمولی میآید تا اینکه اولین سرنخها کمکم ظاهر میشوند. خط خطیهایی روی تخته، میزهایی که جلوی در انباشته شدهاند و چنگ زدن محکم کورومی به بیلش.
با این حساب مخاطب همچنان متوجه اتفاقات عجیب نمیشود؛ چرا که پالت رنگی انیمه همچنان روشن و خیرهکننده است و خبر از تاریکی نمیدهد. همین که شب فرامیرسد، داستان روند تندتری پیدا میکند و همهچیز زیرورو میشود. زامبیها پشت شیشهها ظاهر میشوند، خون روی کفپوشها میپاشد و شوخیهای شاد یوکی رنگ میبازد. این تغییر ناگهانی حالوهوای انیمه مثل سیلی به صورتمان میخورد و بلافاصله اضطراب و ترس برای بقا را در جانمان میاندازد.
۹. قسمت “The Last One” انیمه “To Your Eternity”
ردپای گرگ در برف بیصدا
همهچیز در این انیمه از همان دقایق ابتدایی، مبهم است. از گویهای وهمآلود سنگی گرفته تا گرگی که درحال مرگ است و پسرکی که تنها در یک روستای متروکه زندگی میکند. حتی دیالوگها هم آنقدری نیستند که سرنخی به بیننده دهند. بیشتر حرفها را باد به زبان میآورد و تنهایی مانند یخبندانی آرام، فرومیکشد. پسر سفرهای خیالیاش را روی میزهای ترکخورده ترسیم میکند، به امید خانوادهای که شاید هنوز منتظرش باشند. زخمی شدن، سفرش را به خزیدن بدل میکند؛ گرگ گوش فرامیدهد و جهان همچنان بیتفاوت باقی میماند.
سروکله اندوه از راهی دور پیدا میشود. پسرک سقوط میکند و گوی شکل او را میگیرد تا امیدش را به جلو ببرد. یک زندگی پایان مییابد و دیگری آغاز میشود. به این ترتیب صحنههای مبهم همانند برفروبی خاموش بر رد قدمهای تازه، به پایان میرسند و بهترین قسمت اول را شکل میدهند و بیننده مجبور میشود برای سردرآوردن از ماجرا، بلافاصله قسمت بعدی را شروع کند.
۸. قسمت “Turning Point” انیمه “Steins;Gate”
سکون، ماهواره و سفرهای زمانی
آیا ممکن است در بیداری نیز خواب ببینیم؟ در انیمه اشتاینز؛گیت احتمالا ممکن است. اوکابه رینتارو در آکیهابارا پرسه میزند. او دانشمند عجیبی است که به تازگی دستگاهی اختراع کرده است. دستگاهی که شبیه ماکروویو است و Phone Wave نام دارد. تا اینجا همهچیز تقریبا عادی به نظر میرسد تا اینکه اوکابه در کنفرانسی که راجع به سفر در زمان است، شرکت میکند و همان جا نیز ماهوارهای سقوط میکند.
دقایق در هم میریزد، جمعیت ناپدید میشود و اتفاقی عجیبتر رخ میدهد. کوریسو ماکیسه زنده مانده است، درحالی که پیش از این جسدش در راهپلهها پیدا شده بود. راز پشت داستان به طرز ماهرانه در قاب انیمه حکمرانی میکند. مخاطب معلق نگه داشته میشود تا برای کشف آنچه درحال رخ دادن است، قسمتهای بعدی را دنبال کند و همین قسمت اول را به طرز خیرهکنندهای درخشان جلوه میدهد.
۷. قسمت “Flashing Before My Eyes” انیمه “Erased”
قتل، بازگشت به گذشته و بازآفرینی دوران کودکی
ساتورو یک پیک پیتزا ساده است با توانایی عجیب. او میتواند زمان را به ۵ دقیقه قبل از وقوع حوادث مرگبار بازگرداند. همه چیز با توانایی احیای ساتورو جالب به نظر میرسد و داستان انیمه را دیدنی میکند تا اینکه یک اتفاق همه چیز را بهم میریزد. او مادرش را خونآلود و با چاقویی در بدنش روی زمین آپارتمان میبیند. در همین صحنه، درحالی که صدای آژیر پلیس را میشنویم، نوری کل صفحه را میپوشاند و ساتورو در بدن یک نوجوان ظاهر میشود.
درست حدس زدید. او به ۱۸ سال پیش بازگردانده میشود؛ زمانی که تنها ۱۱ سال داشت. برف میبارد، همکلاسیها حرف میزنند و آدمربایی که هنوز شناسایی نشده است، همگی سرنخهایی هستند که خبر از یک ماجراجویی معمایی میدهند. هیجان داستان از همین قسمت اول آغاز میشود؛ جایی که نوستالژی به وحشت گره میخورد و هر گوشهی زمین بازی میتواند مخفیگاه یک قاتل در آینده باشد.
