در هفتمین دهه‌ی قرن بیستم میلادی، دو پدیده بر سینما تاثیر گذاشتند؛ ۱. جریانی سینمایی به نام موج نوی فرانسه که برای نخستین بار معادلات چندین ساله و ثابت سینمایی را برهم زد و بزرگانی هم‌چون فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، آلن رنه و … را به دنیا معرفی کرد. ۲. پدیده‌ای به‌نام فدریکو فلینی که در دهه‌ی ۱۹۶۰، به بلوغ سینمایی خود رسید و شاهکارهایی فراموش‌نشدنی خلق کرد.
در ادامه نگاهی می‌اندازیم به ۲۰ فیلم برتر دهه‌ی هفتم قرن بیستم میلادی:

استنلی کوبریک از آن دست کارگردان‌هایی است که طی سال‌های فعالیت‌اش به سراغ ژانرهای مختلفی رفته و در تمام آن‌ها درخشیده است، اما بی‌شک می‌توان گفت ژانر علمی-تخیلی، بدون ساخته شدن ۲۰۰۱: ادیسه‌ فضایی هرگز تا این حد پیشرفت نمی‌کرد. ۲۰۰۱: ادیسه فضایی داستان هوش مصنوعی‌ای است که تکامل می‌یابد و به‌تدریج بر زندگی انسان‌ها حکومت می‌کند، اما کوبریک مانند همیشه مقدار زیادی از فلسفه‌ی جهان‌بینی خاص خود را به فیلم تزریق کرده است و نگاه خاص خود را بر آن حاکم نموده است.
کوبریک توانست برای بهترین جلوه‌های ویژه، اسکار را به خانه ببرد، اما در بخش‌های بهترین طراحی صحنه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم‌نامه، اسکار را به رقیبانش واگذار کرد.

فلینی و سینمای او در دهه‌ی هفتم قرن بیستم به اوج شکوفایی رسیدند. سبک خاص فلینی و داستان‌های ذهنی‌ای که او آن‌ها را عینی می‌نمود، باعث شدند که او تبدیل یه یکی از بهترین کارگردان‌ها تاریخ سینما شود. پیش از این هم فلینی با جاده (La strada)‌ استعداد و نگرش سینمایی خاص خود را به همه ثابت کرده بود، اما هشت‌ونیم فیلمی است مخصوص فلینی که اگر او زاده شده نبود، هرگز ساخته نمی‌شد.
هشت‌ونیم توانست اسکار بهترین طراحی لباس و بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کند و در سه بخش بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامه و بهترین طراحی صحنه نامزد شود.

زندگی شیرین را فلینی پیش از هشت‌ونیم ساخت و در واقع اولین قدم او در اولین سال هفتمین دهه‌ی قرن بیستم بود. زندگی شیرین توانست نخل طلای جشنواره‌ی کن ۱۹۶۰ را به‌دست آورد و هم‌چنین در چهار بخش مختلف نامزد اسکار شود. زندگی شیرین داستان یک هفته از زندگی یک روزنامه‌نگار در رم را به تصویر می‌کشد که در جستجویی ناامیدانه به‌دنبال عشق و معنای زندگی می‌گردد.

لورنس عربستان یکی از حماسی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای آمریکا است. دیوید لین یک‌بار دیگر یک فیلم وطن‌پرستانه را این‌بار براساس فیلم‌نامه‌ای از رابرت بولت و مایکل ویلسون مقابل دوربین برد و یک‌بار دیگر توانست هم نظر منتقدان را به‌خوبی جلب کند و هم در گیشه و جشنواره‌ها موفق عمل نماید.
لورنس عربستان در نه رشته‌ی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلم‌نامه، بهترین طراحی صحنه، بهترین فیلم‌برداری، بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا نامزد اسکار شد و به‌جز سه رشته‌ی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلم‌نامه، در سایر رشته‌ها موفق شد اسکار را به دست آورد.

