پس از دههی ۱۹۶۰ میلادی، موج نو فرانسه و اوج دوران فیلمسازی فلینی و آنتونیونی، که در آن سینمای آمریکا بهتدریج درحال دور شدن از دوران اوج خود بود و ژانرهای کلاسیک آن به تدریج در مسیر نابودی پیش میرفتند، دههی ۱۹۷۰ فرا رسید و ستارگانی مانند فرانسیس فورد کوپولا، مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ و … به کمک آمریکا آمدند و یکبار دیگر نام سینمای آمریکا را بر سر زبانها انداختند.
در ادامه نگاهی میاندازیم به ۲۰ فیلم برتر هشتمین دههی قرن بیستم میلادی:
کوپولا و جان میلیوس فیلمنامهی اینکآخرالزمان را بر اساس رمان دل تاریکی جوزف کنراد نوشتند و موسیقی فیلم را کوپولا و کارمینه کوپولا ساختند. فیلم داستان ستوان ویلارد با بازی مارتین شین را روایت میکند که مامور میشود تا سرهنگ والتر کورتز با بازی مارلون براندو را که از ارتش گریخته است و در جنگلهای کامبوج برای خود قبیلهای مستقل بهوجود آورده است را پیدا کند و به حکومت او خاتمه دهد.
اینکآخرالزمان یک بیانهی محکم علیه جنگ ویتنام و دولتمردان آمریکا است که توانست در هشت رشتهی مختلف نامزد اسکار شود و در دو رشتهی بهترین تصویربرداری برای ویتورو استرارو و بهترین صدا، اسکار را بهدست آورد. اینکآخرالزمان همچنین توانست نخل طلای جشنوارهی کن را هم بهدست آورد و برای کوپولا و رابرت دووال بهترتیب گلدن گلوب بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به ارمغان بیاورد.
استاکر بر اساس رمان گردش کناره جاده از برادران استروگاتسکی ساخته شده و جایزهی کلیسای جهانی از جشنوارهی کن را بهدست آورده است. فیلم، جهانی پس از نابودی را به تصویر میکشد که در آن منطقهای وجود دارد که عمیقترین آرزوی قلبی افراد در آن برآورده میشود. استاکر محصول مشترک شوروی و آلمان شرقی است و فیلمبرداری آن از سال ۱۹۷۷ آغاز شد.
بسیاری پدرخوانده را با نام بازیگران مطرح آن، مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن، جیمز کان و غیره به یاد میآورند، اما پدرخوانده فیلمی است که بدون کوپولا هرگز ساخته نمیشد. فیلمنامهی پدرخوانده را کوپولا با همراهی ماریو پوزو بر اساس رمانی از خود پوزو به رشتهی تحریر درآورد و موسیقی ماندگار آن را نینو روتا ساخت. پدرخوانده داستان خانوادهای مافیایی را روایت میکند که بهدنبال سربلندکردن گروههای رقیب نوظهور، وارد جنگهای مافیایی میشود.
پدرخوانده در ۱۱ بخش مختلف نامزد اسکار شد و در نهایت توانست با ۳ اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی مراسم را ترک کند. پدرخوانده همچنین در ۷ بخش مختلف نامزد گلدن گلوب شد که در نهایت با ۵ گلدن گلوب برای بهترین فیلم درام، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد فیلم درام، بهترین فیلمنامه و بهترین موسیقی متن، جشنواره را ترک کرد.
برخلاف بسیاری از فیلمهای تاریخ سینما که قسمت دوم آنها با فاصله از قسمت اول تبدیل به فیلمی تکراری و ضعیف میشوند، پدرخوانده: قسمت دوم پایاپای قسمت اول آن یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است. در پدرخوانده: قسمت دوم کوپولا در کنار روایت داستان مایکل کورلئونه که حالا، پس از مرگ پدر، مدیریت خانواده را بر عهده گرفته است، داستان دون کورلئونهی جوان را هم روایت میکند و بهخوبی از پس روایت هردو داستان برمیآید.
پدرخوانده: قسمت دوم توانست مانند قسمت اول خود در مراسم اسکار هم با استقبال روبهرو شود و در ۱۲ بخش مختلف نامزد شود و در انتهای شب با ۶ اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامهی اقتباسی، بهترین کارگردانی هنری و بهترین موسیقی فیلم مراسم را به پایان برساند.