۶. قسمت “Cruelty” انیمه “Demon Slayer”
خون در برف، تیغ بر گردن
تانجیرو، پسری روستایی بوده که در کلبهای کوهستانی همراه خانوادهاش زندگی میکند، زغال میفروشد و با همسایگانش مهربان است. با این حال آرامش زندگی به او وفا نمیکند و یک شب که دیرتر از همیشه به خانه میرسد، خانوادهاش را غرق در خون مییابد. از این حادثه تلخ تنها خواهر کوچکترش نزوکو زنده میماند. او خواهر زخمی خود را به دوش میکشد تا او را به محیطی امن برساند.
برف میبارد و هوا به شدت سرد و بیروح است. ناگهان سروکله شمشیرزن نقابداری پیدا میشود به نزوکو حمله میکند تا او را بکشد. تانجیرو خود را سپر بلای خواهرش میکند؛ خواهری که دیگر شباهتی به انسانها ندارد. انیمه شیطانکش با ترسیم این تنشها و مبارزات که با معما نیز درآمیخته، بهترین قسمت اول را در بین سایر انیمههای سبک شونن دارد. تضاد بین میل به نجات و انتقام با استفاده از پالت رنگی سرد در انیمه به خوبی نمایش داده میشود و بیننده را وادار میکند تا پایان همراه تانجیرو باقی بماند.
۵. قسمت “Mother and Children” انیمه “Oshi no Ko”
زندگی بر لبه تیغ شهرت
گورو یک پزشک متخصص حوزه زنان و زایمان است که در روستایی دور زندگی میکند. او که از طرفداران پروپاقرص آی هوشینو، ستاره نوظهور دنیای آیدلهاست طی اتفاقی به قتل میرسد و در قالب یکی از فرزندان آی تناسخ پیدا میکند. ستاره نوظهور داستان تنها ۱۶ سالش است و کاملا مخفیانه و بهتنهایی بچههایش را به دنیا میآورد. به این ترتیب از همان قسمت نخست، چشم مخاطب به حقایق پشتپرده صنعت سرگرمی و دنیای شهرت باز میشود. دوقلوهای آی به نامهای آکوا و روبی نیز با خنده، نقشههایی برای آینده شغلیشان میکشند که تنها بزرگترها از آن سردر میآورند.
تنها کافیست ۹۰ دقیقه زمان بگذارید و قسمت اول انیمه اوشی نو کو را تماشا کنید. خونوخونریزی در سراسر سکانسها، خیلی زود کمدی بهوجود آمده از تناسخ آقای دکتر را به درامی دردناک تبدیل میکند. درامی که درنهایت دیدتان نسبت به دنیای آیدلها از این رو به آن رو میشود و نور حاصل خوشبینی نئونی صنعت سرگرمی را خاموش میکند.
۴. قسمت “۱۲۱۰۴۵” انیمه “The Promised Neverland”
یتیمخانهای افسانهای با وحشت تمامنشدنی
یتیم خانه را ترک نکنید. این تنها قانون به ظاهر ساده حاکم بر خانهی گریس فیلد در انیمه ناکجاآباد موعود (The Promised Neverland) است. خانهای که شبیه یتیمخانهای افسانهای است. در آن هیچ امتحان سختگیرانهای وجود ندارد و بهعکس، کودکان بیسرپرست در آن احساس خوشبختی میکنند. جشن گرفتن برای هر کودکی که گریس فیلد را ترک میکرد، به معنای ورود او به خانوادهای جدید بود. اِما، نورمن و رِی نیز شخصیتهای اصلی داستان هستند که با صدای زنگ شام در راهروها مسابقه میدهند و ارقامی مرموز روی گردنشان خالکوبی شده است.
تا اینجا همه چیز بینقص به نظر میرسد، تا اینکه اما و نورمن عروسک خرگوشیشان را پشت دروازه جا میگذارند و جسد کانی، کودکی که به تازگی برای خروجش جشن گرفته بودند، را میبینند. اما این پایان ماجرا نیست؛ چرا که همان لحظه، سروکله نژادی از شیاطین نیز پیدا میشود که با خانم ایزابلا، درمورد کیفیت گوشت کانی صحبت میکنند. به این ترتیب و در یک لحظه، تمام تصورات شیرین کودکی همچون گچی شکننده فرو میریزد.
