۱۰ شخصیت ضدقهرمان فیلم‌های ترسناک که لایق مردن بودند

میزان مرگ و میر افراد عادی در فیلم‌های ترسناک به طرز حیرت‌انگیزی بالاست و همیشه احتمال درگیر شدن یک شخصیت فرعی در یک قتل خونین در یک فیلم ترسناک بسیار زیاد است. بیشتر قربانیان، نوجوانان یا کسانی هستند که با چیزی، جایی یا شخصی گول می‌خورند اما در برخی موارد نادر، افرادی که در این فیلم‌ها کشته می‌شوند، لایق سرنوشت خود هستند.
خواه این مسئله به دلیل ضدقهرمان بودن آنان باشد یا به دلیل مانع بودنشان برای شخصیت‌های دیگر، اما به هرحال این افراد شایسته مردن بوده‌اند.

دنیس ندری در پارک ژوراسیک، بیش از هر چیز دیگر شایسته بود تا طعمه دایناسورها شود. زیرا او نه تنها قصد سرقت از دکتر هاموند را داشت بلکه مسئول نگه داشتن افراد در یک جزیره پر از دایناسور (از جمله یک تی‌رکس بسیار خطرناک) بود.
مرگ ندری نتیجه سهل‌انگاری خودش و هم‌چنین کارما بود که گریبان او را گرفت. عدالت اجرا می‌گردد و او توسط این خزندگان وحشی پارک از بین می‌رود.

در فضا هیچ کس نمی‌تواند صدای فریاد شما را بشنود اما اگر شما یک شبه انسان باشید که با خودداری از بروز اطلاعات مربوط به یک گونه بیگانه درنده، موجب مرگ کل تیم شوید، بعید است که حتی هنگام دشواری، کسی به کمک شما بیاید. شاید اش یک قربانی انسانی نبوده باشد اما او کاملا مسئول پنهان ماندن اطلاعات زنومورف از اعضای سفینه بود.
احتمالا بیشتر بینندگان از مرگ او لذت بردند اما باید این نکته را یادآوری کرد که شاهد یک بازی خوب و به یادماندنی از یان هولم فقید در این نقش بودیم.

به بیان ساده، فرانک کاتن به هیچ وجه شخصیتی نیست که مخاطب از او حمایت کند. هم در فیلم و هم در رمان مربوط به فیلم، فرانک در جستجوی نهایت لذت جسمانی است و گروهی از شیاطین را احضار می‌کند و برای این کار دریچه‌ای به بعد دیگر می‌گشاید.
فرانک در نهایت به طریقی دردناک از بین می‌رود. او علاوه بر احضار شیاطین، با همسر برادرش رابطه داشت و بعدها سعی کرد تا از برادرزاده نوجوان خود سواستفاده جنسی کند. شاید در مقایسه با شیاطین فیلم، او حتی شخصیتی به مراتب کثیف‌تر داشته باشد. 

هر کس که گروهی از قاتلان نقاب‌دار را برای کشتن اعضای خانواده خود استخدام کند، باید بسیار شرور باشد و فلیکس دقیقا این کار را در فیلم تو بعدی هستی انجام می‌دهد. هنگامی که خانواده ثروتمند وی برای دیدار مجدد در خانه بزرگ‌شان دور هم جمع می‌شوند، وی گروهی را اجیر می‌کند تا یکی یکی اعضای خانواده را از بین ببرند.
آن‌چه او و بقیه قاتلان نمی‌دانند این است که دوست دختر برادرش، ارین، در واقع یک ورزشکار آموزش‌دیده است و در ادامه هر یک از مهاجمان را می‌کشد و در آخر، با فرو کردن میخی در جمجمه فلیکس، او را نابود می‌کند. 

