در این مطلب لیستی از ۱۰ فیلم تهیه کردهایم که واقعا سزاوار ساخته شدن دنباله هستند. عدم ساخت قسمت دوم یک فیلم پرطرفدار مهر تاییدی بر تردید کارگردانی است که نمیخواهد میراث خود را لکهدار کند یا خطر زیر سوال بردن فیلم اصلی را به جان بخرد. اگر آنها چگونگی انجام موفق این کار را کشف کنند، فیلمهای این لیست قطعا از دنبالههای مناسبی بهرهمند میشوند.
ما در عصری هستیم که پیش درآمدها، دنبالهها و فرنچایزها به ماشینهای اصلی پولسازی برای هالیوود تبدیل شدهاند، آثاری که براساس جهان فیلم اصلی و شخصیتهایش ساخته میشوند و حس آشنایی ایجاد میکنند. با این حال، فیلمهایی نیز وجود دارند که واقعا شایستهی تصور دوباره به روشهای دیگر هستند اما دنبالهها هرگز به یک دلیل یا دلایلی تحقق نمییابند. اینها آثاری هستند که طرفدارانشان همچنان بر خلاف تمام اختلاف نظرها امیدوار به ساخت ادامهشان هستند.
برَد بِرد، یکی از کارگردانهای این لیست، توصیه کرد که به منظور تسهیل رشد ارگانیک آثار هنری مختلف، باید به فکر ساخت دنبالهی فیلمهای پرطرفدار و دارای پتانسیل بود. او گفت: «من دوست دارم استودیوها برخورد ماجراجویانهتری داشته باشند. ما نباید این وقت ارزشمند را صرف تکرار داستانهای مشابه یا شخصیتهای مشابه و تکراری کنیم. هرچند که تکرار و یادآوری بعضی از آثار خوب است و جای خود را دارد و مطمئنا فیلمهای عالی با شخصیتهای آشنا ساخته میشوند. من دو دنبالهی ماموریت غیرممکن؛ پروتکل شبح (Mission: Impossible – Ghost Protocol) و شگفتانگیزان ۲ (Incredibles 2) را ساختم. اما آنها بر داستان اصلی ما برتری نداشتند. دنیای عنکبوتی (Spider-Verse) بسیاری از سبکهای گرافیکی کاملا جذاب را به روشی جالب ارایه داده است. هرچه همهی ما یک سبک را تکرار و دنبال کنیم، کمتر مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد. ساخت دنبالهی یک فیلم نیاز به رشد زیباییهای بصری دارد. تنها در این صورت مردم از آن حمایت خواهند کرد.»
گونیز یک کلاسیک همیشه جذاب، یک فیلم ماجراجویانهی دلانگیز است که گروهی از بچهها را دنبال میکند که برای نجات خانههای خود از توقیف به دنبال یک گنج میروند. این نگاهی دوست داشتنی به معصومیت دوران کودکی و هبوط آنها به قلمرو شبه خیالی است. مدتی است که هواداران خواستار دنبالهای هستند اما به نظر نمیرسد به این زودیها اتفاق بیفتد.
دانر در حالی که در مورد دنباله صحبت میکرد، گفت: «دلیل ساخته نشدن آن تنها این است که ما نتوانستیم بر روی آن کار کنیم. ده داستان وجود داشت. با آنها بازی کردیم. تلاش کردیم و تلاش کردیم. یکی از موضوعها در مورد یک زن بسیار ثروتمند بود که قطاری از کارهای هنری داشت و به خاطر رانش زمین راه مسدود میشود و قطار گیر میکند. اما این ایده جواب نداد. موضوع دزدی بود و چیز جدیدی نداشت.»
غول آهنی که در جریان جنگ سرد سال ۱۹۵۷ اتفاق میافتد، داستان پسر جوانی را روایت میکند که با یک روبات عظیم فلزی رابطهی دوستانه برقرار میکند و در تلاش است تا او را از دست نیروهای فدرال نظامی و پارانویید نجات دهد. این فیلم در زمان اکران با شکست در گیشه مواجه شد اما به عنوان یکی از آثار تعیین کنندهی انیمیشن مدرن شناخته شده است. اگرچه نسخهی بازسازی شدهی این فیلم در سال ۲۰۱۵ اکران شد، اما کارگردان گفت که احتمال ساخت دنبالهی آن به دلیل سقوط اولیهی مالی نزدیک به صفر است.
برد گفت: «علیرغم موانع جدی، موفقیت آمیز بود. همچنان از آن تعریف و تمجید میشود. بسیار خوشحال کننده است زیرا به تبلیغات یا محصولات مرتبط نیست. این فقط در مورد افرادی است که معنی داستان را درک میکنند و تحت تاثیر آن قرار میگیرند. این گواهی است بر تلاشهای یک تیم مستقل که فیلم را ساخته است.»