پس از درخشش کوپولا، حالا نوبت درخشش یکی دیگر از کارگردانهای تازهنفس سینمای آمریکا بود. مارتین اسکورسیزی که پیش از ساختن راننده تاکسی توانسته بود با ساخت فیلمهای خیابانهای پایین شهر (Mean Streets) و آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند (Alice Doesn’t Live Here Anymore) نگاهها را به خود جلب کند، توانست با راننده تاکسی نام خود را بهعنوان یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما به اثبات برساند.
راننده تاکسی و اسکورسیزی بهدنبال سبک خاص خودشان در اسکار مورد توجه قرار نگرفتند؛ نامزدی در ۴ رشته، اما سینمای هنری اروپا یکبار دیگر فیلمسازان هنری آمریکا را از سرخوردگی نجات داد و جشنوارهی کن، نخل طلای سال ۱۹۷۶ را به راننده تاکسی و مارتین اسکورسیزی اهدا کرد.
کوبریک که حالا دیگر یکی از پرطرفدارترین و جنجالبرانگیزترین کارگردانهای تاریخ سینمای آمریکا بود، هنوز هم حرف برای گفتن و جنجال برای آفریدن داشت. او اینبار به سراغ رمان کوتاه آنتونی برجس رفت و یک پادآرمانشهر ماندگار را خلق کرد. پرتقال کوکی نامزد ۴ اسکار شد، اما مانند راننده تاکسی دست خالی مراسم را ترک کرد.
کوبریک طی مصاحبهای این فیلم خود را چنین شرح میدهد: «طنزی اجتماعیست در مورد این سؤال که آیا روانشناسی رفتاری و شرطی کردن روانی، سلاح خطرناک جدیدی برای دولت است تا با استفاده از آن کنترل گستردهتری بر شهروندانش داشته و آنها را به موجوداتی بسیار شبیه روبات تبدیل سازد؟»
هرتسوک در آگیره، خشم پروردگار به روایت داستان سرداری اسپانیایی و گروهی از کاشفان میپردازد که به دنبال شهر افسانهای الدورادو هستند؛ شهری که طبق افسانهها همهچیز آن از طلا ساخته شده است.
فیلم در برترینهای مجلهی امپایر در سال ۲۰۱۰ رتبهی نوزدهم را به دست آورد. آگیره، خشم پروردگار از آن دست فیلمهایی است که تأثیرش بر فیلمهای دیگر مشهود است. یکی از این فیلمها اینک آخرالزمان (Apocalyypse Now) از فرانسیس فورد کاپولا است که ارجاعات بصریاش به فیلم آگیره، خشم پروردگار مشهود است.
وودی آلن و کمدیهای منحصر بهفردش طی دههی ۱۹۷۰ میلادی به اوج رسیدند. آلن که قلم بسیار مخصوصی در نوشتن فیلمنامه دارد در منهتن هم مانند بسیاری دیگر از فیلمهایش کارگردان، نویسنده و بازیگر است. وودی آلن در منهتن داستان مرد میانسالی را روایت میکند که دومرتبه طلاق گرفته است و حالا درگیر یافتن معشوقهای متفاوت است.
منهتن در دو بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی نامزد اسکار شد، اما نتوانست به اسکار دست پیدا کند. در مراسم جوایز بفتا اما وودی آلن و منهتن موفقتر ظاهر شدند و توانستند جایزهی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را بهدست آورند. منهتن با بودجهی ۹ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه به فروش ۴۰٫۲ میلیون دلاری دست پیدا کند.
مالیک پیش از ساختن روزهای بهشت، توانسته بود با ساخت فیلم زمینهای لمیزرع (Badlands) خودش را بهعنوان یکی از مولفترین و صاحبسبکترین کارگردانهای آمریکا به اثبات برساند. در روزهای بهشت مالیک داستان زوج جوانی را روایت میکند که لایههای مخفی روابط آنها بهتدریج برای مخاطبان شکوفا میشود.
روزهای بهشت در ۴ بخش بهترین تصویربرداری، بهترین طراحی لباس، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا نامزد اسکار شد و توانست اسکار بهترین تصویربرداری را برای نستور آلمندروس به ارمغان بیاورد. فیلم همچنین توانست جایزهی بهترین کارگردانی جشنوارهی فیلم کن را به کارنامهی ترنس مالیک و بفتای بهترین موسیقی متن را به کارنامهی انیو موریکونه اضافه کند.
