به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، گفتگوی ویژه خبری شنبه شب با موضوع ” نقشه راه تحول حوزه علمیه ” با حضور آقای دکتر رحیم‌پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد. متن کامل این گفت‌و‌گو به شرح زیر است

سوال: در برنامه امشب می‌خواهیم راجع به نقشه راه تحول حوزه علمیه صحبت کنیم هفدهم و هجدهم اردیبهشت ماه همایش یکصدمین سال باز تاسیس حوزه‌های علمیه برگزار شد، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیامی را به این همایش داشتند و به محور‌های مهمی اشاره و تاکید داشتند در موضوع نقشه راه تحول حوزه‌های علمیه، آقای دکتر برویم سراغ ابعاد مختلف پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به همایش یکصدمین سال باز تاسیس حوزه‌های علمیه، یک سوال بسیار مهم دارم، شما عضو محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید و خود حضرتعالی طلبه حوزه هستید، بسیاری از موضوعاتی که شاید در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح می‌شود و به تصویب می‌رسد برخی از آنها اختصاص دارد به موضوع و حوزه حوزه‌های علمیه، راجع به این موضوعات چه کردید؟

رحیم‌پور ازغدی: شورای عالی انقلاب فرهنگی مستقیماً مسئولیتی در باب حوزه‌ها ندارد و مسئله حوزه‌ها به مدیریت‌های حوزه و به مراجع محترم مربوط است، اما در جا‌هایی ارتباطات و اتصالاتی بین حوزه علم و فرهنگ و پژوهش که مربوط به این شورا است با نهاد حوزه و شورا ارتباط دارد. بنده طلبه حوزه هستم من درس سطح و خارج حوزه مشهد بودم و سالیانی هم درس خارج، قم بودم و بعد مشهد و بعد تهران بنابراین خودم را در درجه اول طلبه حوزه می‌دانم بعضی از مصوبات اگر بخواهم به طور خاص اشاره کنم، چون فرمودید بنده به عنوان عضو شورا چه کاری توانستم بکنم، کار مهمی نتوانستم، اما آن مقدار که به خاطر دارم بعضی از مصوبات مهم شورای انقلاب فرهنگی که به نحوی با حوزه ارتباط پیدا می‌کرد اصل طرح، پیگیری متنی که تصویب شد و پیش رفت را این توفیق را خداوند به بنده داد و توانستیم در این جهت خدمت کنیم. یکی بحث ماده واحده‌ای بود که در شورای انقلاب فرهنگی تصویب کردیم که تقریباً هم اصل ماده و پیگیری‌هایش را خود بنده با کمک دوستان انجام دادم و آن این بود که حوزه‌های علمیه باید نظم علمی و نظارت دقیق علمی داشته باشد، اما ضرورتی ندارد که تابع تصمیمات دولتی و حکومتی باشند، تابع وزارت علوم یا نظام دانشگاهی باشند و حوزه باید استقلالی داشته باشد؛ لذا یک ماده واحده‌ای را پیشنهاد کردیم و نوشتیم و تصویب شد خیلی سال‌ها پیش که کلاً حوزه با رعایت معیار‌های علمی کل امتیاز مجلات علمی پژوهشی از مدارج علمی طلاب و فضلا و هرچه که مربوط به اعتبارسنجی علمی آموزش و پژوهش حوزه‌ها است مستقلاً به عهده خودشان و با ملاک‌های حوزوی باید باشد و الحمدلله کار مهمی بود و تقریباً راه را برای حوزه‌ها باز کرد که نیازمند نباشند سر هر چیزی بیایند تهران از دولت و وزیر و شورای انقلاب فرهنگی و اینها اجازه بگیرند، خود آنها صاحب مبانی هستند یا کرسی‌های آزاد اندیشی و مناظره کرسی‌های نظریه پردازی بنده به لطف خدا در اینها هم نقش داشتم و سه نوع کرسی در شورا تصویب شد هم برای حوزه و هم برای دانشگاه و کرسی‌های آزاد اندیشی یا مناظره یا نظریه پردازی در فقه و أصول، در فلسفه، در کلام، تفسیر، حدیث مستقلاً طبق این مصوبه شورای انقلاب فرهنگی اعلام کرد که اینها کل سیاست‌ها و نظامات و پیگیری اش مربوط به حوزه است و ما باید کمک کنیم، اما حوزه باید در این جهت مستقل باشد. چند روز پیش یک از خبرنگاران شما شورا آمده بود یک مرتبه سرزده من داشتم می‌آمدم بیرون یک مرتبه گفت خانه گفت‌و‌گو چه شده است، من اینجا این توضیح را بدهم، چون این هم به حوزه و هم به دانشگاه مربوط است خانه گفت‌و‌گو که مصوبه شورا است، خانه ملی گفتگوی آزاد فرق می‌کند با آن کرسی‌ها گزارش خبری هم که امروز دوستان به من نشان دادند و دیدم نشان می‌دهد که خود دوستان صدا و سیما هم نمی‌دانند خانه گفت‌و‌گو از چه سنخی است، فکر می‌کنند قرار است بروند در کوچه‌ها و خیابان‌ها و بخش‌های تریبون آزاد یا مناظره‌هایی که قبلاً هم بوده است، خانه گفت‌و‌گو از آن سنخ نیست بحث‌های مناظره و بحث است در حوزه‌های سیاسی، در حوزه‌های عمومی مشکلات اجتماعی یا مناظره‌ها و میزگرد‌هایی که در صدا و سیما برگزار می‌شود یا در دانشگاه‌ها یا حوزه یا دوره انتخابات همه اینها در ذیل آن کرسی‌ها است که قبلا تصویب شده است. 