ژول و جیم سومین فیلم کارگردانی است که مسیر تاریخ سینما را با فیلم‌هایش دچار تغییر کرد. کارگردانی که یکی از نویسندگان اصلی مجله‌ی کایه‌دوسینما بود. کسی که نظریه‌ی مولف را به همراه اندرو ساریس به رشته‌ی تحریر درآورد و یکی از اصلی‌ترین پدران موج نو فرانسه محسوب می‌شود. مردی که ردپای بالزاک در تمام فیلم‌هایش دیده می‌شود.
فیلم‌نامه‌ی ژول و جیم را تروفو و ژان گرو براساس رمانی از هنری پی‌ير روشه نوشته‌اند و فیلم‌برداری آن را رائول کوتار انجام داده است. موسیقی فیلم را بوریس باسیاک و جورجس دلور ساخته‌اند و از صدای میشل سوبور به‌عنوان صدای راوی در فیلم استفاده شده است.

از نفس افتاده روایت مردی لاابالی و فراری است که در دام عشقی نافرجام می‌افتد و همین عشق او را به نیستی می‌کشاند.
گدار در از نفس افتاده بسیاری از قراردادهای سینمای قبل از خود را برهم می‌زند و سبک بصری‌ای نوین خلق می‌کند. او با روایت خود ذهن مخاطب را درگیر می‌کند و باعث می‌شود مخاطب به چیزهایی توجه کند که پیش از این برایش از اهمیت بالایی برخوردارد نبوده‌اند.
فیلم‌بردار از نفس افتاده رائول کوتار بوده است و موسیقی آن را مارشال سولال ساخته است.
از نفس افتاده توانست خرس نقره‌ای جشنواره‌ی برلین را برای گدار به ارمغان بیاورد. هم‌چنین در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ مجله‌ی سایت اند ساوند از نفس افتاده توانست رتبه‌ی سیزدهم را در بین بهترین فیلم‌های تاریخ به دست بیاورد.

نمی‌شود از دهه‌هایی که برگمان در آن‌ها فعالیت می‌کرد، سخن گفت و در بین برترین فیلم‌ها به فیلمی از کارنامه‌ی او برنخورد. پرسونا را شاید بتوان شخصی‌ترین فیلم کارنامه‌ی هنری برگمان دانست. روایت بازیگری که ناگهان تصمیم می‌گیرد سکوت اختیار کند تا مجبور نباشد دیگر نقش بازی کند و دروغ بگوید.

مگر می‌شود در زمان فعالیت سینمایی استاد سینما، یک دهه بدون شاهکاری از او بگذرد؟ روانی هیچکاک در زمان انتشارش یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌هایی بود که تا به آن روز ساخته شده بود. بعد از نسخه‌ی اصلی، سه دنباله‌ی دبگر با بازی پرکینز برای فیلم ساخته شدند، اما هیچ‌کدام آن‌ها نتوانستند به موفقیت‌های فیلم اول دست پیدا کنند.
روانی با بودجه‌ی ۸۰۶ هزار دلاری توانست به فروش پجاه میلیون دلاری دست یابد. هم‌چنین روانی در چهار بخش بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین طراحی صحنه و بهترین تصویربرداری نامزد اسکار شد، اما همه‌ی آن‌ها را به رقیبان واگذار کرد. موسیقی روانی را برنارد هرمان ساخته است و فیلم‌برداری آن را جان ال. راسل برعهده داشته است.

من کوبا هستم به درد و رنج مردم کوبا پیش از سقوط باتیستا و روی کارآمدن کاسترو می‌پردازد. فیلم‌نامه‌ی فیلم را انریکه پی‌ندا بارنت و یوگنی بوتوشنه‌کو نوشته‌اند و موسیقی آن را کارلوس فارینیاس ساخته است. اتحاد جماهیر شوروی از ساخته شدن فیلم حمایت کرد و بسیاری از سربازان ارتش این کشور در نقش سیاهی لشکرهای این فیلم ظاهر شدند.

آخرین فیلم کارل تئودور درایر برای برداشت‌های طولانی و متعددش شناخته شده است. درایر فیلمنامه‌ی گرترود را براساس نمایشنامه‌ای با همین عنوان از یلمار سودربری نوشته است، فیلم‌برداری آن را هنینگ بنسن انجام داده است و موسیقی آن را یورگن جرشید ساخته است.

