صاحبخبر – دیپلماسی ایرانی: با آغاز سال ۱۴۰۴، فضای رسانهای و تحلیلی پیرامون روابط ایران و ایالات متحده آمریکا دچار پیچیدگیها و دوگانگیهای زیادی شده است. در یک سو، برخی منابع خبری از تشدید تنشها و احتمال گزینه نظامی سخن میگویند، در حالی که در سوی دیگر، گزارشهایی از گشایش در مسیر دیپلماسی و امکان مذاکرات غیرمستقیم یا حتی مستقیم منتشر میشود. این تضاد در روایتها تحلیلگران را دچار سردرگمی کرده و کار پیشبینی وضعیت را دشوار میسازد. در این میان، رسانههای بینالمللی نیز با انتخاب روایتهای خاص خود، پیچیدگیهای بیشتری به فضای موجود افزودهاند. نکته مهم این است که علیرغم وجود گمانهزنیهای متناقض، تمامی سناریوها همچنان روی میز باقی ماندهاند. از یکسو، احتمال تشدید تنشها و حتی گزینه نظامی مطرح است، هرچند که چنین گزینهای پرهزینه و خطرناک خواهد بود. از سوی دیگر، امکان بازگشایی مسیر دیپلماسی از طریق مذاکرات غیرمستقیم یا مستقیم نیز به عنوان یک راهحل محتمل مطرح است. تجربه تاریخی نشان داده است که دیپلماسی حتی در شرایط بحرانی میتواند ابزاری مؤثر برای کاهش تنشها و یافتن راهحلهای مسالمتآمیز باشد. اما موضوع قابلتوجه در تحلیل این فضا، مواضع متناقض هر دو طرف است. دولت ترامپ مکرراً از تمایل به مذاکره سخن میگوید، اما در عین حال، گزینههای تحریمی و تهدید به جنگ را نیز بهطور مستمر روی میز قرار میدهد. این رویکرد ترکیبی میتواند فشاری مضاعف به ایران وارد کند، اما در عین حال، بهعنوان یک ابزار چانهزنی در مذاکرات استفاده میشود. تهران نیز در کنار اشاره به آمادگی برای مذاکرات غیرمستقیم، از احتمال تغییر دکترین هستهای خود سخن میگوید. این اظهارات ممکن است بهنظر برسد که ابهامآفرین است، اما میتوان آن را بخشی از استراتژی «ابهام» برای تقویت موقعیت ایران در مذاکرات آینده دانست. این مواضع متناقض از هر دو طرف ممکن است در ظاهر بهعنوان تناقض در سیاستهای خارجی تعبیر شود، اما در واقع میتواند بهعنوان یک استراتژی دیپلماتیک پیچیده برای کسب دست برتر در مذاکرات باشد. در این شرایط، آنچه در نهایت سرنوشت این تقابل را تعیین میکند، تصمیمات استراتژیک و واقعبینی دو طرف در مدیریت بحران است. برای تحلیل دقیقتر این وضعیت، گفت وگویی با جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین¬الملل دانشگاه علامه طباطبایی، رایزن فرهنگی اسبق ایران در امارات، دبیر علمی پیشین کنفرانس امنیتی تهران و رئیس اسبق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی خواهیم داشت که این گپ و گفت میتواند به درک بهتری از پیچیدگیهای روابط ایران و آمریکا و گزینههای احتمالی برای آینده کمک کند. از راهبرد ابهام در سیاست های آمریکا علیه ایران تا تقدم مذاکره غیرمستقم بر مذاکرات مستقیم ابتدای بحث به تبیین و تشریح موضوع «ابهام» در مناسبات ایران و آمریکا و حجم بالای اخبار متفاوت، متنوع و متضاد در این رابطه اختصاص داشت که جلال دهقانی فیروزآبادی به وجود «راهبرد ابهام» اشاره دارد که به گفته او، «یکی از اصول و راهبردهای رایج در سیاست خارجی و سیاست دفاعی کشورها محسوب می شود.» چرا که از منظر این استاد دانشگاه و دیپلمات اسبق کشورمان، «دولتها برای پیشبرد و تأمین اهداف سیاست خارجی و مافع ملی خود از راهبرد ابهام استفاده میکنند.» با این نگاه، تحلیلگر ارشد حوزه بین الملل، تمرکز جدیتری روی راهبرد ابهام در ایالات متحده آمریکا پیرامون موضوع ایران دارد و این مقوله (ابهام) را نتیجه «تقابل دو جریان عمل¬گرا و حداکثرگرا بین استیو ویتکاف، مشاور دونالد ترامپ در امور خاورمیانه و مایک والتز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده میداند.» زیرا به باور این استاد دانشگاه، «اکنون ویتکاف نماینده جریان عمل¬گرا مبتنی بر مذاکره است، اما هگست و والتز عملا