درام تاریخی حماسی ریدلی اسکات دربارهی ماکسیموس (با بازی راسل کرو)، یک ژنرال تنزل یافته که باید پس از تبدیل شدن به برده، دوباره برای برگشتن به اوج بجنگد، داستان دیرینهی عزم و ارادهی انسان آزاد را روایت میکند. مدتهاست که یک دنباله در دست ساخت است و ماکسیموس در جنگهای صلیبی، جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام تجسم یافته است.
اسکات بیان کرد: « خیلی خوششانسم که به اندازهی کافی آمادگی دارم که دوباره بتوانم این نقش را بازی کنم. فکر میکنم گلادیاتور این قابلیت را دارد که یکی، دو یا سه دنباله و حتی تقریبا ۳۰ فیلم بعد از خود داشته باشد، این فیلم دیوانهوار جای کار دارد. این فیلم اثر برجستهای است و ۲۰ سال بعد میتوانم با اطمینان بگویم که همچنان تازگی دارد و هر فیلمی به این شکل دوام نمیآورد.»
یکی از عجیبترین و بهترین کلاسیکهای فرقهای ژانر علمی تخیلی، بوکارو بانزایی در حالی که با بیگانگان بین بعدی میجنگد، یک فیزیکدان/ جراح مغز و اعصاب/ خلبان آزمایشی/ ستارهی راک را دنبال میکند. این فیلم مورد توجه منتقدان قرار نگرفت اما پیروان فرقهای فیلم با اطمینان معتقدند که این جواهر برای کتابها، کامیکها و یک بازی ویدیویی مناسب است. ایدهی ساخت دنبالهای به نام بوکارو بانزایی علیه لیگ جهانی جنایت (Buckaroo Banzai Against the World Crime League) پیشنهاد شد اما این پروژه هرگز عملی نشد.
ریشتر گفت: «پذیرش ساخت دنبالهای مستقل، تصور خلاقانهتری به عنوان بیننده نیاز دارد. من بیشتر به دنبال چیزهای ناشناخته هستم. وقتی داستان پیچیده میشود فکر میکنم خوب است، من آن را دنبال میکنم و وقتی غافلگیر میشوم برایم بسیار لذت بخش است. سورپرایز یکی از مواردی است که من و مک (فیلمنامه نویس) در مورد آن صحبت کردیم. اگر قرار است قهرمان داستانتان را در گوشهای داشت باشید پس جای نگرانی ندارد.»
این فیلم که از مجموعهی تلویزیونی محصول ۱۹۶۴ اقتباس شده است، یک مامور CIA (با بازی هنری کاویل) و یک عامل KGB (با بازی آرمی همر) را در کنار هم قرار میدهد که برای شکست دادن یک سازمان جنایتکار که میخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، باید سعی کنند اختلافات خود را کنار بگذارند. فیلمنامهی دنبالهدار آن از سال ۲۰۱۷ شناور است اما هر روز که میگذرد، احتمال ساخت آن کمتر و کمتر میشود.
ریچی در مورد این پروژه گفت: «این برای من جذاب بود. میخواستم کاری پس از فیلم شرلوک هولمز (Sherlock) انجام دهم، ما هر پروژهای را که در بازار بود بررسی کردیم و هیچ یک از آنها واقعا توجه من را جلب نکرد. این هم یکی از عناوین بود، همیشه فکر میکردم این یک عنوان جالب و نوستالژیک است. من همیشه لحن سریالهای تلویزیونی را دوست داشتم. با خودم فکر کردم که میتوانم با آن به نتایج خوبی دست پیدا کنم و شاید ادامهدار باشد، برای همین انتخابش کردم.»
این فیلم معرف ژانر «بدترین فیلم تمام دوران» است اما کاملا احتمال دارد که به طور همزمان یکی از خندهدارترین فیلمهای تمام دوران هم باشد. فیلمبرداری وحشتناک خارج از کانون، دیالوگهای ضعیف و حالات ساختگی چهرهی بازیگران همه دست به دست هم میدهند تا اتاق را به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل کنند. ویزو هیچ علاقهای به ساخت دنبالهای نشان نداده اما قطعا باید وجود داشته باشد!
این کارگردان توضیح داد: «ما میگوییم، اتاق را ببینید، زندگی خود را تغییر دهید. این نمیتواند مثل یک کمدی درام یا اسلش محض باشد، اتاق همین چیزی است که میبینید، ۱۰۰ درصد نیست. نمیتوان آن را کمدی دانست که از ابتدا تا انهتا شما را بخنداند، من با آن مخالفم. اتاق فیلمی است که اگر ابعاد جدیاش را در نظر بگیرید، خیلی هم پیچیده است.»
این فیلم اکشن علمی-تخیلی بر اساس کامیک استریپ محصول ۲۰۰۰ با نام قاضی درد (AD Judge Dredd) آیندهای دور از ذهن را متصور میشود که مجری قانون (با بازی کارل اوربان) تلاش میکند قاضی، هیات منصفه و جلاد شود. این فیلم در گیشه موفق نبود اما پس از اکران خانگی بهتر نتیجه گرفت و طرفداران زیادی خواستار دنبالهی آن شدند. شکست اولیهی مالی احتمال ساخت یک دنباله را کم کرد اما الکس گارلند اظهار داشت که این اتفاق میتواند در آیندهی نزدیک رخ دهد.
