باورش سخت است که از زمان اکران فیلم Pan’s Labyrinth بیشتر از ۱۰سال می‌گذرد. هزارتوی پن در ظاهر فیلمی کودکانه به نظر می‌رسد، اما واقعیت چیز دیگری است. این فیلم نگاهی متفاوت، تاریک و بزرگسالانه به ژانر فانتزی است. در این فیلم خشونت و تصاویر ترسناک به‌راحتی به تصویر کشیده می‌شود. بنابراین منطقی است در رده R ، یعنی مخصوص بزرگسالان، قرار بگیرد. این فیلم اسپانیایی برای اولین‌بار در مه ۲۰۰۶ در جشنواره کن اکران شد و بعدتر در نوامبر همان سال به پخش جهانی رسید و حالا وقتش رسیده دوباره درباره این فیلم تحسین‌برانگیز صحبت کنیم و به تاثیر این شاهکار ماندگار نگاهی بیندازیم.

فائون از رویا آمده

فائون - هزارتوی پن

فائون یک نیمه‌خدای جنگلی است که در اسطوره‌های رومی به‌عنوان روح جنگل شناخته می‌شود. این موجودات شاخ دارند، نیم‌تنه بالایشان مثل انسان و نیم‌تنه پایین آن‌ها مثل بز است. این موجودی است که در فیلم هزارتوی پن هم می‌بینید، اما نه دقیقا به همین شکل. این نیمه‌خدای اسطوره‌ای به دنیایی که دل‌تورو ساخته بود نمی‌خورد. بنابراین او کمی تغییرش داد. در فیلم او از خزه پوشیده شده و حسی زمینی و مبهم‌تری دارد و زیاد مشخص نیست که می‌شود به این موجود اعتماد کرد یا نه.

۱۵تا از پیرترین شخصیت‌های ارباب حلقه‌ها

اما این ایده از کجا به ذهن دل‌تور رسید؟ گیلرمو دل‌تورو، کارگردان فیلم، در مصاحبه‌ای گفته بود که ایده فائون را از رویا‌های کودکیش وام گرفته است. او گفته بود سال‌ها نیمه‌شب از خواب بیدار می‌شده و می‌دیده یک فائون پشت ساعت بزرگ خانه ایستاده. او از این رویای شفاف (لوسید دریم) نمی‌ترسیده، این تجربه برایش جالب بوده و حالا می‌بینیم به تقویت خلاقیت ذهنیش کمک کرده است.

البته باید گفت نام پن هم که برای فیلم انتخاب شده تاحدی گمراه‌کننده است و درواقع بیشتر برای این انتخاب شده تا برای مخاطب غربی آشنا باشد. زیرا پن یا آن‌طور که در فارسی می‌گوییم، پان هم یکی از اسطوره‌های یونانی و خدای حیات‌وحش و طبیعت است.

مرد رنگ‌پریده موجودی ترکیبی است

مرد رنگ‌پریده

مرد رنگ‌پریده یکی از تصاویر فیلم هزارتوی پن است که کاملا در ذهن می‌ماند. این موجود عجیب به‌نوعی نمادی از هیولایی دیگر، یعنی پدرخوانده اوفیلیا است. مرد رنگ‌پریده در نوع خودش در دنیای سینما موجود فانتزی خاصی است، چون برای ساختش از چند اسطوره مختلف الهام گرفته‌اند. در این شخصیت سه ویژگی مهم می‌بینید.

اول از همه آستیگماتا که به زخم‌های روی دست‌های او اشاره دارد و از نمادی گرفته شده که معمولا به معنی لطف و ترحم است. اما به محض این‌که چشم‌‌هایش را در دست‌هایش می‌گذارد، هویت کاملا تازه‌ای به آن‌ها می‌بخشد و شبیه تنوم از اساطیر ژاپنی می‌شود. واژه تنوم در ژاپنی به معنی «چشم روی دست» است. این موجودات اساطیری معمولا به شکل نفرت‌انگیز و هولناک به تصویر کشیده می‌شوند، درست مانند مرد رنگ‌پرده. تصویر سوم ضیافت مجلل در جهان پریان است که از اساطیر اولیه اروپایی گرفته شده. براساس این اسطوره‌ها اگر شما در این جهان و از غذای پریان چیزی بخورید دیگر نمی‌توانید به دنیای خودتان برگردید. خوردن این غذا باعث می‌شود که پری‌ها بتوانند بر روح شما کنترل پیدا کنند. اما اوفیلیا علی‌رغم هشدار‌ها در حضور مرد رنگ‌پریده از غذا می‌خورد و بلافاصله پشیمان می‌شود.