<div id=”video-display-embed-code_12310441″><script type=”text/JavaScript” src=”https://www.iribnews.ir/fa/news/play/embed/4520124/12310441?width=600&height=350″></script></div>

سوال: یعنی یک موضوع نو و تازه متولد شده است یا نه در ذیل موضوعاتی است که شاید قبلاً اتفاق افتاده است؟

رحیم پور ازغدی: خانه گفت‌و‌گو، چون الان هم فعال شده موضوعاتش و مخاطبینش حوزوی و دانشگاهی هستند یکی از دوستان پرسید چقدر اداره، چقدر نیرو، چقدر کارمند، ما نه یک ریال پولی داریم بودجه‌ای الان دست ما است هیچ و نه نیرویی، فقط یکی از دوستان دبیرخانه شورا و یک محلی که چند اتاق دارد در اختیار است بنابراین عملاً هیچ بخشی از بیت المال و حکومت در اختیار خانه گفت‌و‌گو قرار نگرفته که ما بخواهیم الان جوابی پس بدهیم و بیشتر هم روی روابط است. سه قوه هم در این خانه نماینده دارند این نهاد سه کار زمین مانده است که جدا از این میزگرد‌های سیاسی و تلویزیون دانشگاه‌ها و کرسی‌ها است آن سه تا که موضوع بحث ما نیست فقط اشاره می‌کنم که دوستان همه در جریان باشند یکی مشکلات اجتماعی که مسئولین دیر می‌فهمند، مردم هم توضیحات مسئولین را درست و به موقع نمی‌شنوند و انتقاد می‌خواهد تبدیل شود به خشونت، کسی نمی‌آید درست اینها را به هم برساند افکار عمومی را که هم معلوم شود مسئولین کجا کوتاهی یا خطایی یا خدای نکرده خیانتی چیزی شده، کجا دارند خدمت می‌کنند و آن بخش از مردم که خبر ندارند باید مطلع شوند یک کار خیلی مهم و سختی است که ما تا الان چنین نهادی نداشتیم که افکار عمومی مشکلاتشان ملی یا محلی مستقیم با مسئولین اصلی رو در رو قرار داد مدیریت شود بدون کف و سوت و سر و صدا، ضمن این که خانه گفت‌و‌گو جلساتش در ملاء عام در دانشگاه و خیابان برگزار نمی‌شود مناظره برای مناظره، بحث برای بحث نیست بحث برای حل مشکلات است. نوع دوم آن هم اختلاف نظر‌هایی که بین نهاد‌های حاکمیتی است هر کدام جدا حرف خودشان را می‌زنند و بعد مردم را گیج می‌کنند، یک مسئولیت دیگرش این است که تصمیم گیران اصلی را در یک اتاق گفت‌و‌گو بنشاند راجع به مسائل و مشخصا بگویید شما چه می‌گویید، شما چه می‌گویید، استدلال شما چیست، چرا آن غلط است، چرا این درست است، به یک جمع‌بندی برسید آن وقت معلوم شود ما هم قضاوتی نمی‌کنیم ما فقط شفاف سازی و جمع‌بندی و گزارش به افکار عمومی و مردم در حد توانمان خواهیم داد این هم جایش خالی است یعنی نهاد‌های عمومی هستند که باید این کار را بکنند ولی آنها حقوقی هستند و به مردم اصلاً گزارش شفاف نمی‌دهند و نمی‌توانند بدهند یک عده هم هستند بحث‌های رسانه‌ای و افکار عمومی است ولی اصلاً هیچ چیز از آن معلوم نمی‌شود حالا ده‌ها مثال داریم این هم نوع دوم، نوع سوم مباحث تئوریک و نظری در مسائلی که انضمامی است نه انتزاعی یعنی یک بحث فکری است، اما جامعه گرفتار این سه تا آنجا است که حتماً یک رکن آن حوزه‌ها است یا مثلاً بحث علوم انسانی که به حوزه و دانشگاه مربوط است، هیئت ارتقا علوم انسانی این هم طرحش و هم ماده‌اش که در شورا تصویب شد کاری بود که بنده انجام دادم یا مرکزی را پیشنهاد دادم، چون فرمودید کار‌های خودت را بگو دارم عرض می‌کنم تا حد توانم به وظیفه طلبگی‌ام عمل کردم، ترجمه، اینکه علوم حوزوی، تولیدات حوزه‌های ما و تولیدات علوم انسانی دانشگاه‌های ما اینها در سطح جهان اصلاً منعکس نمی‌شود و لذا مرکزی باید درست شود که اینها را ترجمه کند و دنیا فقط صدای سیاسی ما را نشنود، صدای علمی و علوم انسانی و صدای حوزه و دانشگاه را هم بشنود مواردی از این قبیل را در حد توان ما در شورا انجام دادیم.

سوال: رهبر معظم انقلاب اسلامی به همایش یکصدمین سال باز تاسیس حوزه‌های علمیه پیامی را اشاره داشتند و در این پیام نکات بسیار مهمی را متذکر شدند، منشور حوزه‌های علمیه پیشرو و سرآمد را به آن اشاره کردند، حوزه علمیه موفق، بحث تحول در حوزه‌های علمیه مهم‌ترین محور‌هایی که حضرت آقا در این پیام اشاره کردند بایسته‌ها و الزاماتش کدام‌ها هستند اصلاً بپردازیم به اهمیت این پیام در ابعاد و محور‌های مختلف آن.