نوبت به یکی از چهارچوبشکنترین کارگردانهایی که تاریخ سینمای آمریکا به خود دیده است میرسد. رابرت آلتمن در نشویل ژانرهای کلاسیک سینمای آمریکا را به بازی میگیرد و در عین حال بیانیهای اعتراضآمیز نسبت به دولتمردان تهیه میکند.. نشویل نامزد ۵ اسکار شد و توانست اسکار بهترین ترانه را بهدست آورد. در گلدن گلوب هم ۱۱ نامزدی برای نشویل اعلام شد که در آنجا هم تنها توانست جایزهی بهترین ترانه را از رقیبان برباید. نشویل با بودجهی ۲٫۲ میلیون دلاری ساخته شد و توانست به فروش ۱۰ میلیون دلاری در گیشه دست پیدا کند.
در دههای که سینمای اروپا کمفروغتر از همیشه بود، یک کارگردان مانند سالهای قبل به ساخت شاهکار ادامه میداد؛ اینگمار برگمان. در فریادها و نجواها، برگمان روابط بین انسانها را، مانند سایرکارهایش، واکاوی میکند و با خلق تصاویری که هرگز از ذهن سینمادوستان پاک نخواهد شد، داستان زیرکانهی خود را روایت میکند.
فریادها و نجواها در ۵ بخش مختلف نامزد اسکار شد و سون نکویست توانست اسکار بهترین فیلمبرداری را بهدست آورد. فیلم با بودجهی ۴۵۰ هزار دلاری ساخته شد و توانست در گیشه به فروش بیش از ۱٫۵ میلیون دلاری دست پیدا کند.
باز هم وودی آلن و بازهم یک شاهکار فیلمنامهنویسی. آنی هال را وودی آلن به همراه مارشال بریکمن نوشته است و برای آن اسکار و بفتای بهترین فیلمنامه را به دست آورده است. در آنی هال، آلن داستان زندگی الوی سینگر، یک کمدین، را روایت میکند که سعی دارد چرایی جداشدنش از معشوقهاش را رمزگشایی کند.
آنی هال علاوه بر اسکار بهترین فیلمنامه، توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای دایان کیتن، بهترین کارگردان برای وودی آلن و بهترین فیلم را هم به ارمغان بیاورد. فیلم در گیشه هم به موفقیت دست یافت و توانست با بودجهی ۴ میلیون دلاری به فروش ۳۸٫۳ میلیون دلاری دست پیدا کند.
برتولوچی در دنبالهرو همانطور که از اسم فیلم برمیآید مطالعهای عمیق از دنبالهروی و فاشیسم را صورت میدهد و به دنبال پاسخهایی است که منجر به فاجعه شدهاند. فیلمنامهی فیلم را برتولوچی بر اساس رمانی از همین نام به قلم آلبرتو موراویا نوشته است. موسیقی فیلم را ژرژ دلرو ساخته است و تصویربرداری آن بر عهدهی ویتوریو استرارو بوده است. دنبالهرو نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین فیلم خارجی زبان گلدن گلوب شد، اما نتوانست هیچکدام را بهدست آورد.
مگر میشود لیستی از بهترین فیلمهای دنیا حاضر کرد و فیلمی از آنتونیونی بزرگ را در آن جای نداد؟ فیلمنامهی حرفه: خبرنگار را آنتونیونی به همراه پیتر وولن نوشته است و موسیقی آن را ایوان وندور ساخته است. در این روایت آنتونیونی، جک نیکلسون در نقش خبرنگار تلویزیونیای ظاهر میشود که در حال ساخت مستندی دربارهی آفریقای پس از استعمار است و برای به اتمام رساندن مستند خود بهدنبال مصاحبه کردن با چهرههای شورشی جنگ لندراور است.
کوبریک اینبار به سراغ دورهی زمانیای متفاوت رفت و روایتی از یک مرد جوان روستایی در قرن ۱۸ را برای به تصویر کشیدن، برگزید. فیلمنامهی دهمین فیلم بلند کوبریک را که اقتباسی است از رمان شانس بری لیندون اثر ویلیام تکری، خودش نوشت و فیلمبرداری آن را جان آلکات که علاوهبر بری لیندون، در دو فیلم درخشش (The Shining) و پرتقال کوکی هم با کوبریک همکاری کردهاست، بر عهده گرفت.