بازیگر فائون واقعا راحت بود

طراحی لباس فائون

اکثر بازیگران در این مورد هم‌نظرند که لباس‌های طراحی‌شده برای جلوه‌های ویژه و به‌خصوص آن‌هایی که طراحی خاصی دارند واقعا دست‌و‌پاگیر و اذیت‌کننده‌اند. هرچند تاثیر آن‌ها در تبدیل فیلم به اثری شگفت‌انگیز از نظر بصری را نمی‌توان نادیده گرفت، اما استفاده از آن‌ها برای بازیگران بسیار چالش‌برانگیز است.

با این حال، گیلرمور دل‌تورو بسیار به لباس فائون افتخار می‌کرد و از آن راضی بود چون بازیگر را محدود نمی‌کرد. داگ جونز، بازیگر نقش فائون، هم این حرف او را تائید کرده است. طراحی این لباسی ترکیبی از راحتی و کارایی را در خودش دارد. بخش‌های مختلف لباس از هم جدا شده‌اند تا کنترل آن‌ها برای بازیگر راحت باشد. مثلا پاها به لگن بازیگر وصل شدند تا بتواند آن‌ها را راحت کنترل کند. از طرف دیگر، طراحی طوری بود که قد بازیگر را بلند می‌کرد و حالت ترسناک و تاثیرگذاری به او می‌داد. گوش‌ها وچشم‌ها هم از راه دور کنترل می‌شدند تا فائون بتواند حالت‌های چهره مختلف و متنوع داشته باشد.

این فیلم فرزند دل‌تورو است

گیلرمو دل‌تورو

تهیه‌کننده‌های هالیوودی به دل‌تورو پیشنهاد دادند که کمی در فیلمش تغییرات ایجاد کند تا آن را برای مخاطبان گسترده‌تری پخش کنند. تغییرات مورد نظر آن‌ها شامل کم کردن خشونت، ایجاد فضای شادتر و ساخت فیلم به زبان انگلیسی می‌شد. اما مشخصا دل‌تورو با این حرف مخالفت کرد. چون مسئله اصلی او سود و فروش فیلم نبود، بلکه او می‌‌خواست ایده‌هایش را تحقق بخشد.

دل‌تورو به این معروف است که به جزئیات زیاد توجه می‌کند. او ایده اولیه هزارتوی پن را از سال ۱۹۹۳ در ذهن داشت و در تمام این سال‌ها به آن فکر می‌کرد و طرح‌های مختلفی برای هیولا‌ها در دفترچه‌اش می‌کشید تا به تصاویری دقیق برای چیزی که در ذهنش دارد و مناسب پرده سینماست برسد. او حتی از خیر دستمزدش به‌عنوان کارگردان هم گذشت تا مطمئن شود این پروژه به ثمر می‌نشیند. به‌علاوه او تمام زیرنویس‌های انگلیسی فیلم را خودش نوشت تا مطمئن باشد که هیچ‌کدام از ایده‌هایش در جریان ترجمه از دست نمی‌روند.

هزارتوی پن الهام‌بخش یکی از آهنگ‌های بیورک شد

بیورک و هزارتوی پن

فیلم، ادبیات و کمیک همیشه الهام‌بخش آهنگ‌ها و ترانه‌ها بوده‌اند. این‌بار روایت فانتزی و چندلایه فیلم Pan’s Labyrinth برای خواننده و ترانه‌سرای ایسلندی، بیورک، الهام‌بخش ساخت آهنگ Pneumonia در آلبومش به‌ اسم Volta شد. این ترانه به موقعیت و شرایط سخت اوفیلیا اشاره می‌کند.