تراویس گفت: «همه علاقهی زیادی به فیلم داشتند. الکس گارلند، بخش هنر نیز علاقهی خاصی به این موضوع داشت. در همهی قسمتهای داستان، برای ایجاد شور و هیجان باید به افراد دیگر اعتماد کنید و همهی اعضا این کار را کردند. از افرادی که دوچرخه و کت و شلوار را طراحی کردهاند تا کل مجموعه، همه خود را در آن جهان غرق کردند، تا به کامیک وفادار باشند.»
فیلم علمی تخیلی اکشن نولان محصول ۲۰۱۰ حول گروهی تروریست میچرخد که به ضمیر ناخودآگاه هدف خود حمله میکنند و به جستوجوی اسرار میپردازند. کریستوفر نولان به طور پیچیده لایه به لایه رویا، هوشیاری و نمادهای مهمی را میسازد. تلقین مستقیمترین کاوش او در وسواس روانشناسی انسانی است. پایان پیچیدهی معروف فیلم بسیاری از بینندگان را به درخواست دنبالهای سوق داده است اما احتمالا هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. حتی برخی از طرفداران تا آنجا پیش رفتهاند که ادعا میکنند جدیدترین فیلم او یعنی انگاشته (Tenet) دنبالهای از تلقین است.
نولان همچنین دربارهی نمادگرایی مکرر پیچ و خمهای موجود در فیلم اظهار داشت: «بله، من میخواستم چنین چیزی را داشته باشم تا بتوانم اهمیت هزارتو را برای مخاطب توضیح دهم. نمیدانم چند نفر هنگام تماشای فیلم آن گروه را انتخاب میکنند.» تلقین یک شاهکار جالب اما پیچیده است یا بهتر بگوییم، این ایده یک شاهکار است.
کمدی اکشن دروغهای حقیقی محصول ۱۹۹۴ دنیای وسیع جاسوسی بینالمللی را از طریق روابط صمیمی یک مامور مخفی و همسرش کشف میکند. آرنولد شوارتزنگر و جیمی لی کرتیس در حالی که با یک مشکل روبرو میشوند، بازیهای خندهدار و جذابی را ارائه میدهند اما بسیاری از لحظات طنز دیگر همان تاثیر را ندارند. دروغهای واقعی به دلیل اولین فیلمی که از بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاری عبور کرده هنوز هم در کتاب رکوردهای جهانی گینس جایگاهی دارد. بعید به نظر میرسد دنبالهی دروغهای حقیقی در آینده قابل پیشبینی باشد اما در حال تبدیل شدن به مجموعهای در دیزنی پلاس است.
کامرون اصرار داشت که بودجه بیربط است و میگفت: «یک فیلم باید بر اساس موفقیت در اهداف اعلام شده بررسی شود. یک فیلم معمولا اهداف خود را در اولین اقدام بیان میکند و موفقیت و شکستش بستگی به چگونگی انجام آن هدف دارد، یا وابسته به هدفی است که قصد انجام آن را دارد، که این دو در واقع دو موضوع جدا هستند.»
یکی دیگر از کلاسیکهای فرقهای هیجانانگیز و اکشن لوک بسون محصول ۱۹۹۴، اولین فیلم قابل توجه ناتالی پورتمن بود. او در نقش ماتیلدا، نوجوان ۱۲ سالهای که تحت تعلیم یک قاتل حرفهای به نام لئون (با بازی ژان رنو) است، بازی میکند. بسون برای دنباله فیلمنامهای به نام ماتیلدا (Mathilda) نوشت که در آن پورتمن پیرتر و بالغتر ظاهر میشود و به عنوان نظافتچی کار میکند. با این حال، این فیلمنامه در نهایت توسط بسون برای فیلم ۲۰۱۱ به نام کلمبیانا (Colombiana) اقتباس شد.
این فیلمساز هرگونه شایعه در مورد دنباله را ساکت کرد و گفت: «شما نمیتوانید تصور کنید که چند نفر از من دنبالهی لئون را میخواهند. هر جا میروم از من میپرسند. اگر انگیزه پول بود مدتها پیش این کار را میکردم. اما مساله این است که من حس نمیکنم کار درستی باشد.»
در مصاحبهای، بسون در مورد این موضوع توضیح داد: «ناتالی اکنون پیر شده است، او یک مادر است … خیلی دیر است. اگر فردا ایدهای دربارهی لئون به ذهنم برسد، مطمئنا این کار را انجام میدهم. اما من هرگز به اندازهی کافی دلیل پیدا نکردم. نمیخواهم دنباله را تنها به خاطر پول بسازم. میخواهم دنبالهای بسازم که ارزشش را داشته باشد. میخواهم آن را در حد یا بهتر از نسخهی اصلی بسازم.»
منبع: faroutmagazine