رحیم‌پور ازغدی: من چند نکته از پیام ایشان را علامت زدم که یک توضیح اجمالی عرض کنم، یکی اینکه بعضی‌ها فکر می‌کنند حوزه یک مدرسه است یک دانشگاهی است مثل بقیه دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها، این اولین خطا است که ایشان در پیام می‌گویند که حوزه حداقل پنج نهاد است. پنج کار مهم بر عهده‌اش است و هیچکس غیر از حوزه این پنج کار را نمی‌تواند انجام بدهد این از اهمیت کار حوزه است که یک مدرسه معمولی برای درس و بحث نیست، به علم مربوط است، عدالت، معنویت، کارکرد‌های اجتماعی، سیاسی دارد ابعاد مختلفی دارد که حالا ایشان ۵ محور آنجا می‌گویند یکی اینکه این حوزه باید هزار متخصص را از جهاتی ۵ رشته، از جهاتی جزئی وارد شویم در ۱۲ رشته باید متخصص تربیت کند و این کار خیلی مهمی است متخصصی که شما می‌دانید یک طلبه تا وقتی که مجتهد می‌شود در ۱۰، ۱۲ رشته ۳۰ سال، ۴۰ سال زحمت می‌کشد کسانی که واقعاً بتوانند، حالا افرادی هم داریم مثل هر نهاد دیگر درس نمی‌خوانند تنبلی می‌کنند تظاهرشان بیشتر از دانششان است ولی اصل کار یک کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است، یک بعد آن تخصص‌های مختلف است و یک بعد آن تربیت نیرو‌هایی که هم معنوی انسان باشند با تقوا باشند و هم در عین حال کارآمد باشند ما معمولاً آدم‌ها را تقسیم می‌کنیم می‌گوییم یا کارآمد است ولی به لحاظ معنوی مشکوک است و نمی‌شود به آن اعتماد کرد، متخصص است ولی نمیشود اعتماد کرد از تخصصش ممکن است علیه جامعه و به نفع منافع شخصی خودش استفاده کند یا اگر مقدس و متدین است معلوم می‌شود خیلی عرضه ندارد و به درد نمی‌خورد، جمع این دو که کارآمدی و معنویت و تقوا این هم کار بسیار سختی است که کسانی تربیت شوند که بتوانند جامعه را به لحاظ معرفتی دینی و اخلاقی هدایت کنند یک کار خیلی سختی است و کسانی که روحانی واقعی هستند از خیلی از مزایا در زندگی‌شان گذشتند و می‌گذرند، مردم این را هم بدانند طلبه‌های ما پایین‌ترین سطح زندگی را در این جامعه دارند، ۹۵،۹۰ درصد طلبه‌های ما حتی تا سن بالا می‌روند، خانواده دارند اینها در زندگی هیچ چیز ندارند یعنی اگر آنها بگویند اینها چقدر شهریه می‌گیرند کسی باور نمی‌کند بنابراین با این مشکلات گاهی توهینی، اذیتی، مشکلات زندگی همه اینها است در عین حال بخواهد ۲۰ سال، ۳۰ سال شبانه روز درس هم بخواهد و بعد هم توقعی که از او است این است که گناه نکن، فاسد نباش، الگوی اخلاقی باش، اینها کار سختی است بنابراین حوزه چنین رسالت‌هایی دارد یکی هم اینکه حوزه خط مقدم جبهه در برابر استعمار، استبداد و مفاسد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی در پیام هم ایشان گفتند امام هم در منشور روحانیت می‌گویند مردم باید بدانند یعنی آنهایی که می‌دانند که می‌دانند، آنهایی که نمی‌دانند هم بدانند یعنی هیچ مقطعی از تاریخ کشور ما نبوده در طی قرن‌ها که استبداد یا استعمار یا فساد یا مشکلی پیش آمده باشد و رهبرانش علمای دین نباشند اولین شهدا را آنها ندهند یعنی شما ببینید در قضیه تنباکو اولین شهید طلبه‌ها و علما هستند، در قضیه مشروطه اول شهید طلبه است انقلاب ما ۱۵ خرداد اولین شهید طلبه است سال ۵۶ که انقلاب شروع شد اول شهید طلبه است یعنی در صف مقدم درگیری با استبداد و استعمار باید باشند یکی هم تولید علم و تولید فکر فقط نباید دروس گذشته را هی بخوانی و تکرار کنی باید حرف تازه بزنی، اما بر همان مدار الهی بنابراین در کنار این درگیری‌های اجتماعی، عدالت خواهی باید در دل مردم باشی رابطه روحانی با مردم مثل رابطه ماهی با آب است با اقیانوس است، روحانی که از توده مردم به خصوص محرومین و فقرا فاصله بگیرد کارکردش مخدوش می‌شود انبیا همه با اینها بودند، پیامبر اکرم (ص) یک وقتی رو کردند به اشراف و سرمایه‌داران مکه یک عده آمده بودند پیش ایشان از مکه آمدند مدینه آن اواخر گفتند که ما حاضر هستیم مسلمان بشویم فقط ما با این گداها، برده‌ها و کارگران قاطی نشویم مثلاً یک مسجد بزرگان باشد یکی مسجد مردم عوام مثلاً این فرد کارگر من بوده، برده من بوده من با این وضعم چطور بیایم کنار او بنشینم، لباس‌های من کجا لباس‌های او کجا، نقل شده پیامبر در ذهنشان مرور کردند که آیا برای جذب اینها می‌شود این هزینه را پرداخت با این که اصل آن بندگان صالح خدا هستند آیه نازل شد که مبادا آنها را طرد کنی به خاطر اینها، به آنها بگو اگر مسلمان هستی مسلمان ما فاصله‌های طبقاتی فقیر، دارا، زن، مرد، این نژاد، آن زبان، ما همه برادر و خواهر هستیم این حرف‌ها را نداریم این آیه که نازل شد نقل شد پیامبر (ص) به شتاب آمدند سراغ اهل سفره که مستضعفین بودند بیرون مسجد فرمودند معکم محیا و معکم ممات، زندگی با شما، مرگ با شما، زندگی در کنار شما مرگ در کنار شما این شعار روحانیت باید باشد و اغلبشان بودند آن روحانیونی که رفتند سراغ زندگی‌های اشرافی و به سرمایه‌داران چسبیدند و دنبال آنها راه افتادند و یک دین راحت طلبی اشرافی شروع کردند تئوریزه کردن، اینها کسانی هستند که مصداق بلعم باعورا امروز می‌شود که قرآن لعنشان کرده و تعابیر تندی راجع به آنها به کار برده و در روایت هم همینطور.

سوال: الان دارید اشاره می‌کنید به ارتباط روحانیت و حوزه با مردم، بخشی از مردم به اسم نسل جوان اینجا خیلی حائز اهمیت است این ارتباط چطور باشد یا در این نقشه راه تحول در این منشوری که حضرت آقا ترسیم کردند این ارتباط چگونه باید شکل بگیرد؟