ترانه بسیار مینیمالیستی است و همین هم باعث شده قدرت و تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. آهنگ احساس اندوه عمیقی را منتقل می‌کند و متن ترانه‌اش واقعا درخشان است. ترانه با عبارت «بر این اندوه غلبه کن دختر / دنیا همیشه از این جنس خواهد بود» شروع می‌شود. این آهنگ هم ادای احترام بیورک به فیلم و داستان عمیقش است و هم از احساسات بیورک نسبت به تراژدی اوفیلیا سرچشمه می‌گیرد.

فائون اسپانیایی حرف نمی‌زد

داگ جونز

بازیگر نقش فائون و مرد رنگ‌پریده یعنی داگ جونز بسیار بااستعداد است و قبلا در فیلم پسر جهنمی با دل‌تورور همکاری داشته. اما نقش‌های او در هزارتوی پن چالشی کاملا جدید بودند. چون باید نقش دوتا از فانتزی‌ترین کاراکتر‌ها را بازی می‌کرد. این‌ها وقتی پیچیده‌تر می‌شود که بدانید او برخلاف دیگر بازیگر‌های فیلم متولد آمریکاست و نمی‌تواند اسپانیایی صحبت کند. اما این مشکل او را متوقف نکرد. جونز تمام دیالوگ‌های خودش را به اسپانیایی حفظ کرد و سعی کرد از نظر آوایی همه آن‌ها را به درست‌ترین حالت ممکن تمرین کند. به‌علاوه، او حتی دیالوگ‌های اوفیلیا را هم حفظ کرد تا گفتگوهای بینشان طبیعی‌تر به‌نظر برسند. البته در نهایت برای نقش او صداگذاری انجام دادند. اما تمرین و دقت او در صحبت به زبان اسپانیایی باعث شد این کار راحت‌تر شود و نتیجه کاملا طبیعی باشد.

نزدیک بود شاهد یک سه‌گانه باشیم

سه‌گانه هزارتوی پن

کمتر کسی می‌داند که برای دل‌تورو، فیلم Pan’s Labyrinth دنباله‌ای معنوی‌ برای فیلم ستون فقرات شیطان بود. هردو فیلم‌ فضایی کودکانه و فانتزی دارند و وحشت در دوران جنگ داخلی اسپانیا را روایت می‌کنند. در واقع قرار بود این دو فیلم مقدمه‌ای باشند برای فیلم سومی به اسم ۳۹۹۳ و در کنار هم سه‌گانه‌ای موضوعی را بسازند. اما به‌خاطر ساخت فیلم پسر جهنمی ۲: ارتش طلایی، این پروژه لغو شد و هنوز به میز تولید برنگشته است.

در دو فیلمی که گفتیم دل‌تورو به دورن‌مایه‌هایی مثل انزوا، آزادای و تضاد بین اطاعت و نافرمانی می‌پردازد. تصور این‌که این مسیر در ۳۹۹۳ چطور ادامه پیدا می‌کرد جالب است. اطلاعات زیادی درباره این پروژه وجود ندارد، اما می‌توان گفت عدد ۳۹۹۳ به دو سال ۱۹۳۹ و ۱۹۹۳ اشاره دارد که هردو در داستان فیلم بسیار مهم‌اند. داستان این فیلم قرار بود درباره دوباره باز شدن قبر‌های جنگ داخلی اسپانیا باشد و باز هم کاملا به زبان اسپانیایی ساخته شود.

نزدیک بود در تاکسی گم شود

دفترچه دل‌تورو

همان‌طور که بالاتر هم اشاره کردیم یکی از تکنیک‌های دل‌تورو این است که سال‌ها قبل از شروع یک پروژه کار روی آن را شروع می‌کند و قبل از آن‌که به نوشتن فیلم‌نامه برسد بار‌ها و بار‌ها طرح‌های مختلفی برای هیولاهای فیلم‌هایش می‌زند. اما یک‌شب بی‌دقتی باعث شد وقتی به هتلش در لندن برمی‌گشت، دفترچه را در تاکسی جا بگذارد. دفترچه‌ای که پر بود از طرح‌های مربوط به هزارتوی پن و چند پروژه دیگر. دل‌تورو وقتی متوجه این موضوع شد که دیگر کار از کار گذشته بود. او با پلیس و شرکت تاکسیرانی تماس گرفت اما به نتیجه‌ای نرسید. خوشبختانه وقتی‌که دیگر ناامید شده بود راننده تاکسی دفترچه را پیدا کرد و برایش آورد.