آنتونیونی و قاب‌های به یادماندنی‌اش، پیش از صحرای سرخ، توسط ماجرا (L’Avventura) در تاریخ سینما ماندگار شده بودند، اما دشت سرخ یک‌بار دیگر اثبات کرد که آنتونیونی قاب را می‌شناسد، از آن مهم‌تر رنگ را می‌شناسد و البته فیلم اثباتی دیگر است بر درخشان بودن مونیکا ویتی.
فیلم‌نامه‌ی فیلم را آنتونیونی و تونینو گوئرا نوشته‌اند و تصویربرداری آن را کارلو دی‌پالما انجام داده است و موسیقی آن را جیووانی فوسکو و ویتوریو گلمتی ساخته‌اند. صرای سرخ توانست شیر طلایی جشنواره‌ی ونیز را به دست آورد و یک‌بار دیگر نگاه خاص آنتونیونی به دنیا را از طریق پرده‌ی نقره‌ای سینما بازتاب دهد.

سرجیو لئونه در سومین بخش از سه‌گانه‌ی دلار خود، بهترین فیلم این سه گانه را مقابل دوربین برد. فیلمی که مانند سایر قسمت‌های سه‌گانه با درخشش کلینت ایستوود همراه است. خوب بد زشت با بودجه‌ی ۱.۲ میلیون دلاری ساخته شد و به فروش ۲۵.۱ میلیون دلاری دست یافت. فیلم‌برداری آن را تورینو دلی کولی انجام داده است و موسیقی آن را انیو موریکونه‌ی افسانه‌ای ساخته است.

اوزو و فیلم‌هایش را نمی‌توان از حافظه‌ی تاریخی سینمای جهان حذف کرد. در دوره‌ای که سینمای آمریکا کوبریک را داشت و سینمای اروپا با وجود موج نو و فلینی و آنتونیونی در اوج غنای هنری به سر می‌برد، ازو به تنهایی توانست مقابل محو شدن تدریجی سینمای آسیای شرقی را بگیرد و آن را زنده نگه دارد.

در دهه‌ای که موج نو و سینمای هنری اروپا درحال برهم‌زدن قوانین قدیمی سینما بودند، سینمای ژانری کلاسیک آمریکا آخرین نفس‌های خود را می‌کشید. این گروه خشن یکی از آخرین فیلم‌هایی است که ژانر وسترن کلاسیک آمریکایی را بر پرده‌ی سینما آورد و سم پکین‌پا کارگردانی است که این شاهکار نهایی ژانر وسترن را ممکن کرد.
این گروه خشن در دو بخش بهترین فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی و بهترین موسیقی متن، نامزد اسکار شد، اما هردو را به رقیبان واگذار کرد. فیلم پکین‌پا با بودجه‌ی ۶ میلیون دلاری به فروش ۱۱ میلیون دلاری دست یافت.

جدای از سه‌گانه‌ی دلار درخشان لئونه، او شاهکاری دیگر در ژانر وسترن اسپاگتی را در کارنامه‌ی کوتاه خود خلق کرده است، به‌نام روز روزگاری در غرب؛ فیلمی که در زمان اکرانش نتوانست در آمریکا نظر مردم و منتقدان را جلب کند، اگرچه در اروپا با موفقیت فراوانی روبه‌رو شد. روزی روزگاری در غرب در بسیاری از لیست‌های برترین‌های تاریخ سینما در جایگاه‌های نخست قرار دارد و موسیقی به‌یادماندنی‌ای که موریکونه برای این فیلم ساخته است، بخشی جدایی ناپذیر از آن به شمار می‌آید.

دومین فیلم گدار که به این لیست راه پیدا کرده، یکی از فیلم‌های رنگی او است. گدار در پی‌یرو خله به شکستن قوانین همیشگی و کسب تجربه‌های جدید ادامه می‌دهد و بیش از پیش سینما و پرده‌ی نقره‌ای را مال خود می‌کند. پی‌یرو خله با بودجه‌ی ۳۰۰ هزار دلاری ساخته شد و در گیشه‌ی فرانسه به فروش ۱ میلیون ۳۱۰ هزار دلاری دست یافت. خود گدار این فیلم را یکی از نقاط اوج موج نوی فرانسه می‌داند.

ولز کارنامه‌ی طویلی به بلندی هیچکاک ندارد، اما تمام فیلم‌های کارنامه‌ی کوتاهش در بین برترین‌ها هستند. ولز این بار به سراغ کافکا رفته است و با موفقیت یکی از بهترین اقتباس‌های سینمایی را از کارنامه‌ی پیچیده و خاص کافکا انجام داده است. در فیلم محاکمه، مانند کتاب، داستان جوزف ک. روایت می‌شود که یک‌روز صبح پس از بیدار شدن بدون دلیل به دادگاه فراخوانده می‌شود.

