آنچه به آن حقیقت گفته میشود تا حدی نمایش آن، یا بهتر گفته شود، تجلی آن در ذهن آدمی است. اما در باب «حقیقت محض»، به ویژه آنگاه که پای هنر در میان است، آن نکته چندین برابر آنچه مینماید صادق است.
فیلم مستند نمایش حقیقت است؛ و جز این نمیتواند باشد. آنچه بر پردۀ سینمای مستند بیننده شاهد آن است از چند فیلتر؛ و مهمترین آن، نگاه و نظر و دید و دریافت کارگردان یا نویسنده، یا هر دو، گذر کرده است.

از این رو، از فیلم مستند، که میخواهد سلسله نسب خود را به «حقیقت» برساند، نمیتوان و نباید توقع داشت که آنچه پیش چشم بیننده مینهد همان و عین واقعیت است؛ «هزار نکتۀ باریکتر زمو اینجاست».
فیلم احمد، همان نامی که امام راحل(ره) او را بدان میخواند، حکایت مریدی و مرادی است میان پدر و فرزند. سیاست در آن نقش و سهم حاشیه را دارد. بنابراین، گرم و صمیمی است مانند همه آثار این کارگردان هنرمند که به گفته «نیچه» انسانی بسی انسانی است.

پناه بردن «احمد» به «کوشک»- ناحیهای در حومه قم، که نامش نیز بسی پر معناست- تا در خلوت خود تنها با یاد و خاطره پدر به سر ببرد، از همین نکته است که یاد شد. حق آن است که مصطفی رزاق کریمی در این اثر موفق است؛ و اثر یا نمایشی هنری عرضه کرده است تا بیننده در باب حقیقت تامل کند. و این را بسا رسالت هنر و هنرمند بتوان شمرد.
*مولف ویراستار دانشنامه زبان و ادب فارسی
∎