هزارتوی پن استیون کینگ را ترساند

استیون کینگ

برای بسیاری استیون کینگ استاد بی‌چون‌و‌چرای ژانر وحشت و دلهره است. او برای دل‌تورو هم چهره‌ای الهام‌بخش بوده است. در یکی از اکران‌های فیلم دل‌تورو این شانس را داشت که کنار کینگ بنیشنید و در صحنه‌ای که مرد رنگ‌پریده اوفیلیا را تعقیب می‌کرد او به وضوح بی‌قراری را در کینگ دیده بود و این لجظه برایش مثل بردن جایزه اسکار بود.

بعد‌ها کینگ بیشتر درباره دل‌تورو صحبت کرد و مثلا بعد از فیلم Crimson Peak در سال ۲۰۱۵ توییت کرد: «زیبا و ترسناک. مثل فیلم شیطان مرده سم رمی مرا به وجد آورد». چه تمجیدی بهتر از این برای یک کارگردان ژانر وحشت؟! به‌علاوه این احتمال وجود دارد که روزی همکاری دل‌تورو و کینگ را ببینیم. چون دل‌تورو گفته حاضر است هر کاری انجام دهد تا گورستان حیوانات را بازسازی کند.

فیلم‌نامه به‌خاطر نقش اصلی تغییر کرد

ایوانا باکورو

موقعی که دل‌تورو فیلم‌نامه را می‌نوشت، شخصیت اوفیلیا را ۸ یا ۹ ساله تصور کرده بود. اما وقتی آزمون بازیگری را گرفتند و بازی ایوانا باکرو را دیدند. همه‌چیز عوض شد. او طوری در تست درخشد که دل‌تورو دیگر چاره‌ای نداشت. او اوفیلیای خودش را پیدا کرد. اما باکرو ۱۱ ساله و بزرگ‌تر از چیزی‌ بود که دل‌تورو در ذهن داشت. اما در سینما گاهی باید فداکاری کرد. پس دل‌تورو فیلم‌نامه را بازنویسی فیلم‌نامه را مطابق با نقش اصلی انجام داد.

البته فیلم نقطه عطفی در مسیر بازیگری باکرو هم بود. او در این فیلم درخشید و جوایز مختلفی ازجمله جایزه گویا را به‌دست آورد. این جایزه چیزی معادل اسکار برای فیلم‌های اسپانیایی است. به‌علاوه، او در پروژه‌های بزرگ دیگری هم حضور پیدا کرد و با بازیگران مطرح هم‌بازی شد.

این فیلم باعث شد دل‌تورو کارگردانی هری پاتر را به‌عهده نگیرد

رد کارگردانی هری پاتر

در جهانی موازی، فیلمی به اسم هزارتوی پن وجود ندارد. اما چند فیلم کلاسیک با حال‌و‌هوای تیره‌وتار وجود دارد. در ابتدا قرار بود دل‌تورو فیلم شیر، کمد و جادوگر را بازسازی کند. اما او به‌خاطر مشغله‌های زیاد فیلم Pan’s Labyinth، از آن پروژه کناره‌گیری کرد. البته همچنان ما ذهنیت دل‌تورو از یک فائون را در هزارتوی پن دیدم. اما این تصویر چندان با شخصیت آقای تامنس سازگار نمی‌بود. دل‌تورو قطعا می‌توانست از جادوگر سفید شخصیتی واقعا هولناک بسازد و جنبه‌های تاریک نارنیا را تقویت کند.