رحیم پور ازغدی: یک بعد آن مربوط می‌شود به شناخت جامعه اگر عالمی متخصص و با تقوا باشد ولی بین خانه یا حجره‌اش با مدرسه در رفت و آمد باشد نمی‌تواند بفهمد که با چه کسی دارد حرف می‌زند لذا ایشان یک تعبیری هم دارد به روحانیون می‌گوید نگذارید ذهنتان را راجع به جوانان خراب کنند که فکر کنید اینها همه مثلاً فاسد بی دین از دین برگشته‌اند و به درد نمی‌خورند، یک اقلیت فاسد هستند که همیشه بودند و در جوامع هستند و ممکن است بیشتر هم بشوند اینها در رسانه‌ها و فضای مجازی هم بیشتر ظهور دارند ایشان تعبیرشان این است اکثر جوان‌ها ممکن است متشرع، مذهبی و مقید نباشند و خیلی اطلاعات دینی نداشته باشند، اما یک، قلباً بچه‌های پاکی هستند برخی حقیقت را می‌شنوند با استدلال می‌شنوند لجاجت و مقاومت نمی‌کنند، دوم اینکه ضریب هوشی بالایی دارند این صحنه گفت‌و‌گو با مردم و جوانان صحنه بی‌رقیبی نیست یک زمانی بود که کس دیگری نبود یک رسانه ۱۰۰ سال، ۲۰۰ سال پیش منبر بود و یک روحانی محل بود و مردم امروز که اینطور نیست. امروز وسط صد‌ها بلکه هزاران صدا شما باید با این نسل حرف بزنید و، چون صدا اگر معنویت، عدالت و عقلانیت اگر صداقت و شفافیت باشد وسط همه این صدا‌ها صدای حق به گوش این بچه‌ها می‌رسد شما دیدید در ۵۰۰،۶۰۰ دانشگاه در آمریکا دانشجو و استاد دیگر آنها که آموزش اسلامی ندیده بودند ولی فطرت دارند آگاهی که به آنها می‌رسد این دیکتاتور رسانه‌ای غرب که آزادی بیان می‌گوید ولی نمی‌گذارد هیچ حرفی غیر از حرف آنها به گوش کسی برسد به محض اینکه رخنه‌ای باز شد صدا رسید، شما دیدید آنها پنج، شش هزار استاد و دانشجو را در آمریکا بازداشت کردند الان دارند از دانشگاه‌ها گروه گروه آنها را بیرون می‌کنند اخراج می‌کنند اعلام کردند، چون به اسرائیل توهین کردید حق استخدام هیچ جا ندارید، شرکت‌های خصوصی و دولتی آنهایی هم که از کشور‌های دیگر به آمریکا آمده‌اند اخراج می‌شوند همین امروز دانشگاه کلمبیا صبح و دیروز دیدید ده‌ها و صد‌ها نفر را دارند می‌گیرند این نشان می‌دهد جوان‌های ما که از جوان‌های شرق و غرب، جوان‌های استرالیا، ژاپن که آمدند به خیابان آنها که دیگر سیاسی نبودند ایشان می‌گوید جوانان امروز ضریب هوشی بالا ارتباطات و اطلاعاتشان زیاد است فقط هم صدای شما را که نمی‌شنوند صد تا صدا دارد به گوششان می‌رسد بعضی از آنها هم خیلی جذاب‌تر است ولو حرف مفت است ولی جذاب است؛ بنابراین باید یاد بگیریم اول نسبت به این نسل بدبین نشویم اینها بچه‌های خودمان هستند اکثرشان بچه‌های خوبی هستند من این را خودم تجربه کردم نه الان دهه ۷۰، دهه ۸۰ گاهی دانشگاه کشور‌های مختلف دعوت می‌کردند در بدترین شرایط می‌دیدم، یکی را تعریف کنم همین اوکراین در دانشگاه کیف دعوت کرده بودند دپارتمان فلسفه داشت رفته بودیم جلسات پرسش و پاسخ هم گذاشتند دختر خانومی گفت چرا خانم‌های ایرانی حجاب دارند، کچل هستند؟ زشت هستند؟ گفتم نه اتفاقاً اگر کسی کچل یا زشت باشد که مرد‌ها به آن نگاه نمی‌کنند اصلاً خیلی حجاب بر او واجب نیست حجاب برای افرادی است که جذابیت دارند لذا قرآن کریم هم می‌فرماید پیر شدی حجاب به آن سفتی نیست بعضی‌ها جوانی شل هستند پیر می‌شوند حجاب دارند، پیر که می‌شوند کسی خیلی نگاه نمی‌کند که حجاب لازم باشد مگر آنجا باز پیرمردی چیزی پیدا شود که از خیر او هم نمی‌گذرد، آن جا راجع به حجاب صحبت کردم ۵،۶ نکته را گفتم همه دختر و پسر بلند شدند کف زدند برای حجاب. خیلی جالب بود برای من واقعا، سه چهار تا استدلال کردم برای شان، بعد گفتم که آمدند جلو، آمدند با ما عکس بگیرند و فلان، گفتم این حرف‌هایی که من زدم، واقعا قبول داشتید، گفتند همه درست بود و همه برای دفاع از زن بود.

ما می‌فهمیم توهین به زن این جا، می‌خواهم بگویم سادگی، در صورتی که فطرتش پاک است به دوست پسرش آمده بود جلوی من، گفت همین لباس‌های خانم‌های ایرانی است که من بپوشم.

گفتم من جایی که می‌روم لباس‌های خانم‌ها را نمی‌برم و گفتم که لباس خانم‌های ما مثل شماست ولی حریم خصوصی و بیرونی داریم، آن‌ها لباس خصوصی شان همان است که شما می‌پوشید و بیرون می‌آیند لباس پوشیده می‌پوشند، مرد نباید نگاه جنسی داشته باشد و زن باید مراعات کند. باور می‌کنید با همان جلسه نیم ساعته این خانم با دوست پسرش، جلوی میز هم پر این دختر‌ها بود.

گفتم لباس خانم‌های ایرانی برای چه می‌خواهید، گفت وقتی با این دوست پسر می‌رویم برقصیم، می‌خواهیم لباس خانم‌های ایرانی را بپوشم که سنگین باشم؛ بنابراین به جوانان ایران بدبین بودن بزرگ‌ترین نقصش این است که اولا جامعه زمان شاه، هزاربار کثیف‌تر بود و من مدرسه راهنمایی می‌رفتیم مشهد، زنگ تفریح بچه‌های مان یک عرق فروشی بود نزدیک بیمارستان، زنگ تفریح بچه‌ها می‌رفتند عرق می‌خوردند برمی گشتند. مردم پرورشی هفته‌ای یک بار از بچه‌های کلاس گزارش می‌خواست که این هفته با دوست دخترتان کجا رفتید و چه کردید، هر هفته عزا داشتیم که چه بگوییم، نمره نمی‌دهد، یک ارمنی راست می‌گفت و سی چهل تا از این بچه‌های کلاس می‌رفتند مدرسه دخترانه و می‌گفتند که دوست دختر داریم، معلم می‌فهید دروغ می‌گویند. آن جامعه‌ای که امام می‌گفت مشروب فروشی ها، فاحشه خانه‌ها شلوغ‌تر بود از مسجد‌ها و کتابخانه ها، چطور از آن جامعه این انقلاب بیرون آمد و بچه‌ها عوض شدند و نماز شب خوان شدند و در جبهه فرمانده گردان شدند. از آن طرف آدم‌هایی که فعال و متدین و یک دفعه لگد می‌زند به همه چیز و چیز‌هایی می‌گوید که کافر حربی هم نمی‌گوید، این همه عقده و کینه.