جریان حداکثرگرایِ افراطی و مقابله با ایران را نمایندگی میکنند.» در ادامه این بحث، دهقانی فیروزآبادی به واکاوی شخصیت دونالد ترامپ هم میپردازد و اذعان ¬می¬دارد که «رئیس جمهور آمریکا نیز یک کاراکتر و شخصیت حداکثرگرا دارد که سعی میکند با کمترین هزینه و بیشترین سود در موضوع ایران و سایر مباحث ورود کند.» با توجه به شائبه ضرب الاجل دو ماهه در نامه دونالد ترامپ خطاب به تهران، این دیپلمات پیشین کشور متذکر میشود که «در بهترین حالت، اواخر اردیبهشت ماه یا اوایل خرداد سال جاری باید پرونده فعالیتهای هستهای ایران چه در قبال نگاه حداکثرگرا یا عمل¬گرا تعیین تکلیف شود.» چرا که وی «بیم فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت را هم دارد.» در مبحث دوگانه مذاکرات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بین ایران و ایالات متحده آمریکا، این صاحب-نظر سیاست خارجی مهمترین موضوع را «کشف و بررسی دقیق کف و سقف مطالبات و انتظارات دونالد ترامپ» میداند که به باور دیپلمات پیشین کشورمان «از طریق تحلیل دادههای مبتنی بر واقعیات قابل دستیابی است.» با این حال وی در سایه شرایط و اقتضائات جاری در مناسبات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، عملاً بهترین سناریو را «مذاکره غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن» توصیف میکند که ایران به¬درستی پیشنهاد داده است. چون از دید وی «با این دست مذاکرات غیرمستقیم میتوان به شناخت اولیه از حداکثر و یا حداقل خواستهها طرف مقابل دست یافت و در نهایت به این نتیجه رسید که آیا اساساً میتوان به یک منطقه توافق با آمریکایی ها رسید یا خیر.» لذا اگرچه دهقانی فیروزآبادی «در یک شرایط عادی سیاسی و دیپلماتیک به¬دور از تخاصم و تهدید آمریکا، در صورت تأمین منافع ملی کشور، مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا نیز می¬تواند در دستورکار سیاست خارجی قرار گیرد»، اما با توجه به منطق روابط بینالملل، وی حداقل در فضای کنونی «بر مذاکره غیر مستقیم» تاکید دارد. زیرا آنطور که دبیر پیشین کنفرانس امنیتی تهران تصریح می کند، «هنوز برای تهران مسجل نشده است که دونالد ترامپ واقعاً به دنبال یک مذاکره و توافق برابر شرافتمندانه و مبتنی بر منافع دوجانبه باشد.» با توجه به آنچه گفته شد، دهقانی فیروزآبادی مجموعه اقدامات، سیاست ها، تصمیمات اتخاذ شده و موضعگیریهای مقامات جمهوری اسلامی ایران در برابر دونالد ترامپ را عاقلانه و قابل دفاع ارزیابی میکند»، ولو آنکه به اعتراف او، «تهران اکنون با یک فشار و محدودیت زمانی جدی مواجه است.» البته این مفسر ارشد حوزه سیاست خارجی باور دارد که «بر خلاف برخی برآوردهای اولیه، همینکه ایران به نامه دونالد ترامپ پاسخ داد یک گام رو به جلو و نشانه حسن نیت تهران بود.» تلاش حداکثری در جهت پرهیز و اجتناب از تنش و درگیری، مهم ترین اولویت سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۴ در سرفصل دیگری پیرامون تصمیم ایران برای پاسخ دادن به نامه دونالد ترامپ از کانال مسقط به جای استفاده از اماراتیها، دهقانی فیروزآبادی «این سیاست را فایدهمند توصیف کرده» و موضوع را اینگونه تشریح میکند که «در وضعیت فعلی برای تهران بسیار مهم است مذاکرات در چه مکانی و به میزبانی چه کشوری برگزار شود یا چه بازیگر و بازیگرانی میانجی مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا باشند.» با همین نگاه، دیپلمات اسبق کشورمان یقین دارد که «چون امارات بیشترین مناسبات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی و تجاری را با آمریکا و اسرائیل دارد، طبیعتا بهترین گزینه برای دونالد ترامپ در جهت انتقال و ارسال نامه به جمهوری اسلامی ایران بود. چرا که ابوظبی می تواند نماینده منافع و نگرانیهای همزمان تل