او پیشنهادی برای کارگردانی فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان هم دریافت کرد. اما این پروژه را با خوشحالی به دوستش آلفونسو کوارون سپرد. دل‌تورو در این‌باره گفته بود که حال‌و‌هوای هری پاتر زیادی شاد است و با روحیه او هم‌خوانی ندارد. البته این مجموعه از فیلم سوم بالغ‌تر و تاریک‌تر می‌شود. دل‌تورو این را هم گفته بود که اگر فرصتش را می‌داشت دلش می‌خواست فیلم اول را کارگردانی کند. چون حس‌و‌حال دیکنزی داشت، بنابراین او از عمیق شدن و گشت‌و‌گذار در آن لذت می‌برد.

سنت‌ افسانه‌های پریان را با آغوش باز می‌پذیرد

افسانه‌ها در هزارتوی پن

برداشت‌های مدرن ما از افسانه‌های پریان تحریف‌شده است. شاید خودمان هم متوجه این موضوع نباشیم، اما نسخه‌های مدرنی که از داستان‌ها می‌بینیم که در آن‌ها شاهزاده‌ای سوار بر اسب سفید برای نجات شاهزاده‌خانمی زیبا می‌آید و همه‌چیز به‌خوبی و خوشی تمام می‌شود، بسیار از اصل این قصه‌ها دور شده. بسیاری از افسانه‌های محلی و قصه‌های پریان اروپایی را برادران گریم جمع‌آوری کرده‌اند. در روند جمع‌آوری آن‌ها این داستان‌ها را ساده کرده و بسیاری جزئیات را حذف کرده‌اند یا تغییر داده‌اند. اما قبل از آن این داستان‌ها بسیار زمخت و پرقدرت بودند و علاوه بر پند دادن به کودکان، آن‌ها را می‌ترساندند.

فیلم هزارتوی پن دوباره این سنت‌ها را زنده می‌کند. دنیایی که در این فیلم می‌بینید به همان اندازه که شگفت‌انگیز بوده، ترسناک و بی‌رحم هم است. اوفیلیا کودک دوران جنگ است و دنیای فانتزی در ذهنش جان می‌گیرد تا او را از رنج‌های جهان واقعی نجات دهد. اما وظایف او در این جهان هم آسان نیست و با هر لغزش باید با وحشت‌هایی فراتر از تصور مواجه شود. این فیلم مثل قصه‌های پریان نشان می‌دهد که در تاریک‌ترین جاها هم امید وجود دارد و البته هیچ‌چیزی بدون فداکاری به‌دست نمی‌آید.

فیلم پر از نمادگرایی است

نمادگرایی

هر فریم از فیلم Pan’s Labyrinth بار معنایی عمیق دارد و هر تصویر و موتیفی با مفهوم کلی‌تر فیلم در ارتباط است. تکرار چندباره نماد‌ها در طول فیلم بیشتر از آن است که بتوان آن‌ها را به‌راحتی شمرد. پالت رنگی فیلم هم بسیار گویا است. قلمرو فانتزی در هاله‌ای طلایی فرورفته که تضادش با خاکستری-آبی جهان واقعی کاملا به چشم می‌آید. ویدال هم دیگر شخصیتی است که وجه نمادگرایانه قدرتمندی دارد. علاقه فاشیستی او به زمان در اتاق مکانیکی و تمایل شدیدش به کنترلِ هرچیزی در جهان بیداری منعکس می‌شود. البته این‌ها فقط لایه نازکی روی سطح نمادهای فیلم هستند و اگر در آن عمیق شوید چیز‌های خیلی‌خیلی بیشتری پیدا می‌کنید.

خشونت فیلم ریشه در واقعیت دارد

خشونت براساس واقعیت

فیلم هزارتوی پن از خشونت به‌عنوان ابزاری تاثیرگذار استفاده می‌کند. هرکدام از اعمال خشونت‌آمیزی که در فیلم می‌بینید بار معنایی دارند و دوران تلخ جنگ داخلی اسپانیا را بازتاب می‌دهند. یکی از صحنه‌های آزاردهنده و خشونت‌آمیز فیلم که در ذهن می‌ماند جایی است که کاپیتان ویدال صورت یکی از ضدفاشیست‌های دستگیرشده را با بطری شیشه‌ای خرد می‌کند.

