سریالهای زیادی وجود دارند که داستان درگیرکننده و جذابی دارند، اما در انتها قوس یا آرک شخصیت خوب پیش نمیرود. منظور از قوس شخصیتی این است که کاراکتر در طول داستان با وقایع و چالشهای مختلفی روبرو میشود. سپس به این عوامل بیرونی و درونی واکنش نشان میدهد.
اگر این تعاملها منطقی جلو نروند، مخاطب ارتباطش را با شخصیت اصلی از دست میدهد. به همین دلیل قوسهای شخصیتی عالی چیزی هستند که در سریالها کمتر به چشم میخورند. در این مقاله آرکهای کاراکترهایی را معرفی و بررسی میکنیم که از اول تا آخر فوقالعاده هستند.
(خطر اسپویلر)
سیر غم و رنج در فلیبگ
دنیای فلیبگ (فیبی والر – بریج) در حال فروپاشی و ویرانی است، به طوری که انگار کسی اهمیتی به حال او نمیدهد. علاوه بر این طنز سیاه و شکستن دیوار چهارم از ویژگیهای اساسی فلیبگ محسوب میشود. ولی با همه این تفاسیر فلیبگ شما را به سفری متفاوت و قابلدرک دعوت میکند. هسته اصلی فصل اول پرداختن به فقدان، غم و اندوه است. فلیبگ خود را مقصر مرگ بهترین دوستش میداند. به همین دلیل همیشه احساس عذاب وجدان میکند.
در فصل دوم او معنای عشق را جستجو میکند و به مرور از مکانهای ناامن دوری میکند. در نهایت معنای عشق چیزی نبود که مردم تصور میکنند یا به او میگفتند. ولی دقیقا همان چیزی بود که در جستجویش بود. والر – بریج علاوه بر بازیگر، نویسنده و خالق فلیبگ است. او اهمیت زیادی به کاراکترهایش میداد. برای همین سریال را در جایی تمام کرد که حرفی برای گفتن نماند و همه چیز به پایان رسیده باشد.
آدمکشی خسته در کشتن ایو
ویلانل آدمکشی ماهر و روانپریش است که از کشتن هدفهایش بسیار لذت میبرد. تقریبا هم هیچ خط قرمزی ندارد. او همیشه یک قدم از قانون جلوتر است و نقشهای برای فرارکردن از دست پلیس دارد. با این حال ملاقات ایو جرقه بزرگی را در کاراکتر ویلانل ایجاد میکند. طوری که هر چه که میداند را زیر سوال میبرد. قبل از آشنایی با ایو میخواست پلههای ترقی را طی کند و به فرد مهمی در سازمانش تبدیل شود.
البته هر قدمی بزرگی که ویلانل برمیدارد، با کشتن افراد زیادی همراه میشود. با این وجود به رستگاری میرسد. ما متوجه میشویم که ویلانل در کودکی رها شده بود و حوادث تلخ او را به قاتلی سنگدل تبدیل میکند.
آریا استارک
در دنیای بیرحمی مثل وستروس حتی اشرافزادهها هم فرصتی برای زندهماندن یا انتخاب سرنوشت خود ندارند. آریا استارک یا باید به بانوی خاندان استارک تبدیل میشد یا راه شوالیهای مثل برین تارت را دنبال میکرد. اوضاع او وقتی برای پیداکردن مرد بیچهره (جاکان هگار) به براووس میرود، نیز جالبتر میشود. او قصد دارد به قاتل بزرگی تبدیل شود و تمام دشمنان فهرستش را بکشد.
هگار، آریا را با تعالیم خدای بیچهره و مذهب براووس آشنا میکند. سپس از او میخواهد نام و عنوانش را فراموش کند و به خادمی مطیع برای خدای بیچهره تبدیل شود. او در آزمونهای مختلفی شرکت میکند. همچنین سختیهای زیادی را تحمل میکند. وقتی که تمام مراحل را با موفقیت طی کرد، صومعه را ترک میکند و سفرش را برای انتقام آغاز میکند.
در واقع آریا برخلاف میل هگار نام و منصبش را رها نکرد. با این وجود از شاگردش راضی بود. انتقام آریا از والدر فری یکی از بهترینهای سکانسهای گات به شمار میآید؛ سکانسی که فری خود را مقابل مرگ میبیند و متوجه میشود برای هر جنایتی عواقبی وجود دارد.