آویو و واشنگتن در برابر تهران باشد.» اما به گفته این تحلیلگر ارشد حوزه بین الملل، «اینکه در مقابل این سیاست، ایران پاسخ خود را، نه از طریق اماراتیها بلکه از کانال مسقط به ترامپ ارسال کرد را قابل دفاع و عاقلانه میداند. چون هرچند این استاد دانشگاه انتظار ندارد که «عمانیها هم نماینده و مدافع منافع و خواستههای تهران در برابر واشنگتن باشند، اما حداقل نسبت به امارات متحده عربی یک واسطه و میانجی باحسن¬نیت¬تر و بیطرفتری خواهد بود». در پیوست این نکات بود که دهقانی فیروزآبادی این ارزیابی احتمالی را هم پیش می کشد که «شاید تهران همزمان با تهیه پاسخ نامه دونالد ترامپ، گفت وگوهای اولیه محرمانه و البته غیر مستقیم را با طرف آمریکایی و با هدف استمزاج و بررسی کف و سقف خواستههای ایالات متحده شروع کرده باشد» و در این صورت است که وی «جدیتر شدن مذاکرات غیرمستقیم و احتمال تبدیل آن به مذاکرات مستقیم برای تأمین منافع ملی کشور را هم رد نمی کند.» علیرغم آنچه گفته شد، دیپلمات اسبق کشورمان این موضوع را هم مورد تاکید قرار میدهد که «از منظر جمهوری اسلامی ایران مذاکرات و توافق جامع حداکثری که دربرگیرنده سقف مطالبات موشکی، منطقه ای و هستهای ایالات متحده آمریکا باشد، قطعاً منتفی است.» چون این استاد دانشگاه، «پذیرش چنین مذاکرات و توافق احتمالی جامع حداکثری را خودکشی قبل از مرگ توصیف میکند.» با این وجود دبیر پیشین کنفرانس امنیتی تهران در پاسخ به این سوال که اگر مذاکره و توافق بین تهران و واشنگتن به هر دلیل منتفی باشد، گزینه دیه گو گارسیا (جنگ و حمله آمریکا علیه ایران) فعال خواهد شد، در ابتدا موضوع را با ذکر یک نکته بسیار کلیدی تشریح میکند که «باید مهم ترین اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۴ تلاش حداکثری در جهت پیش¬گیری و اجتناب از درگیری نظامی و جنگ باشد.» اگرچه دهقانی فیروزآبادی اذعان و باور دارد که «پیشگیری از جنگ به شکل تمام و کمال، گزینهای نیست که در اختیار و کنترل تهران باشد، اما همانطور که تاکید کرد باید در سال ۱۴۰۴، یک تلاش حداکثری در جهت جلوگیری از تصاعد بحران و جلوگیری از هر گونه درگیری و جنگی صورت بگیرد»، ولو آنکه به گفته او «بعضی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به دنبال گزینه نظامی علیه ایران باشند.» در واقع «بازدارندگی سیاسی به موازات بازدارندگی نظامی از طریق دیپلماسی حداکثری ضرورت راهبردی دارد.» در ادامه همین مبحث، این نظریه¬پرداز روابط بین¬الملل به گزاره های موجود در قرائت های واقع گرایانه علم روابط بینالملل ورود کرده و یادآور میشود که «یک تصمیمگیر در عرصه سیاست خارجی و در نظام بین¬الملل آنارشیک باید خود را برای بدترین سناریوها، احتمالات و گزینهها آماده کند، حتی اگر احتمال وقوع آن اندک باشد.» لذا به باور وی، «هرچند درصد وقوع جنگ احتمالی میان آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بسیار پایین باشد، ولی باید تهران از منطق رئالیستی و در محیط آنارشیک کنونی، این گزینه را جدی بداند و بدترین حالت های ممکن را در نظر بگیرد و از این منظر است که باید در سال ۱۴۰۴ باید تلاش حداکثری در جهت پیشگیری از جنگ و درگیری نظامی در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.» با این¬حال، او اعتقاد دارد که «برای پیشگیری از جنگ باید آماده دفاع از امنیت و منافع ملی با همه ابزارها و عناصر قدرت ملی بود. یعنی راهبرد مذاکره و صلح از راه قدرتِ همه¬جانبه.» ۱۴۰۴، نقطه عطفی در پرونده فعالیتهای هستهای ایران است در تکمیل نکته پیش¬گفته، دهقانی فیروزآبادی به تبیین موضوع مهمتری می پردازد و تصریح میکند که «نه دونالد ترامپ، نه ایران، نه اروپا، چین، روسیه و نه حتی کشورهای منطقه خاورمیانه به دنبال وقوع درگیری و جنگ بین تهران و واشنگتن