ترسناک‌تر این‌جاست که این اتفاق براساس واقعیت است. داستانی وجود دارد که طبق آن وقتی یکی از فاشیت‌های مطرح وارد مغازه‌ای می‌شود، همه به احترام او کلاه از سرشان برمی‌دارند غیر از یک‌نفر. آن شخص از برداشتن کلاهش سر باز می‌زند و در نتیجه فاشیست صورت او را با تپانچه خرد می‌کند.

دل‌تورو این اتفاق را با تجربیات شخصیش ترکیب می‌کند تا به صحنه‌ای که گفتیم برسد. او در محله‌ای خشن در مکزیک بزرگ شده و شاهد خشونت‌های خیابانی بوده است. جایی تعریف کرده بود که یک‌بار او و دوستش درگیر دعوایی خیابانی شدند و جایی‌که دوست او با بطری مورد ضرب‌و‌شتم قرار می‌گرفت او از این متعجب شده بود که چرا بطری شیشه‌ای نمی‌شکند! این احساس راهش را به فیلم Pan’s Labyrinth باز کرد و یکی از صحنه‌های آزاردهنده سینما را ساخت.

فیلم به‌شدت موفق بود

فیلمی موفق

البته موفقیت فیلم چیزی نیست که درباره‌اش ندانید، اما برای پایان صحبت درباره فیلم هزارتوی پن موضوع مناسبی است. درست است که دل‌تورور در مسیر ساخت فیلم با مشکلات و موانع زیادی مواجه شد، اما تعهد و علاقه او به این پروژه باعث شد که نه تنها حرفه کاری خودش را از این‌رو به آن‌رو کند، بلکه یکی از موفق‌ترین فیلم‌های اسپانیایی‌زبان سینما را بسازد. این فیلم با بودجه نسبتا کم ۱۹ میلیون دلاری ساخته شد و با فروش ۸۳ میلیون دلاری در گیشه توانست از موفق‌ترین فیلم‌ اسپانیایی آن سال Like Water For Chocolate پیشی بگیرد.

قوی‌ترین جادوگر‌های هری پاتر | کسی حریف این ۳۰ نفر نمی‌شود

این فیلم جوایز بسیاری هم در کارنامه دارد. سه جایزه اسکار برای طراحی صحنه، فیلم‌برداری و گریم، سه جایزه بفتا برای بهترین فیلم خارجی، طراحی لباس و گریم به‌علاوه ۹ جایزه آریل و ۹ جایزه گویا، فقط بعضی از جوایزی هستند که این فیلم به‌دست آورده است.

جمع‌بندی

سال‌ها از تولید و اکران فیلم هزارتوی پن می‌گذرد، اما هنوز هم بار‌ها و بار‌ها دیده و طرفدارانش بیشتر می‌شود. همین نشان‌دهنده ارزش و جایگاه فیلم در بین فیلم‌های قرن ۲۱ و البته فیلم‌های فانتزی تاریخ سینماست. بخش زیادی از موفقیت فیلم مدیون کارگردان آن گیلرمو دل‌تورو است که نشان می‌دهد کارگردانی با دیدگاه پیشرو که سازش نمی‌کند و با وجود فشار‌ها در هالیوود کار خودش را انجام می‌دهد چقدر می‌تواند موفق باشد.

فیلم Pan’s Labyrinth هم داستان و تصاویر و هم حواشی جالبی دارد. به همین دلیل در این مطلب به ۱۵ حقیقت جالب درباره این فیلم پرداختیم. کدام‌یک از این موضوعات را نمی‌دانستید و به‌نظرتان کدام حقیقت از همه جالب‌تر بود؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

منبع: CBR


چرا اساسینز کرید و یوبیسافت رو دیگه دوست نداریم؟ میزگیم با ویب‌هد و شایان

چرا اساسینز کرید و یوبیسافت رو دیگه دوست نداریم؟ میزگیم با ویب‌هد و شایان

Loading

source

توسط techkhabari.ir