آدم‌ها ثابت نیستند و تغییر می‌کنند، این اتفاق‌هایی که از دانشگاه‌هایی آمریکا و اروپا تا اندونزی و ژاپن افتاد علیه همه رسانه‌های غرب بود. این‌ها همه جوان هستند، به قول بعضی‌ها مگر این جوان‌های نسل زد غرب اتفاقا ضد اسرائیلی و طرفدار فلسطین هستند، چون تابع کلیشه‌ها نیستند. همه نسل ها، ما خودمان زمان نوجوانی مان نسل زد آن موقع بودیم دیگر، نسل زد هر دوره‌ای نسل زد جوان که می‌آید، وضع را نمی‌پذیرد و می‌خواهد تغییر دهد. رهبری به روحانیون پیام می‌دهد که مراقب باشید شما را به جوانان بدبین نکنند، این‌ها که همه بی دین هستند، زمان شاه که کسی این مسائل برایش مطرح نبود، او جامعه تغییر داد، الان که خیلی وضع بهتر است فریب نخورید که این‌ها اکثریتی هستند، ممکن است بعضی از مسائل شرعی را رعایت نمی‌کند، اطلاع ندارد، تربیت نشده و یک کم تنیل است و این‌ها قابل تغییرست، یکی هم بفهمید در جامعه چه خبر است. یعنی بنده خودم با این که در تمام این سال‌ها ارتباط داشتم با جوان‌ها در دانشگاه و حوزه و کمابیش هنوز ارتباط دارم، دیدم که چطور اکثر این‌ها وجدان‌های پاک ولی گاهی مسائلی است که من احساس می‌کنم که چیز‌هایی می‌گویند که من برای اولین بار می‌شنوم، در این فضای مجازی انواع بازی ها، انواع فیلم‌ها و مسائل گاهی از بچه‌های که سن شان کمتر از من است، گوش می‌کنم و یاد می‌گیرم.

رهبری به روحانیت می‌فرمایند که مراقب باشید از مردم فاصله نگیرید، مشکلات را تحمل کنید، انبیاء همه مشکلات داشته‌اند، قرآن کریم می‌فرماید پیغمبری نیامده الا این که مشکلات را تحمل کنید، نترسید از این حرف ها. خودتان را پاک نگه دارید، خداوند کار را حل می‌کند و از بدترین محیط‌ها و خانواده‌ها بهترین و شریف‌ترین آدم‌ها می‌آیند بیرون. بدبین نبودن و این که بدانید در جامعه چه خبر است، بعضی از آقایون هیچ خبر ندارند، بچه خودش چکار می‌کند، فامیل خودش، خانواده خودش خبر ندارند دیگر.

بعضی‌ها این جوری هستند، ولی در جریان بودن، بیرون چه می‌گذرد، تهدید‌ها و فرصت‌های چیست، به کی‌ها باید بدبین باشید بازی شان را نخورید و به کی‌ها خوشبین باشید. یک عده‌ای که از آخوند‌ها که از اول با امام با آن‌ها مخالف بودند، امام در منشور روحانیت تعابیر خیلی مهمی به کار می‌برد و می‌گوید که این‌ها زمان شاه می‌ترسیدند، یک کلمه حرف نمی‌زدند، هر چه می‌گفتیم که یک انتقاد و یک نهی از منکر کوچکی، نه یک شاه شیعه در دنیا بیشتر نداریم که، شاه شیعه فاسد، قمارباز وطن فروش، امام می‌گفت من در حوزه بیشتر اذیت می‌کردند وقتی دعوت به عدالت و نهی از منکر می‌کردند این‌ها به ما‌ها اتهام می‌زدند که این‌ها آخوند سیاسی هستند و از عدالت می‌گفتیم که این‌ها کمونیست هستند، در منشور روحانیت است، می‌گفتیم جنگ شیعه سنی راه نیاندازید می‌گفتند این‌ها وهابی هستند. جالب است که امام می‌گفت که به ما می‌گفتند کمونیست و هم وهابی خیلی چیز جالبی است، این‌ها بیسواد هستند، این‌ها آخوند انگلیسی هستند و این‌ها می‌خواهند حوزه را سیاسی کنند، این هم که می‌گویند حوزه سیاسی نبوده، همین مرحوم آقا شیخ عبدالکریم که مجدد یا موسس حوزه بوده، ایشان شاگرد میرزای شیرازی است، شاگرد شیخ فضل الله نوری است، شاگرد آخوند خراسانی است. هیچ کدام از این‌ها غیر سیاسی نیستند، میرزای شیرازی فتوای تنباکو و آن جنبش عظیمی که اولین شکست بزرگ استعمار انگلیس و استبداد بود و حضور قوی مرجعیت و مردم، پیروزی بسیار بزرگ، رهبرانش همه علما بودند و آقاشیخ عبدالکریم شاگرد میرزای شیرازی و دستیار ایشان، در قضیه مشروطه آن مسائل مشروطه ایشان دیده کامل، وقتی انگلستان عراق را اشغال کرده، در جنبش نیمه شعبان نجف، همین آقای آیت الله حائری این هم حکم جهاد داده و درگیر جهاد بوده و با انگلیسی‌ها جنگیدند، محمدتقی خوانساری که از همراهان ایشان است در تاسیس قم ایشان مسلحانه با انگلیس‌ها جنگید و اسیر شد و انگلیس‌ها چهار سال تبعیدش کردند به هند، بعد از آن جا که برگشت قم پیش آقای اراکی که جزو موسسین حوزه علمیه قم هستند و این‌ها سیاسی نبودند،

<div id=”video-display-embed-code_12310444″><script type=”text/JavaScript” src=”https://www.iribnews.ir/fa/news/play/embed/4520124/12310444?width=600&height=350″></script></div>