جاهلیت جسی پینکمن
والتر وایت معلمی ساده بود که به سلطان شیشه و فردی بیرحم تبدیل شد. با این حال جسی هیچوقت آدم بدی نبود، فقط جوانی خام و سادهلوح بود که تصمیمهایی احمقانه در زندگی میگرفت. این تصمیمات جسی را بیشتر در جرم و جنایت، غرق کرد/ او تا مرز نابودی پیش رفت حتی عشقش را از دست داد.
او به خاطر والتر دست به جنایتهای بزرگی زد. با این وجود آرک جسی در ال کامینو تمام میشود.
هنگامی که جسی نمیخواهد به سرنوشت غمانگیز والتر و سال دچار شود؛ بنابراین هر کاری انجام میدهد تا از چنگ پلیس فرار کند و زندگی جدیدی را شروع کند. هدفی که در پایان ال کامینو به آن میرسد. حالا جسی از تجربههای تلخش درس گرفته است و میخواهد تصمیمات بهتری را در زندگیش بگیرد.
از جیمی مک گیل تا سال گودمن
جیمی مک گیل وکیلی که بود که همبسه دنبال شانسی دوباره بود و قصد داشت به انسانی بهتر تبدیل شود. اما برادرش چاک همیشه او را انسانی حیلهگر و انگل میدید و از پیشرفت جیمی در کار و حرفهاش جلوگیری میکرد. جیمی تقریبا برای چاک سنگ تمام گذاشت. حتی برای حساسیتش به الکتریسیته لباسی مخصوص طراحی کرد. ولی هیچ فایدهای نداشت، او چشم نداشت، ببیند برادرش کارهای حقوقی انجام میدهد.
جیمی ابتدا در وکالت سعی میکرد، همه چیز را بر اساس قانون انجام دهد. ولی هر چقدر جلوتر رفت، چاک سنگ بیشتری به سمتش میانداخت. به همین خاطر مجبور شد با حیله و دورویی پروندههایش را ببرد. اگر برکینگ بد را تماشا کرده باشید، میبینید شخصیت سال با آن چه که در بهتره به سال زنگ بزنی نشان میدهد، تفاوتهای زیادی دارد. در بعضی از جاها منتظر هستید، جیمی به سال تبدیل شود. با این وجود سریال به هیچ عنوان شتابزده عمل نمیکند و آرامآرام شخصیت جیمی و سال را شکل میدهد. قوس شخصیتی سال نشان میدهد، گاهی اوقات جامعه و خانواده اعتقادی به شانس دوباره ندارد. همچنین به انسانهای گناهنگار فرصتی برای رستگاری و تحول ارائه نمیدهد. از این نظر آرک جیمی مکگیل و سال گودمن بسیار قابلتامل و بهیادماندنی است.
فداکاری های بزرگ السا داتن
۱۸۸۳ مینیسریالی است که به ریشه خاندان داتن در غرب وحشی میپردازد. السا داتن سفر پرمخاطرهای را از تنسی تا تگزاس شروع میکنند. در این سفر اتفاقات مختلفی برای او رخ میدهد، برای مثال او ابتدا شوهرش را از دست میدهد. تفنگ برمیدارد و یک کاگِرل (Cowgirl) میشود، به سرخپوستی کمانچی به نام سم دل میبندد. در پایان نیز جانش را برای خانوادهاش فدا میکند.
السا مثل قهرمان میمیرد. او با مرگش جان افراد زیادی را نجات میدهد. اگر السا اختلافاتش با رئیس لاکوتا را برطرف نمیکرد، شاید خاندان داتون زنده نمیماند؛ بنابراین السا داتن یکی از غنیترین قوسهای شخصیتی را دارد.
پشتکار بالای جسا در سریال دختران
بزرگشدن پروسهای است که نمیتوان آن را تحمیل کرد. جسا یکی از شخصیتهای جالب دختران محسوب میشود. او به مواد مخدر اعتیاد دارد. با این وجود مشکلاتش را از دوستانش پنهان میکند. پروسه رشد شخصیت جسا مانند بهتره به سال زنگ بزنی آرام و آهسته جلو میرود؛ او یک باره به دختری پخته تبدیل نمیشود. با این حال راههای زیادی را برای بهترشدن امتحان میکند. مثلا با کسی که دوست ندارد ازدواج می کند.
