یکی از ویژگیهای هیجانانگیز داستانهای کامیک دیسی، حضور شخصیتهای هیجانانگیز در دل مجموعههای مختلف است که ماجراجوییهای مختص خود را داشته و نزد طرفداران از محبوبیت زیادی برخوردارند. یکی از این مجموعهها، سری واچمن (Watchmen) است که توسط آلن مور و دیو گیبنز خلق شده است.
همانطور که در مقالههای پیشین ذکر کردیم، این مجموعه شش شخصیت اصلی دارد که محبوبیت زیادی بین طرفداران دارد. آزیمندیس (Ozymandias) یا ادرین وایت (Adrian Veidt) یکی از این شخصیتهاست که اولین بار در شماره ۱ از مینیسری واچمن در سال ۱۹۸۶ معرفی شد. در مقاله امروز قصد داریم سراغ کاراکتر آزیمندیس برویم و با او بیشتر آشنا شویم. وایت هیچ توانایی فوق بشری ندارد، اما بسیار باهوش است، به طوری که به او لقب «باهوشترین مرد جهان» را دادهاند.
او باهوشترین انسان زنده است که قبلا یک مبارز نقاب دار بود، اما پس از ممنون شدن فعالیتهای قهرمانانه، بازنشسته و به یک تاجر موفق تبدیل شد. هدف همیشگی او نجات دنیا بود، اما این کار را به روشی وحشیانه و جنجالی انجام میداد. برای مثال برای جلوگیری از جنگ هستهای میان آمریکا و شووری، میلیونها انسان را کشت و وانمود کرد که این حمله از سوی بیگانگان فضایی بوده تا کشورها را وادار به همکاری کند.
اما وقتی این حقیقت برملا شد و جنگ دوباره شروع شد، او به زمین اصلی دنیای دیسی (Prime Earth) سفر کرد تا دکتر منهتن را پیدا کند، چون او تنها کسی بود که میتوانست واقعا دنیا را نجات دهد. لازم به ذکر است که متیو گود نقش این شخصیت را در فیلم واچمن به کارگردانی زک اسنایدر ایفا کرده است.
پیشینه شخصیت آزیمندیس
ادرین وایت در سال ۱۹۳۹از یک والدین مهاجر و ثروتمند متولد شد. او از همان کودکی باهوشتر از حد معمول بود، اما برای این که بقیه به او شک نکنند، عمدا نمرات متوسط میگرفت. در ۱۷ سالگی، پس از مرگ والدینش ثروت هنگفتی به ارث برد، اما تمام آن را به خیریه بخشید. او برای پیدا کردن معنا در زندگی، راه و مسیر «اسکندر مقدونی» را در مدیترانه، آسیای صغیر و ایران باستان دنبال کرد.
او در طول سفر و ماجراجوییاش، مقداری حشیش مصرف کرد و تصمیم گرفت به یک ابرقهرمان تبدیل شود. پس از بازگشت از آمریکا، او نام «آزیمندیس» (Ozymandias) را برای خود برگزید و به یک قهرمان نقابدار تبدیل شد. او روی مبارزه با جرایم سازمان یافته تمرکز کرد و آن زمان بود که به عنوان «باهوشترین انسان روی زمین» شناخته شد.
با این حال، آزیمندیس به این نتیجه رسید که مبارزه با جرم و جنایت واقعا تأثیر زیادی بر کاهش شرارت و درد و رنج ندارد. نقطهی عطف او زمانی بود که سعی کرد تیمی از ابرقهرمانان را تشکیل دهد، اما شخصیت کمدین (The Comedian) با لحنی تلخ و واقعگرایانه نشان داد که این قهرمانان در برابر تهدیدی مثل جنگ هستهای بیقدرت هستند. این حرفهای کمدین وایت را به این فکر انداخت که راهی برای متوقف کردن جنگ هستهای پیدا کند، که در نهایت باعث اجرای نقشهی بزرگش شد.