مرحوم بافقی که از همراهان مرحوم آقای حائری است. ایشان رضاخان زن و بچه اش را بی حجاب فرستاد که بگوید مذهبی هستیم و در عین حال حجاب نباشد، حرم حضرت معصومه (س) بی حجاب. این آخوند رفت جلوی خانواده، گفت این‌ها خانواده رضاشاه هستند و گفت شما کارتان خلاف شرع است، به هیچ حقی شما حجاب برمی دارید می‌آیید در قم. رضا خان خودش از تهران بلند شد آمد توی حرم، این شیخ را کتک زد، با لگد و مشت و چوب که ایشان اصلا ناقص شد، این حوزه قم را این‌ها راه انداختند. حتی آقای آیت الله بروجردی که بعضی‌ها می‌گویند ایشان سیاسی نبود. مرحوم پدر ما تعریف می‌کرد می‌گفت آقای بروجردی کاملا مسائل سیاسی می‌فهمید و حضور داشت منتها نگران این بود که حوزه قم تازه راه افتاده، رضاخان و رژیم پهلوی انگلیس‌ها تحت اشغال بود مسلط هستند، این‌ها دنبال یک بهانه هستند، این‌ها حوزه سامرا و نجف و کربلا در عراق منهدم کردند، انگلستان، چون آن جا و ایران را همزمان گرفت، نفت در ایران و عراق همزمان کشف شده بود و عثمانی فروپاشید و همان موقع علمای ما درنجف علیه انگلیس، فرانسه، ایتالیا علیه همه این‌ها اعلام جهاد کردند، چون این‌ها الجزایر، تونس، لیبی همه این‌ها را اشغال می‌کردند. علیه این همه حکم جهاد دادند، راجع به اقتصاد می‌گفتند تحریم شد لباس، راجع به خانم‌ها یک چیزی بگویم، وقتی که مراجع اعلام کردند اقتصاد ما نباید دست دشمن بیافتد، کمک کنید به تولید داخلی، این کالا‌های انگلیسی و غربی می‌آورند این جا، مواد خام می‌برند و جنس‌های بنجول شان به شما می‌اندازند، خانم‌ها در همین تهران و بعضی از شهر‌ها قیام کردند و آمدند در خیابان ها، بعضی از خانم‌ها اسلحه کلت داشتند، آمدند جمعیت خانم‌ها همین‌ها که جلوی کالسکه شاه گرفتند و شعار دادند که فلان عالم که بازداشت کردی، آزاد کنی، مجبورش کردند آزاد کند، این‌ها ریختند در بازار تهران مغازه به مغازه کالا‌هایی را که اگر انگلیسی غربی داشت، می‌گفتند باید از مغازه بیرون بریزی والا جنس‌ها آتش می‌زنیم، این‌ها در منابع تاریخی بعضی از خانم‌ها مسلح بودند با کلت، که حق ندارید جنس‌های انگلیسی و غربی بیاورید و اقتصاد ما نباید دست انگلیس‌ها باشد، در تنباکو خانم‌ها حتی تا کاخ شاه فتوا عمل می‌کنیم و این نقش این‌ها بوده است.

بخشی از این که می‌گویند که آخوند‌ها از وقتی که آخوند سیاسی شد و امام آمد و فلان، آقای بروجردی حرفش این بود که اولا همان آقای بروجردی و سر قضیه حجاب آقای حائری و سر قضیه بهائی‌ها با شاه تهدید هم کردند، ولی بیشتر جلو نمی‌رفتند، چون معتقد بودند که نمی‌شود، نه این که نباید، نباید یک چیز است، نمی‌شود یک چیز است.

وقتی نمی‌شود شما محدودیت دارید و وظیفه ات کمتر است، امام یک فرقش با همه این آقایون این بود که می‌گفت نمی‌شود، هزینه اش را بدهید، البته آن زمان حتی امام هم می‌آمد، همین امام بعدی هم می‌آمد شاید جواب نمی‌گرفت، آن موقع که امام جوان بود و سنش کمتر بود و این مقدار هم شناخته شده بود.

امام کاری کرد که هیچ یک از مراجع علما که همه مردمی بودند و ضد استبداد در حد توان شان، امام این کار کارستان را کرد و توکلش به خدا بود. شجاعتش و اعتمادش به مردم و هوشمندی اش این‌ها به کمک آمد و این کار شد. آقای حائری، کاملا حامی آقای بروجردی بود و آقای بروجردی کاملا حامی آقای خمینی، شاید امام به درس آقای بروجردی نیازی نداشت ولی می‌رفت حمایت می‌کرد.

این‌ها اهل این که حرکات سیاسی که بعدا امام کرد و آن زمان آیت الله کاشانی و نواب می‌کردند، نبودند، مصلحت نبود شاید، موقعیت شان جور دیگری بود، مثلا آقای بروجردی گفته بود که ما اگر همچین کاری بخواهیم بکنیم، این حکومت را که ما نمی‌توانیم سرکوب کنیم، همین حوزه را هم از بین می‌برند، این را نگه داریم و اگر نگه نمی‌داشتند بعدا انقلاب اسلامی متولد نمی‌شد.

من این را نمی‌گویم هرکسی هرکاری که کرده صددرصد درست بوده، نتیجه نمی‌شود گرفت که آقای حائری سیاسی نبوده، کجا نبوده است، ایشان حکم جهاد علیه انگلیسی‌ها داد در عراق، آقای نائینی تنیبه الامه را نوشته و یک درس خارج فقه سیاسی در آن زمان، مرحوم آخوند سیاسی در تمام مسائل دخالت کرد به عنوان مرجع و ایشان، مرحوم نائینی و مرحوم عبدالله مازندرانی فتوا داد، تقی زاده را تکفیر کرد به خاطر خیانت هاش، لباس‌های خارجی و محصولات خارجی را تحریم کرد، حتی ایران اشغال شده بود مرحوم آخوند صاحب کفایه اعلام کرد که من فردا ایران برای جهاد، شب این را گفت و فضلای نجف همه آماده شوند که صبح بیایند به ایران.