یک قانون خوب در مورد شخصیت‌های قلدر در بیشتر کارهای استفن کینگ این است که آن‌ها تقریبا همیشه کاملا شیطانی یا کاملا غیر عاطفی هستند و در مورد هنری و دوستانش، هر دو مورد صدق می‌کند. هنری یک نوجوان با پتانسیل قاتل شدن است و اطرافیان او نیز در گرایشات بزهکارانه، فقط یک یا دو قدم از او عقب‌تر هستند.
هرکسی که بخواهد بچه‌ها را با یک تخته بزند یا آن‌ها را با یک اسپری آتشین اذیت کند، قطعا دارای مشکلات جدی است و وقتی او در لیست مقتولان دلقک معروف فیلم قرار می‌گیرد، موجبات رضایت بینندگان فراهم می‌شود.

راب زامبی می‌داند که چگونه در فیلم‌هایش، شخصیت‌های نفرت‌انگیز واقعی بسازد و رونی نیز یکی از این موارد است. ناپدری سواستفاده‌گر مایکل مایرز، از افرادی است که خیلی به مذاق بینندگان خوش نمی‌آید.
رونی بر همه افراد اطرافش، تاثیر منفی می‌گذارد و رفتار او با مایکل، به بدترین شیوه ممکن است. بازسازی فیلم هالووین توسط خود راب زامبی، به هیچ عنوان به اندازه این فیلم اصلی مورد توجه قرار نگرفته است و رونی ممکن است یکی از دلایل اهمیت و شهرت فیلم اصلی باشد.

در بسیاری از فیلم‌های علمی‌تخیلی، عوامل دولتی، صرف نظر از جایگاه‌شان، همیشه نیات خوبی در دل ندارند، به خصوص وقتی که یکی از شخصیت‌های اصلی، یک انسان دوزیست آمازونی باشد. سرهنگ استریکلند در اوایل فیلم بی‌خطر به نظر می‌رسید اما در پایان، تماشاگران دوست داشتند که سریع‌تر نابود شود.
او در فیلم قصد نابود کردن موجودی بی‌آزار را دارد که به کمک یکی از عوامل فرار می‌کند اما در نهایت، این خود سرهنگ است اسیر کارما می‌گردد و کشته می‌شود.

به ندرت اتفاق می‌افتد که مخاطبان یک فیلم ترسناک، طرفدار شخصیت قاتل باشند. وقتی ببینیم که بازیگران اصلی هر روز توسط دشمنان دبیرستان‌شان مورد اذیت قرار می‌گیرند، باعث می‌شود که مردن افراد شرور لذت‌بخش باشد. شاید این نوع از عدالت هیچ وقت نباید تکرار شود اما قلدرها دقیقا همان چیزی را که لایقش بودند دریافت کردند.
قربانیان در فیلم کشته نمی‌شوند اما به دست قلدرها تحت شرایط سخت و طاقت‌فرسایی قرار می‌گیرند. تماشای کشته شدن قلدرها ممکن است برای برخی دشوار باشد اما قطعا برای کسانی که طرفدار این ژانر هستند، چنین نیست.

مسلما بسیاری از قربانیان شب فاجعه‌بار مهمانی بی‌گناه بودند که به خاطر کری گرفتار شدند اما کریس هارگنسن، دوست پسرش و اعضای شرکت، همان‌طور که در اولین صحنه‌های فیلم دیده می‌شود، موجب تبدیل شدن کری به چنین شخصیتی هستند.
پرتاب تامپون و دستمال توالت به سمت کری شاید تا حدودی قابل تحمل است اما خون‌آلود کردن لباس او و خراب کردن قرار ملاقاتش، بیش از حد ناجوانمردانه بود. در پایان، کری به حق خود رسید و کریس نیز آن‌چه را که کاشته بود، برداشت کرد.

این مورد کمی پیچیده است اما اگر بگوییم افراد کت و شلواری شرکت در فیلم در برانگیختن شیاطین بی‌گناه بودند، خلاف واقع است. چرا که آن‌ها با وجود آگاهی نسبی، باز هم کلبه‌ها در اختیار افراد قرار می‌دادند و این افراد نیز قربانی نیرویی شیطانی می‌شدند.
ممکن است کاملا درست نباشد اما به هر حال آن‌ها نیز با قربانی کردن مردم، درست به اندازه شیاطین مقصر هستند.
منبع: Screenrant
 +  5  =  چهارده

source