در قسمت اول این انیمه، خبری از خون و خونریزی نیست؛ بلکه بیشتر هدف آن است که بهطرز استادانهای لحظه درهم شکستن معصومیت را به تصویر کشد و نشان دهد که چطور رویای شیرین میتواند به کابوسی دردناک تبدیل شود. در این داستان فرار به مهمترین انگیزه شخصیتهای اصلی داستان تبدیل میشود. اکثر افرادی که ناکجاآباد موعود را تا انتها تماشا کردهاند، در دام قلاب قوی قسمت اول آن افتادند. قسمتی که در آن هر جزییات گرم و دلنشین، ناگهان به تهدیدی هولناک برای شخصیتهای اصلی داستان تبدیل میشود.
۳. قسمت “The Day a New Demon Was Born” انیمه “Code Geass”
کیش و مات با یک فرمان
این قسمت درحالی آغاز میشود که دانشآموزی به نام لولوش از کلاس درسش فرار میکند تا خود را به یک مسابقه شطرنج برساند. در همین حین، سربازان بریتانیایی را میبینیم که زیر یک پل هوایی شورشیان ژاپنی را تعقیب میکنند. از همین شرایط میتوانیم به فضای استعماری حاکم بر داستان انیمه پی ببریم. در میان رگبار گلولهها، دختر غریبهای با موهای سبز ظاهر میشود و قراردادی با پسرک امضا میکند. از اینجا وارد داستان اصلی میشویم.
نیروی گیاس (Geass) فعال میشود و ناگهان سربازان بریتانیایی از یک فرمان مرگبار اطاعت میکنند و مبارزان ژاپنی نیز پا به فرار میگذارند و سروکله شخصیتی نقابدار به نام زیرو (Zero) پیدا میشود. صدای برخورد فلزات رباتهای جنگی (Mecha) به گوش میرسد. نورافکنها نیز شروع به حرکت میکنند و نقاب زیرو پیش از نمایش تیتراژ پایانی، ظاهر میشود. همهچیز خبر از یک شورش بزرگ علیه استعمار میدهد و به این ترتیب بهترین قسمت اول یک انیمه شکل میگیرد.
۲. قسمت “Rebirth” انیمه “Death Note”
دفترچه یادداشت؛ یک نام و پایان زندگی
از همان قسمت اول انیمه شما با شخصیت اول همدست خواهید شد. لایت یاگامی که با نمرات عالی یک روز کسلکننده در مدرسه را میگذراند، ناگهان چشمش به دفترچه سیاهرنگی میافتد که از آسمان به محوطه مدرسه سقوط میکند. لایت که با دیدن این صحنه، حس کنجکاویاش روشن شده است، در زمان استراحت نگاهی به محوطه میاندازد و بالاخره دفترچه مرگ را پیدا میکند. تا اینجا همه چیز گنگ است تا اینکه توضیحات پشت دفترچه به نمایش درمیآید: کسی که نامش در این دفترچه نوشته میشود، باید بمیرد.
با اینحال لایت به توضیحات اهمیت چندانی نمیدهد. دقایق بعدی به افکار او و پرسههای بیهدفش اختصاص پیدا میکند تا اینکه بالاخره شخصیت اصلی داستان تصمیم میگیرد ادعای دفترچه را امتحان کند. گرچه پالت رنگی انیمه سرد و بیروح است اما تصمیم لایت کمی رنگ هیجان به احساس انیمه میپاشد. تصمیمی که باعث مرگ یک انسان میشود. لایت از این اتفاق احساس قدرت میکند؛ احساسی که ریوک را به اتاقش میکشاند تا او را نسبت به استفاده از این دفترچه وسوسه کند. از اینجا به بعد، چارچوبهای اخلاقی رنگ میبازد، وجدان جایگاهش را تسلیم غرور میکند و حس قدرت چشمان بیننده و شخصیت اصلی را کور میکند.
۱. قسمت “To You, in 2000 Years” انیمه “Attack on Titan”
شکست دیوار و فروپاشی جهان
در سایه دیوارهای سنگی بلند، بازارهای صبحگاهی شلوغ و پرصدا زندگی تقریبا آرام مردمان جزیره را نشان میدهد. حتی سربازان نیز شایعاتی که درمورد تایتانها زبانبهزبان میچرخند را مسخره میکنند. ناگهان صدای رعد به گوش میرسد، سنگها فرو میریزند و تایتانی عظیمالجثه همانند شکارچی کهاز بالا به دامهایش نگاه میکند، پیدا میشود.
مردم پا به فرار میگذارند. ارن یگر سوار قایق میشود و مادرش جا میماند و یک تایتان خندان او را شکار میکند. امید میمیرد، نفرت متولد میشود و بهترین قسمت اول در دنیای انیمههای مدرن شکل میگیرد. بعید است بعد از اتماشای ین قسمت، حتی خواب به چشمتان بیاید.
نظر شما درمورد جذابیت قسمت اول و تاثیر آن در پیگیری داستان انیمه چیست؟ به نظر شما کدام انیمه ها بهترین قسمت اول را خلق کردهاند؟ نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: Dualshockers
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
source