صبح جنازه آخوند خراسانی را رفتند در خانه اش و معلوم بود کشته شد، پسر ایشان مبارز بود که بعدا تسلیم شد و یک پسر ایشان بود که در مشهد در قضیه قیام گوهرشاد حکومت گرفت و با آمپول هوا شهید کردند.

آقای حائری شاگرد شیخ فضل الله نوری است که یک کسی مجاهدتر از او نبود از رهبران مشروطه و بعدا از منتقدان مشروطه و مسائلی که پیش آمد.

یکی یکی این‌ها هرکدام اسم ببرید که همه درد دین و درد مردم داشتند البته با تفاوت هایی، آن‌هایی که یک مقداری درگیر نمی‌شدند می‌ترسیدند که همین مقدار حوزه راه می‌افتد، رضاخان آمد به دستور انگلیسی‌ها کل آخوند را خلع لباس کرد، مدارس علمیه و حوزه را همه بست، حرم امام رضا را مدتی تعطیل و موزه کرد، هفته‌ای دو روز عصر‌ها بلیط بخرند، ساختمان‌ها ببینند و سلامی بدهند، مثل مسجد‌های ترکیه، زنان کشف حجاب کردند، با کتک و مجروح و از سقط جنین تا عصبی، مرحوم مادر بزرگ من می‌گفت من سال‌ها از خانه بیرون نیامدیم، خودمان خودمان را حبس کردیم، زیارت حرم امام رضا (ع) با سرعت با محافظ سریع سلام دهیم بیاییم.

آن فضا که امام گفت حوزه‌ها را بسته بودند و طلبه‌ها خلع لباس و تحت تعقیب و بازداشت و چند تا طلبه در فیضیه روز‌ها به باغ‌های اطراف و هوا تاریک می‌شده می‌آمدند این جاو در آن فشارها، حوزه عراق منهدم شده بود تقریبا، حوزه سامرا، کربلا و نجف انگلیس‌ها کوبیده بودند و خیلی از علما را گرفتند، کشتند و تبعید کردند، در ایران و در قم این حوزه راه افتاده و طبیعی است که در این شرایط اوضاع همه به ضرر است، این تنها باریکه‌ای که برای تنفس است این را حفظ کنند.

امام یک جا می‌گوید که آن کاری که حائری یزدی کرد کار درستی بود و اگر من هم بودم آن کار را می‌کردم و ایشان اگر جای من بود، ایشان هم کار من را می‌کرد و این مقدمات باعث شد این اتفاقات افتاد.

نکته دیگر امام می‌گوید مردمی بودن یک چیز است و عوام زده بودن و مرید بازی یک چیز دیگر است.

من دیدم بعضی از این آخوند‌های زمان شاه برای شاه پاچه خواری می‌کردند شاه را دعا می‌کردند و پول می‌گرفتند و ساواکی بودند، اسلام سیاسی یک کدی است که دشمن ساخته است، یک اسلام سیاسی داریم، یک اسلام فلسفی عقلی داریم، یک اسلام تجربی عرفانی داریم، اسلام سنتی، مدرن و نمی‌دانم بنیادگرا، همه این‌ها ساختگی است و تقسیماتی است که برای تحریف دین درست کردند.

اسلام هم سیاست دارد، هم اخلاق و معنویت دارد، هم فلسفه و مباحث عقلی دارد، هم عرفان دارد، هم سبک زندگی عمومی، اقتصاد و بازار و فلان، این نکته‌ای است که عده‌ای می‌گویند امام نماینده اسلام سیاسی بود، آقای حائری نماینده اسلام سنتی بود، آقای بروجردی، این‌ها هم من درآوردی و توهین و تهمت است، هم توهین به حائری و بروجردی و هم توهین به امام و هم به رهبری است، ما چند تا اسلام نداریم.

اسلام متجدد، اسلام بنیاد گرا و اسلام سنتی، اسلام سنتی یعنی همان اسلام قدیمی است که اصلا زمان را نمی‌شناسد که این‌ها با آن مشکلی ندارند.

اسلام بنیادگرا آن اسلامی است که مبانی اش سنتی است ولی ابزارش مدرن و غربی است و این‌ها خطرناک است، چرا که این‌ها موی دماغ استعمار و استبداد می‌شوند و مظهر آن خمینی است.

الان آقای سیستانی که شاگرد آقای خوئی بوده در نجف، مگر ایشان به سیاست کاری ندارد ایشان بعضی مواضع خیلی مهم گرفت در مسائل سیاسی.

منتها شرایط آدم‌ها با هم فرقی می‌کند ممکن است در تشخیص‌ها فرق کند ولی اصل مسئله این جوری است.

اسلام متجدد از نظر ایشان اسلام غرب زده است که خودش را با نظام لیبرال سرمایه داری تطبیق می‌دهد یعنی تحریف بخشی ازاسلام به نفع آن ها.

اسلام بنیاد گرا اسلام سیاسی شده ایدئولوژیک که مثلا امام و این‌ها بودند، حوزه سنتی این جوری نبوده است.

حوزه سنتی کی است، حوزه سنتی مگر همین مراجعی که گفتیم نبودند، مگر حوزه سنتی همین مراجعی که مشروطه را ساختند و همین‌ها که نهضت تنباکو و ۱۵ خرداد و آخوند‌هایی که در مبارزه بودند و این‌ها حوزه سنتی نیست.

اسلام بنیادگرا یعنی اسلام سیاسی قدرت طلب، اگر کسی قدرت طلب باشد اصلا اسلامی نیست.

اسلام همه اسلام است، فقه همه فقه باید باشد، بعضی ها، اسلام کلامی داریم، اسلام فقهی داریم، اسلام فلسفی داریم، نه نداریم.

اسلام ابعاد مختلفی دارد، یک بخشی احکام عملی است که به فقه مربوط است، یک بخشی مباحث عقلی است که به فلسفه و کلام مربوط است، یک بخشی به روابط سبک زندگی و روابط خانواده، اسلام خانواده و یا اسلام فلان.

این تفکیک‌ها چیست و این‌ها به هم مربوط است و یکی هم این‌هایی که می‌گفتند و هنوز می‌گفتند، بله روحانیت در زمان شاه محترم بود و الان محترم نیست.

اولا دروغ می‌گویید کی محترم بود زمان شاه، اصلا حساب نمی‌کردند این ها، روحانیت یک اقلیت بود در حاشیه جامعه فقط در خانواده‌های مذهبی که یک روضه خانگی بود همان جا بود و تازه در همان حد هم بعضی از روحانیون احترام نداشتند.