بری لیندون در ۷ بخش مختلف نامزد اسکار شد و در ۴ بخش بهترین طراحی صحنه، بهترین طراحی لباس، بهترین تصویربرداری و بهترین موسیقی متن توانست اسکار را به خانه ببرد. در مراسم جوایز بفتا هم بری لیندون در ۵ بخش شانس دریافت جایزه را داشت، اما تنها در دو بخش بهترین کارگردانی و بهترین تصویربرداری به موفقیت دست یافت.
پولانسکی در محلهی چینیها جان تازهای به سینمای ژانری آمریکا بخشید و یکی از ریشهدارترین ژانرهای سینمای کلاسیک آمریکا را به بلوغی جدید رساند. در محله چینیها جیک گیتش با بازی بینظیر جک نیکلسون کارآگاهی است که بهدنبال حل یک معمای به ظاهر ساده وارد بازیهایی خطرناک و پیچیده میشود.
محلهی چینیها توانست ۱۱ نامزدی در اسکار بهدست آورد، اما تنها در یک رشتهی بهترین فیلمنامه توانست اسکار را به خانه ببرد. در گلدن گلوب اما محلهی چینیها موفقتر بود و توانست از ۷ نامزدی در ۴ بخش بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر مرد نقش اصلی فیلم درام، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه جایزه را به کارنامهی خود اضافه کند. محله چینیها در گیشه هم موفق بود و با بودجهی ۶ میلیون دلاری توانست به فروش ۲۹٫۲ میلیون دلاری دست پیدا کند.
فیلمنامهی سوسپیریا را داریو آرجنتو و داریا نیکولودی بر اساس مقالهی جیغهایی از اعماق نوشتهی توماس دی کوینزی نوشتهاند، موسیقی آن را داریو آرجنتو و گابلین ساختهاند و تصویربرداری آن را لوسیانو توولی بر عهده داشته است. سوسپیریا بهعنوان یکی از برترین فیلمهای ژانر وحشت شناخته میشود.
پس از کوپولا و اسکورسیزی، نوبت یکی دیگر از کارگردانهای آیندهدار هالیوود بود که نام خود را در تاریخ جاودانه کند؛ استیون اسپیلبرگ. آروارهها بهعنوان نخستین سکوی پرتاب اصلی اسپیلبرگ شناخته میشود. فیلمی که بهدنبال سبک نوآرانهی خاص خود به شهرت رسید و نهتنها به پرفروشترین فیلم سال بدل گشت، بلکه با محاسبهی نرخ تورم، هنوز هم جزو ۱۰ فیلم پرفروش تاریخ سینما است.
آروارهها موفق شد ۳ اسکار در رشتههای بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا را به دست آورد و با بودجهی ۹ میلیون دلاری به فروش ۴۷۲ میلیون دلاری دست پیدا کند.
در زنی تحت تأثیر، همانطور که از نام فیلم برمیآید، کاساوتیس به واکاوی زنی میپردازد که با وجود عشقی که نسبت به اطرافیانش دارد، رفتارهای متضاد و عجیبی از خود بروز میدهد. زنی تحت تأثیر یک نامزدی اسکار برای کاساوتیس و یک نامزدی اسکار برای جنا رولندز همراه آورد. در گلدن گلوب هم فیلم در ۴ بخش نامزد شد که توانست بهترین بازیگر نقش اصلی زن فیلم درام را برای رولندز به ارمغان بیاورد. از کاساوتیس با توجه به ۱۲ فیلم متفاوت و ساختارشکنی که ساخت بهعنوان یکی از بنیانگذاران موج نو آمریکا یاد میشود.
پکینپا و وسترنهایش یکی از بخشهای فراموشنشدنی تاریخ سینمای آمریکا هستند. یکی از نکات برجستهی فیلم موسیقی آن است که باب دیلن افسانهای ساختناش را بر عهده داشته است. پت گرت و بیلی د کید آخرین فیلم وسترن پکینپا است و عاشقان این ژانر، با این فیلم، با یکی از بزرگترین وسترنسازهای تاریخ سینمای آمریکا وداع کردند.
منبع: the cinema archives