تروفو در ۶ فوریه‌ی ۱۹۳۲ در پاریس به دنیا آمد و در پنجاه و دو سالگی از دنیا رفت. او از نام‌داران سینمای فرانسه و از پیشگامان موج نو بود.
به پیانیست شلیک کن داستان پیانیست کلاسیکی را روایت می‌کند که بعد از خودکشی همسرش به کلی علاقه‌اش به زندگی را از دست داده است تا زمانی که وارد رابطه‌ی عاشقانه‌ی دیگری می‌شود و درگیری‌هایی با یک گروه خلافکار پیدا می‌کند.
به پیانیست شلیک کن هم داستانی جذاب را روایت می‌کند و هم در شخصیت‌پردازی با بهره‌گیری از فلش‌بک‌ها ما را به پیانیست نزدیک می‌کند. تروفو از تمام آن چه آموخته است بهره می‌برد تا بتواند آن چه می خواهد روایت کند را به بهترین حالت بر پرده‌ی نقره‌ای بیاورد.
موسیقی فیلم را ژرژ دلرو ساخته است و تصویر آن را رائول کوتار گرفته است.

آنتونیونی در ۲۹ سپتامبر ۱۹۱۲ به دنیا آمد و در نود و چهار سالگی در ۳۰ جولای ۲۰۰۷ از دنیا رفت.
ماجرا روایت گم‌شدن دختری به نام آنا است که به همراه دوستانش برای تفریح به جزیره‌ای غیرمسکونی رفته‌اند. بعد از گمشدن او دوستانش جستجو برای یافتن او را آغاز می‌کنند. معشوقه‌ی آنا و یکی از دوستان او در حین جستجو برای یافتن آنا به هم نزدیک می‌شوند.
ماجرا سرشار از قاب‌بندی‌های خیره‌کننده است. قاب‌های محکم ماجرا را آلدو اسکاواردا بسته‌است. آنتونیونی در ماجرا داستان را به آرامی پیش می‌برد و شخصیت‌ها را در همین حین به آرامی پرداخت می‌کند.
آنتونیونی توانست جایزه‌ی ویژه‌ی هیأت داوران جشنواره‌ی کن را به دست آورد. هم‌چنین فیلم در رتبه‌بندی سال ۲۰۱۰ مجله‌ی امپایر به رتبه‌ی چهلم رسید.
ماجرا یکی از پرارجاع‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما است و از جمله مهم‌ترین ارجاع‌هایی که به آن شده در فیلم‌های مالنا (Malena) و درباره‌ی الی بوده است.

مایک نیکولز یکی از کارگردان‌هایی است که اگرچه به اندازه‌ی گدار قانون‌شکن نیست، اما به اندازه‌ی سم پکین‌پا هم به قوانین پایبند نیست. او قوانین را نمی‌شکند، بلکه آن‌ها را خم می‌کند تا بتواند به اندازه‌ی دلخواه خود برساند. فیلم‌نامه‌ی فارغ‌التحصیل را کالدر ویلینگهام و باک هنری براساس رمانی از چارلز وب نوشته‌اند، تصویربرداری آن را رابرت ال. سرتیس انجام داده است و موسیقی و ترانه‌های آن را دیو گروسین و پل سیمون ساخته‌اند.
فارغ‌التحصیل در هفت رشته‌ی مختلف نامزد اسکار شد، اما تنها مایک نیکولز در رشته‌ی بهترین کارگردانی توانست حریفان را شکست دهد و اسکار را به خانه ببرد. هم‌چنین فیلم در شش رشته نامزد جوایز بفتا شد که در آن توانست در پنج رشته‌ی نویددهنده‌ترین بازیگر جدید در نقش اصلی برای داستین هافمن، بهترین تدوین، بهترین فیلم‌نامه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم جوایز را بدست آورد. فارغ‌التحصیل با بودجه‌ی ۳ میلیون دلاری ساخته شد و در آمریکا به فروش ۱۰۴.۹ میلیون دلاری و در سطح بین‌المللی به فروش ۸۵ میلیون دلاری دست یافت.
منبع: thecinemaarchives


source

توسط techkhabari