امام می‌گفت که به آخوند می‌گفتند گدا، ما وقتی که دانشگاه تمام شد و بعد طلبگی شروع کردم موقتی رفتم، آن اولی که رفتم خیلی از آشنا‌های ما مسخره می‌کردند با این که مذهبی بودند، امام می‌گفت صد سال تبلیغ علیه روحانیت، جوک بساز، توهین کن و تهمت بزن.

امام می‌گفت جوری شد که ماشین اگر توی جاده چپ می‌کرد یا آخوند توش بوده یا فاحشه، آخوند بدبیاری می‌آورد، فقه می‌خواندیم، فلسفه می‌خواندیم، نمی‌دانستند در حوزه چی می‌خوانیم، دانشگاه تعطیل شد، انقلاب فرهنگی شد، من سراغ طلبگی رفتم و تا الان هم هنوز طلبه هستم من، ولی اشخاصی از آشنا‌ها من را می‌دید می‌گفت شما می‌روید سر قبر قرآن می‌خوانی، آخوند سرخاکی است، شهیدان کربلا بگو چند تا هستند، امام‌ها را از آخر به اول این سطح شعور، حالا این مذهبی بوده، آن زمان فشار‌ها و توهین‌ها هزار برابر بوده است.

آقای حائری و بعد آقای بروجردی و امام و دیگران جامعه ما را، کجا روحانیت احترام داشته است، نکته دوم اگر قرار بوده که روحانیت احترام داشته باشد ولی دین احترام نداشته باشد، روحانیت اصالت یعنی موضوعیت ندارد، روحانیت هدف نیست، روحانیت وسیله است، هدف دین خداست، هدف توحید و عدالت است.

انبیاء (ع) در این راه فحش خوردند، کتک خوردند، ابراهیم (ع) را در آتش انداختند، عیسی (س) را خواستند به صلیب بکشند، موسی (ع) را تعقیب کردند، پیامبر اکرم (ص) سنگ زدند، تمام لب و دهان سنگ زدند و دنبال کشتن او بودند، ما تمام تنها مذهبی هستیم که تمام رهبران آن کشتند و از علی و فاطمه تا آخر همه شهید شدند، ائمه ما اسلام سیاسی هستند و امیرالمومنین (ع)، امام حسن و امام حسین (ع) همه شهید شدند، همه ما را می‌کشند و کشتند یا با سم یا با شمشیر.

ییغمبر (ص) ما ائمه (ع) ما اسلام سیاسی هستند، اسلام فقیه یا عرفانی یعنی چی، همه یک کاسه به هم مربوط است، از زیر بعضی‌ها می‌خواهیم فرار کنیم تفکیک می‌کنیم.

اولا خیلی روحانیت از قبل از انقلاب صد برابر بیشتر احترام دارد، روحانیت درست و صالح نه هرکس که ملبس به لباس روحانیت است، امام گفت که خیلی از این‌ها آخوندنما هستند، آن آخوندی که سواد ندارد، تقوا ندارد، ساده زیست نیست، دنبال اشرافی گری است، با سرمایه دار‌ها می‌پلکد، حتی با استبداد با شاه همکاری می‌کرد علیه امام، حتی اسنادش از لانه جاسوسی درآمد که با آمریکا و ضد انقلابی‌ها علیه امام متحد شد یک عده آخوند، همین آخوند‌های شیعه لندنی و این ها.

این‌ها کی گفته است که شما باید احترام داشته باشید وقتی که دین خدا احترام ندارد، تو کی هستی، تو اگر هستی به خاطر دین است بعضی‌ها می‌خواهند نون دین را بخورند ولی چوب دین را نخورند این‌ها را قرآن کریم و پیغمبر اکرم (ص) کوبیده است و فرمودند اگر آخوند و روحانی می‌بینید که اهل دنیاست، فاسد است، دروغگوست، نوکر استبداد و استعمار است، آخوند درباری است، از وجوهات سوءاستفاده می‌کند.

دین را تحریف می‌کند و یک چیز‌هایی می‌گوید که برای او کف بزنند، در محیط‌های متجدد غرب زده، بعد یک چیز‌هایی می‌گوید که برای او صلوات بفرستند در محیط‌های مذهبی و متحجر که این آخوند بی دین است.

امام در منشور روحانیت می‌گوید این ولایتی‌ها بی دین، یعنی شعارشان ولایت اهل بیت است ولی دین ندارند، این‌ها دین و اهل بیت (ع) و دین همه چیز را فدای خودشان حاضرند بکنند.

رهبری در این پیام می‌گوید و امام در منشور روحانیت می‌گوید که روحانی واقعی کسی است که خودش را فدای دین کند، جان تو، مال تو، آبروت، آزادی و آسایش و همه چیزت را فدای دین کن، اگر این کار را کردید تداوم انبیا (ع) هستند در زمان ما گرچه معصوم نیستند، مسئله لباس مطرح نیست، چیزی به نام لباس روحانیت، لباس خاصی نداشتیم اصلا، این کلمه روحانی و روحانیت کلمه اسلامی نیست، شهید بهشتی در مقاله مرجعیت و روحانیت این را می‌گوید. روحانیت اسلام یعنی علما، اولا کلمه روحانی به کار نمی‌رفت، این کلمه روحانی، جسمانی، تعابیری است که از مسیحیت غرب گرفته شده است، یک عده روحانی هستند بقیه جسمی.

در تعابیر ما عالم دین است، علمای دین، عالم ربانی که علم است و تقوا.

تخصص و تعقل، لباس هم بله الان این لباس خاص یک فرم روحانیت شده است، به عنوان ثانوی والا این که ما لباس پیغمبر و ائمه را می‌پوشیم، پیامبر لباس مخصوصی نداشتند، پیامبر و ائمه لباس‌های شان مثل مردم بوده است، تا صد و پنجاه سال پیش همه مردم لباس‌های شان مثل لباس روحانیون کما بیش بود، بعد رژیم این جور لباس‌های انگلیسی تن ما کردند، روحانیون آن لباس را حفظ کردند.

حالا به عنوان ثانوی این لباس الان آرم روحانیت است و الان مهم است.

source

توسط techkhabari.ir