بازنشستگی و قتل کمدین
در سال ۱۹۵، یعنی دو سال قبل از ممنوع شدن فعالیت قهرمانان نقاب دار توسط «Keene Act»، وایت بازنشسته شد. او از شهرت و تصویر خود برای کسب درآمد استفاده کرد و از این ثروت برای تامین مالی نقشه بزرگش استفاده کرد. نقشه او این بود که یک فاجعه ساختگی ایجاد کند، تا بتواند تمام جهان را مجبور به اتحاد کند.
او برای عملی کردن این نقشه، دانشمندان متخصص ژنتیک را استخدام کرد تا از مغز یک فرد روانی کشته شده، یک هیولای غولپیکر بسازند. او از هنرمندان و نویسندگان استفاده کرد تا این تهاجم را واقعی جلوه دهند و از فناوری الهامگرفته از تحقیقات دکتر منهتن برای ایجاد نوعی تلهپورت محدود بهره برد. اما در پایان، تمام کسانی را که در این پروژه مشارکت داشتند، به قتل رساند تا راز این نقشه فاش نشود!
او برای جلوگیری از دخالت دکتر منهتن، از همکاران قدیمی او استفاده کرد و آنها را به صورت مخفیانه در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار داد تا دچار سرطان شوند. سپس شایعهای پخش کرد که دکتر منهتن باعث این بیماری شده است، که این امر باعث شد منهتن به مریخ تبعید شود و همین مسئله بحران جهانی را تشدید کرد. وقتی کمدین بهطور تصادفی از این نقشه باخبر شد، آزیمندیس شخصا او را کشت.
مرگ کمدین باعث شد که رورشاک (Rorschach) مشکوک شود و تحقیقاتی را آغاز کند. در این میان، آزیمندیس برای رد گم کردن، یک سوءقصد جعلی علیه خودش ترتیب داد. او همچنین رورشاک را در یک پروندهی قتل بیگناهانه مقصر جلوه داد تا او را از سر راه بردارد. او تصور میکرد نقشهاش بینقص اجرا شده، اما بدون اطلاع او، قهرمانان دیگری به حقیقت نزدیک شدند.
نایت آول (Nite-Owl) و سیلک اسپکتر (Silk Spectre) (دو شخصیت از واچمن) به این نتیجه رسیدند که تحقیقات رورشاک درست بوده است. آنها او را از زندان فراری دادند تا او به تحقیقات ادامه دهد. در همین حین، دکتر منهتن که به مریخ رفته بود، سیلک اسپکتر را با خود برد. اما او توانست دکتر منهتن را متقاعد کند که به زمین بازگردد.
آزیمندیس موفق شد نقشهاش را اجرا کند و به دنبال آن سه میلیون نفر در نیویورک کشته شدند. دولتهای جهان این فریب را باور کردند و برای مقابله با تهدید جدید متحد شدند، که باعث جلوگیری از جنگ هستهای شد. دکتر منهتن، نایت آول و سیلک اسپکتر تصمیم گرفتند حقیقت را پنهان کنند، زیرا افشای آن دوباره دنیا را به آستانهی نابودی میکشاند.
اما رورشاک مخالفت کرد و حاضر نشد سکوت کند. او به دکتر منهتن گفت که هیچوقت سازش نخواهد کرد، حتی در برابر آخرالزمان. در نتیجه، دکتر منهتن مجبور شد رورشاک را بکشد تا او نتواند حقیقت را فاش کند. در پایان، آزیمندیس از دکتر منهتن میپرسد که آیا نقشهاش نتیجهی درستی داشت؟ اما دکتر منهتن فقط پاسخ میدهد: «هیچ چیز هرگز تمام نمیشود.» این جمله باعث شد که آزیمندیس نیز در موفقیت نقشهی خود دچار تردید شود.
قدرتها و تواناییهای آزیمندیس:
- هوش و نبوغ بسیار زیاد
- حافظه فوقالعاده قوی
- تاریخشناس
- کاریزماتیک
- مسلط به چند زبان (انگلیسی، ترکی، آلمانی، روسی و …)
- مهندس مکانیک
- دانش سیاسی
- هنرهای رزمی
- خواندن زبان بدن: او میتواند زمان واکنش فیزیکی را محاسبه کند، شلیک اسلحه را پیشبینی کند و بهصورت غریزی گلوله را با دست بگیرد.
منبع: DC Fandom
source