گاهی نیز شکست میخورد، اما از تلاشکردن دست برنمیدارد. جسا روحیه خلاقی دارد و در پایان از این روحیه برای ساخت فیلمی با آدام همکاری میکند. به همین دلیل سیر و تحول جسا از ویژگیهای برجسته دختران است.
زوال و شکستگی جما
جما مادر جکس از بیرون سرسخت و قوی به نظر میرسد. علاوه بر این میداند چگونه از بقیه برای رسیدن به خواستههایش استفاده کند. در عین حال هم بیرحم و مستبد است. با این وجود گاهی او صدمات زیادی از دشمنان کلوپ هرجومرج یا شوهرش میبیند. در آن سکانسها روحیه شکننده جما را بیشتر میتوان دید.
جما مدتی از خانوادهاش جدا میشود، این اتفاق آسیب جدی به روح و روانش وارد میکند؛ آسیبی که هر چقدر به فصلهای پایانی میرسیم، بیشتر خودش را نشان میدهد. در نظر داشته باشید یک بار برادران آریایی به او تعرض میکنند. ولی با این مسئله کنار میآید. برای همین هیچکس تصور نمیکرد، دوری از خانواده این گونه حالش را بدتر کند.
جان دوریان
جان دوریان کاراکتری صادق، شوخطبع و دمدمی مزاج دارد. او شغلش را در فصل اول به عنوان کارآموز همراه دوستش تِرک شروع میکند. اسکرابها بیشتر حول رشد شخصیت جان دوریان میچرخد. او روزانه استرسهای زیادی را تحمل میکند. با این وجود زیاد زیاد سخت نمیگیرد، در مقابل نقاط ضعفش را میپذیرد و سعی میکند با شوخطبعی و مثبتاندیشی زندگیش را ادامه دهد.
کاراکتر جان در طول اسکرابها تغییرات زیادی میکند، ولی تقریبا دیدگاه خاصش به مسائل و رفاقت با تِرک را حفظ میکند. با وجود این که الیوت رِید حرفه دیگری را انتخاب میکند، اما اختلافاتش را با او حل میکند. همچنین مهارت حل مسئلهاش را بالاتر میبرد. پس جیدی مسیر رشد را با موفقیت طی میکند.
رستگاری نیل کفری
نیل کَفری کلاهبردار و دزدی ماهر است. او شبیه کاراکتر فرانک آباگنیل در اگه میتونی منو بگیر است. وقتی پیتر بِرک او را دستگیر میکند. افبیآی تصمیم میگیرد از مهارتهای کفری در راه خیر استفاده کند. برک و کفری رقابت خاصی با یکدیگر در یقه سفید دارند؛ این دو زمانی دشمن قسمخورده یکدیگر بودند. اما به مرور رفاقت جالبی بینشان شکل میگیرد.
نیل هیچوقت قرار نیست به ماموری مثل پیتر تبدیل شود. اما هیچکس نمیتواند مهارتهای بالای او را انکار کند. سر همین موضوع FBI بیشتر ترجیح میدهد چارچشمی حواسش به کفری باشد تا این که او را زندانی کند. نیل و پیتر جنایتکاران زیادی را دستگیر میکنند و با این ماموریتها نیل به قطبنمای اخلاقی دست پیدا میکند. رستگاری کلاهبرداری مانند کفری امری غیرممکنی به نظر میرسد. با این وجود یقه سفید آرک او را بسیار دقیق و بینقص جلو میبرد.
همینطور که میبینید آرک شخصیت یکی از ویژگیهای مهم سریال محسوب میشود که بر پایان سریال تاثیر زیادی میگذارد. همین ویژگی اثری مثل برکینگ بد یا بهتره به سال زنگ بزنی را از سایر سریالهای تلویزیون متمایز میکند. از نظرتان جای چه شخصیتی خالی است؟ در بخش نظرات، آن را در میان بگذارید.
سوالات متداول
چه مجموعههایی آرک شخصیت فوقالعادهای دارند؟ آثاری مثل برکینگ بد، یقه سفید، بهتره به سال زنگ بزنی و ۱۸۸۳ یکی از بهترین آرکهای شخصیت را در خود دارند.
چه عاملی قوس شخصیتی را بهتر میکند؟ عجلهنکردن همیشه یکی از عوامل مهم در قوس شخصیتی به شمار میآید؛ چون در واقعیت رشد معمولا انسانها آرامآرام شکل میگیرد.
منبع: cbr
source