نیستند» و به گفته او تنها بازیگری که درصدد تحقق گزینه نظامی است، اسرائیل خواهد بود. لذا باید تلاش حداکثری در جهت خنثی کردن گزینه درگیری نظامی پیگری شود.» در پیوست آنچه عنوان شد دیپلمات اسبق کشورمان به انتقال تجهیزات گسترده و بیسابقه ایالات متحده آمریکا به پایگاه دیه گو گارسیا هم اشاره دارد و معتقد است که «انتقال این میزان ادوات و تسلیحات نظامی، نه لزوماً با هدف جنگ علیه ایران، بلکه پیگیری راهبرد ریگان توسط ترامپ، ذیل تحقق صلح از طریق قدرت صورت گرفته است. به این معنا که دونالد ترامپ با تشدید سایه جنگ بر تهران میخواهد مذاکره، توافق حداکثری و صلح مدنظر خود را به ایران تحمیل کند؛ مدلی شبیه به رفتار و سیاستهای رونالد ریگان در مقابل اتحاد جماهیر شوروی.» در تشریح بیشتر این راهبرد، دبیر پیشین کنفرانس امنیتی تهران چنین میگوید که «برای آمریکاییها این برداشت وجود دارد که تحقق صلح و توافق مدنظر آنها که بیشتر شبیه تسلیم است تا توافق از طریق نمایش حداکثری قدرت نظامی و گزینه جنگ حاصل خواهد شد.» لذا این استاد دانشگاه، «ارسال ادوات، تجهیزات و لجستیک آمریکا به پایگاههای منطقهای در اطراف ایران و همچنین پایگاه دیه گو گارسیا را، نه لزوماً با هدف جنگ علیه تهران، بلکه پیگیری دیپلماسی اجبار حداکثری با هدف حصول توافق حداکثری مطلوب ترامپ ارزیابی میکند.» در سرفصل دیگری از گپ و گفت با جلال دهقانی فیروزآبادی، وی به اهمیت سال ۱۴۰۴ برای تعیین تکلیف پرونده فعالیتهای هستهای ایران ورود میکند و معتقد است که «سال جدید شمسی نقطه عطفی در این رابطه خواهد بود.» چون به زعم این استاد دانشگاه، «در بازه زمانی یکی دو ماهه تا خرداد سال جاری، یا ایران و آمریکا باید مذاکرات و توافق را در دستور کار قرار دهند و در غیر این صورت، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلستان) به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه پیش از مهرماه ۱۴۰۴ خواهند رفت.» کما اینکه به گفته مفسر ارشد حوزه سیاست خارجی، «ادعاهای جدید امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه که بیشتر روی گزینه تقابل با تهران تاکید داشت، میتواند مقدمه و علائم و نشانههای اولیه برای تکاپوی سه کشور اروپایی عضو برجام در جهت فعال کردن اسنپ¬بک و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت باشد.» تکمله آنچه مطرح شد به فعال شدن سه حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی – نظامی از طریق احیای کارزار فشار حداکثری به دست دونالد ترامپ باز میگردد. در همین رابطه معاون سیاسی اسبق مرکز پژوهش¬های مجلس شورای اسلامی هشدار میدهد: «رئیس جمهور آمریکا به دنبال ریل گذاری برای اروپاییها در جهت فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامهها علیه ایران خواهد داشت تا یک فشار چند ضلعی بر تهران شکل بگیرد تا در نهایت به گزینه ایده آل خود یعنی مذاکره و توافق حداکثری دست پیدا کند.» اما در پاسخ به این سوال که تهران در شرایط کنونی چه اقدام و سیاستی را باید به فوریت در دستور کار قرار بدهد، دهقانی فیروزآبادی تصریح میکند که «جمهوری اسلامی ایران باید سقف و کف خواستههای خود را مشخص کرده و به دنبال مذاکره و توافقی باشد که، در حداقلترین حالت، دست¬کم حق غیسازی و برخورداری از چرخه سوخت هستهای در ایران حفظ شود، کما اینکه در برجام این حق برای ایران در نظر گرفته شد»، ولو آنکه به گفته این استاد دانشگاه، «مجدداً در توافق جدید احتمالی با آمریکاییها این حق غنیسازی زیر ۵ درصد باشد. اما باید این خواسته حداقلی ایران برای طرف مقابل به عنوان یک خط قرمز کاملاً مشخص شود که قابل مذاکره و عدول نیست. چون مذاکره هسته¬ای در صورتی معنادار و موجه است که در آن دست¬کم کف خواسته¬ها و منافع ایران لحاظ و تأمین شود.»/شرق∎
source